۱۳۹۴ تیر ۲۳, سه‌شنبه

كدام را باور كنيم؟



تلاش‌های خليفة ارتجاع در گرداب بحران هسته يي براي اينكه خود را مسلط بر اوضاع و پيروز جلوه دهد  يك چهره مضحك و پریشان‌گو از او ساخته است، مثلاً يكي از سایت‌های گشتاپوي آخوندي ادعا می‌کند كه: «... روند مذاکرات- عليرغم کارشکنی‌ها و مخالف خوانی‌های دولتي مثل فرانسه ... – نشان می‌دهد که در بدترین حالت ممکن باختي براي (نظام) متصور نيست...» و در سايت ديگري قمپز قدرت درمی‌کند كه: «... برخلاف ادعاي دروغين [مجاهدين]، نظام ايران هر چه جلوتر آمد منسجم تر و قويتر شده و به عنوان يک وزنه در منطقه به حساب مي آيد تا جايي که طرف حساب هاي غربي مجبورند با (نظام) سر يک ميز بنشينند و مصالحه کنند».
 در ادامه با فرافكنيِ مشكلي كه گريبان خودش را گرفته، به مجاهدين و مقاومت ايران طعنه ميزند و به نيروهايش دلداري می‌دهد كه: « آلترناتيو به‌اصطلاح دمکراتيک مدعي رجوي که قرار بود جانشين نظام سياسي حاکم در ايران شود... به قدرت نرسيد...». به رغم اين ادعاهايي، ولي توان پوشاندن واقعیت‌هایی كه به چشم ديده می‌شوند را ندارد و نمی‌داند با رنگ‌پریده و رعشه‌های مرگ خود چه كند؟ و نيروهاي حيران و روحيه باخته اش نميدانند كه لاف «نظام منسجمتر و قويتر»! را باور كنند يا اوجگيري بيسابقة جنگ گرگها در دوران «پسا مذاكره» را كه ديگر اكنون از مدار فحشهاي آخوند جنتي، شيخ محمد يزدي و آخوند مصباح به رفسنجاني، خارج شده و كيهان خامنه اي به آنها گوشزد ميكند كه «تنها فحش دادن به هاشمي كافي نيست… علمای بزرگ چرا جمع نمی‌شوند بروند پیش هاشمی و با او حرف بزنند و انتقادهایشان را… رو در رو بگویند؟… و در هر حال نگذارند، حرمت روحانیت از بین برود». 
شدت جنگ چنان است كه خود خامنه اي مجبور شده به صحنه بيايد و علناً مارك ضدانقلاب را نه فقط به رفسنجاني بلكه به همدستان او يعني به دولت روحاني هم بزند و بگويد: « از بعد از رحلت امام سعي يك مجموعه مصممي بر اين شد كه بالكل آرمانهاي انقلاب را بشورند بگذارند كنار» و متقابلاً رفسنجاني هم در فرداي همين سخنان، رو در روي خامنه اي به او گوشزد كند: «بعضيها فكر ميكنند قدرت باعث دوام حكومتهاست… دنيا به سمت آزادي ميرود، نميتوان جلو افكار را گرفت».
اما اين ادعاي خنده دار كه چون طرف حساب‌های غربي مجبورند با رژيم سر يك ميز بنشينند و مصالحه كنند پس در منطقه وزنه محسوب می‌شوند! تهديدش اين است كه از فردا هر مجرمي هم كه با خفت و خواري به‌پای ميز حسابرسي كشيده ميشود ممكن است متوهم شود كه حتماً اقتداري داشته كه برايش جلسه محاكمه و حسابرسي با چندين قاضي و دم‌ودستگاه عريض و طويل محاكمه و دادگاه تشكيل داده‌اند!
در مورد «آلترناتيو به قدرت نرسيده»! جا داشت اين دلداري را قبل از همه به گردانندگان گشتاپوي خود ميداد كه وسط اين ادعاها وارد نشوند و این‌گونه كاسه كوزه او را به هم نريزند و ننويسند: «... گويا... اين شعار [سرنگوني]... جان تازه‌ای گرفت تا جائي که اين روزها و در ويلپنت انگار که رجوي چک سفيد خود را زير سر گذاشته و خيالش از سرنگوني محتوم راحت است که این‌گونه با صداي بلند و قوي بار ديگر براي سي و چندمين بار آن را تکرار می‌کند... اظهارت رودي جولياني، مک کين و اقدامات بین‌المللی بر علیه ايران و اوج گرفتن پروژه ايران هراسي همگي حاکي از اين موضوع است که پشت پرده معاملاتي صورت گرفته باشد که ما از آن بي خبريم، ولي تبعات و علائم آن را مشاهده مي کنيم...».
 البته علت ابتلا به ماليخولياي «معاملات» موهوم كه آخوندها بعد از ديدن عظمت و شكوه كهكشان مقاومت ايران دچار آن شده‌اند قابل‌فهم است.
براي درمان آن پيشنهاد ميكنيم حرف آن مأمور خليفه ارتجاع را كه در شروع اين مطلب، به آن اشاره شد، مبني بر اين كه «باختي براي نظام متصور نيست!» را روي يك چرم دباغي نشده بنويسند و در كوزه يي بيندازند و آبش را سه وعده صبح و ظهر و شب ميل كنند شايد انشاالله شفايي حاصل شود! 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر