۱۳۹۴ تیر ۹, سه‌شنبه

مجاهدین خلق ایران- كس نخارد پشت من ..... سیاوش جعفری

ه‌شنبه، تیر ۰۹، ۱۳۹۴
مجاهدین خلق ایران در تاریخ میهن ما یک ویژگی منحصر به فرد دارند. اگربه تاريخ مبارزات

سازمانيافته وسراسري مردم ايران، حداقل ازمشروط تا به امروز نظري بيفكنيم. يك چيز خودش را بخوبي نشان ميدهد و آن اين است كه بجز مجاهدين خلق ا يران، تاكنون هيچ سازماني و حزبي نبوده است كه ۵۰ سال بدون انقطاع و اكتيو ،آنهم نه بعنوان یک گروه کوچک، بلکه بعنوان اصلي ترين جريان مبارزاتي عصر خود به مبارزه و پيكاربا دو دیکتاتوری ادامه داده باشد.بهمين دليل هم هست كه تاكنون  به اين اندازه توطئه وخيانت و مماشات و شيطان سازي عليه هيچ سازمان انقلابي صورت نگرفته است،با تمام اینها ، همه اين توطئه ها نه تنها نتوانسته است، مجاهدين راخسته كرده و از ميدان خارج كند، بلكه آنها، روز بروز گسترش يافته وقدرتمند ترشده اند. خودشان خسته نشده اند و لي دشمنان و اضداد و مماشاتگران را خسته كرده اند.
رمرز و راز ماندگاری
سوال اين است كه آيا ماندگاري مجاهدين خلق ایران، در مقابل این همه توطئه امري تصادقي وخود بخودي بوده؟يا آنطور كه رژيم و اضداد مجاهدين مدعی هستند که  محصول بند بازي سياسي، خريدن سياستمداران و شخصیت های خارجي و .... بوده است؟ يا اين كه این ماندگاری شگفت انگیز، قانونمند بوده و حساب وكتابي داشته است ؟
ماندگاري درمقابل يك ديكتاتوري مهیب مذهبي كه روي دوپايه سركوب و صدورتروريسم و بينادگرايي سوار بوده است، نميتواند تصادقي و يا ناشي از ضد و بند سياسي باشد، زيرا كه دشمن آنها يعني ولي فقيه استاد و هفت خط زد و بند سياسي و شيادي طی این سالها  ميباشد. طی این سالها برای بقای حکومتش دست به هر زد و بندکثیفی زده است .
آیا مجاهدین شخصیت های خارجی را می خرند؟
مجاهدین نمیتوانند ارتشی از شخصیتهای طراز اول از ۵ قاره جهان را خریداری کرده باشند. زیرا اگر این افراد خریدنی بودند، رژیم آخوندی که فقط در دوران احمدی نژاد، ۷۰۰ میلیارد دلار درآمد نفتی داشته است، رژیمی که سالانه ۳۵ میلیارد دلارفقط به بشاراسد کمک میکند، زودتر از مجاهدین میتوانست آنهارا بخرد. راستی آقای جک استراو که در دهه ۶۰ هم از مجاهدین حمایت میکرد، یا آقای دوویل‍‍پن، بوشکافیشر، ایمانیکلسون وگری سیک و ... که سینه چاکان رژیم جنایتکار آخوندی هستند را چرا مجاهدین نمی توانند بخرند؟ گردهمایی بزرگ ویلپنت ۲۰۱۵ بیش از هر زمان دیگری این ارتش جهانی هوادار مقاومت را بخوبی به نمایش میگذارد.

 اين رژيم درزمينه سركوب بسا بسا فراتر ازديكتاتوريهاي كلاسيك عمل كرده است. صدورتروريسم او باعث شده است كه كشورهاي مختلف بخاطر منافع اقتصادي ويا ترس از تروريسم درمقابلش کوتاه بیایند و تمكين كنند.
در دو قرن گذشته با هیچ حکو متی مانند ملاها مماشات نشده است.
براستي كه در دو قرن گذشته تاریخ ايران، هيچ حكومتي به اندازه حكومت ملاها از مماشات و تسليم و سر خم كردن كشورهاي غربي و ديگر قدرتهاي جهان بهره نبرده است. درسال گذشته شايد به جرآت بتوان گفت كه بيشترين وقت وزير خارجه آمريكا و بالاترين مقامات اتحاديه اروپا، صرف مذاكره با رژيم ايران و وزيرخارجه ملايان شده است. خامنه ای به وزير خارجه اش اجازه ميدهد كه ساعتها با وزير خارجه آمريكا مذاكره كرده و درخيابانهاي ژنو به قدم زدن بپردازند و ازتيم مذاكره كننده  درمقابل دلواپسان نظام دفاع كند. درحالي كه عربده های ضد آمريكاي خامنه اي، گوش فلك را كر كرده و خامنه ای مدعي است آمريكا دشمن اصلي ماست، ولي همزمان، بدفعات نامه محرمانه با اوباما رد و بدل می کند. آخرین پیغام و پسغام آنها هم هفته گذشته  بوسیله عبادی انجام گرفته است.
با اين وجود همين رژيم در تبليغات خود چنين وانمود ميكند كه اين مقاومت وابسته به اين و یا آن كشور است. يك روز ميگفت مجاهدين وابسته به شوروي هستند, يك روز میگفت مزدورآمريكا, يك روز اسرائيل , يك روز عراق , اخیرا هم میگویند عربستان. مضحک تراین است که بعضي وقتها هم مجاهدین را درآن واحد، وابسته به همه  اينها با هم معرفی میکند!؟؟
 گاه مجاهدین را گروهک معرفی میکند و درهمانحال مجاهدین را سازمانی بسیار قدرتمند معرفی میکند که هم  در عراق و سوریه و یمن و عربستان و ... حضور دارند و نیروهای این کشورها را آموزش میدهند. آدم گیج میشود که بالاخره این مجاهدین گروهک هستند یا یک قدرت بزرگ و مهیب که در چند جبهه برعلیه رژیم می جنگند؟
خامنه اي سال گذشته درمشهد از“چالش بزرگ “نام برد وگفت  معروف اول “حفظ نظام “است. منظورخامنه اي از نظام، اسم مستعارخودش است. هم چنان كه خميني نام مستعارش “اسلام عزيز“ بود. همین چند روز قبل  باز هم از دشمنان نظام صحبت کرد که قصد بهم زدن امنیت نظام را دارند.
چه کسی نظام را تهدید میکند؟

راستي چه كسي نظام را تهديد ميكند؟ چه كسي خواهان سرنگوني اين رژيم از آغاز تاكنون بوده و هست و خواهد بود؟ اين كه خامنه اي ميگويد ميخواهند “امنيت نظام“ را به خطر بیندازند چه  نيرويي است؟ چه نيرويي ميخواهد توده هاي مردم را بر عليه رژيم سازماندهي كرده و آنها را به ايستادگي و قيام بکشاند؟ خامنه ای گاه برای ردگم کردن، به آمریکا و غرب اشاره میکند ولی همه میدانند و خودخامنه ای ازهمه بهتر میداند که تا همین امروز غرب و امریکا تا توانسته اند، چوب زیر بغل این رژیم گذاشته اند تا رژیم سر پا بایستد و هنوز هم درب برهمین پاشنه می چرخد.
پس منظور خامنه ای، همان نيرويي است كه ۳۶ سال  است شعار مرگ بر اصل ولايت فقيه سر ميدهد. اين همان نيرويي است كه از آرتش آزادي بخش و موسسان چهارم دم ميزند؟ اين همان نيرويي است كه درسرتاسرجهان با رژيم آخوندي درهمه ابعاد چنگ درچنگ است .اين همان نيرويي است كه خودش را آنتي تز بينادگرايي معرفي ميكند وهمه خلقها را برای جنگ با این هیولا در قرن بیست و یکم بسیج میکند.
برغم همه توطئه های خامنه ای علیه این نیرو، اقدامات خامنه ای برای درهم شکستن این نیرو شکست خورده است، راستی چرا؟
آنچه که باعث شده مجاهدین طی ۵۰ سال گذشته ماندگار باشند، بها و قیمتی بوده است که در مسیر  این مبارزه پرداخته اند. بسا بسا فراتر از قیمت مادی و پول، قیمت انسانی و عاطفی یعنی خون گرم آگاهترین فرزندان این مرزو بوم و ترک خانه و خانواده و فرزند و عواطف انسانی و.... بوده است. آنها ازعواطف خانوادگی دست شسته اند تا عواطف خلق محبوب خودشان و عواطف میلیونها کودک بی سرپرست و زنان خیابانی و خانواه هایی که لقمه نانی در سفره شان نیست و ....را جایگزین آن بنمایند، تا بتوانند روزی خوشبختی و سعادت را برای مردم میهنشان به ارمغان بیاورند .
 معمار اصلی انقلاب : کس نخارد پشت من .....
معمار اصلي اين انقلاب مسعود رجوي، از روز  اول گفت، “كس نخارد پشت من جز ناخن  انگشت من“ ، اوگفت، تا ميتوانيد حمايت خارجي از پايين كسب كنيد، تا ميتوانيد حمايت ارگانهای بین المللی و سازمان ملل و.... را بدست بياوريد، ولي استراتژي و سياست خودتان را هرگز روي اين حمايت ها سوار نكنيد. چشم اميد به هيچ نيروي خارجي ندوزيد. هيچكس براي شما كاري نميكند زيرا همه دولتها درنهایت به دنبال منافع خودشان  هستند. اين تنها ما بعنوان نیروی پیشتاز و توده های مردم خودمان هستیم كه منافع مردم مان را ميخواهيم. سرنگونی این رژیم مسولیت مردم و مقاومت ایران است و نه هیچ قدرت خارجی.
مريم رجوي درپارلمان اروپا به همه دولتها اعلام كرد كه ما ازشما نه پول ميخواهيم و نه سلاح، ما ازشما فقط يك چيز ميخواهيم، به دشمن ما برعليه ما و مردم ما كمك نكنيد، همین وبس، آنگاه ببینید که ما چگونه این رژیم را در مدت کوتاهی به زباله دان تاریخ می افکنیم.
اگر مقاومت روي پاي خود اصالت نداشت و اگر تكيه اش مردم خودش و وجدانهاي بيدار در جهان نبود، نميتوانست چند دهه در مقابل رژيمي كه قدرتهاي بزرگ در مقابلش ترجيح ميدهند مماشات کنند و یا حتی زانو بزند, دوام بياورد. 
تفاوت قوانین جهان دوقطبی وتک قطبی
قبل از فروپاشی شوروی كه دنيا دو قطبي بود بسياري جنبشهاي آزاديبخش و جريانات مترقي كه ميخواستند وابسته نشوند، ميتوانستند براساس قانون تعادل قوا بين دو ابر قدرت بازي كنند در شكافهاي بين دو ابرقدرت رشد كنند و از منافع ملتهاي خودشان ، دفاع كنند.
اما دردنياي تك قطب ، امكان زندگي درشكاف وجود ندارد. براي هر جنبشي دو راه بيشتر وجود ندارد يا وابسته به یک کشورخارجی بشود که معنی آن نابودي آن جنبش است و يا بایدخودش را آماده پرداخت بهايي گزاف کند،که بتواند  استقلال وحیات خودش را تضمين نماید.
اگر به تاریخچه مجاهدین توجه کنیم، می بینیم که غرب ، يك روز بدرخواست رژيم آخوندی، مجاهدين  را در ليستهاي  ترويستي قرار داد تا ازاین طریق به رژيم در ريختن خون هواداران و خانواده هايمان در ايران چراغ سبز نشان بدهد. يك روز پايگاه هاي مجاهدین را در نزديكي مرز ايران و عراق در یک شب 120 بار بمباران كرد، چرا كه رژيم از آنها خواسته بود، اگر میخواهید به خلبانهای شما که در آسمان عراق، برایشان مشکلی پیش آمد اجازه فرود در ایران بدهیم، باید مجاهدین را بمباران کنید. اگر میخواهید بمبهای کنار جاده ای را علیه نیروهای ائتلاف قطع کنیم، ۳۴۰۰  مجاهد ساکن اشرف را در يك محاصره جنايتكارانه  نگه دارید و.....
ازطرف دیگر، رژیم با باز كردن پرونده هاي قضايي ومالي ساختگي، يكي بعد از ديگري در كشورهاي مختلف تلاش كرد كه انرژي و منابع مالي و امكانات مقاومت را هدر بدهد ویا اگربتواند خشك كند. با حمایت مماشاتگران، يك كمپين شيطان سازي بي سابقه عليه مقاومت براه انداختند كه لابي هاي شركتهايي كه منافع كلان در ايران داشتند با لابي هاي رژيم در آن شريك شدند و به دروغ پراكني عليه مقاومت پرداختند, رسانه های به اصطلاح دموكراتيك را بسيج كردند، این مقاومت  را بايكوت خبري كردند، تلاش كردند كه شك و ترديد، حول اين مقاومت بپراكنند تا ته خط بگويند، خوب اپوزيسيون و آلترناتيو معتبر و قابل قبول ودموکراتیک و سراسری درايران وجود ندارد،  پس همان بهتر كه با همين رژيم معامله نماییم. این کرهماهنگ همه مزدوران رژیم با هر باندرولی میباشد.
براستی که هر كدام از توطئه هایی كه علیه اين مقاومت بکار گرفته شد،  براي نابودي و تلاشي آن كافي بود ولي اين مقاومت هر بار، از خاكستر خود برخاست و قدرتمند تر راه خود را به جلو بازکرد.
چه کسی فكر ميكرد بعد از اينكه خميني ۱۲۰۰۰۰ عضو و هوادار مقاومت را به شهادت رساند, بعد از اينكه ۳۰۰۰۰ زنداني سياسي كه اكثرا از هواداران مجاهدين بودند را در عرض سه ماه قتل عام كرد اين مقاومت دوباره سرپا بایستد؟ چه کسی فكر ميكرد كه بعد از بمباران سهمگين و مهيب نيروهاي ائتلاف عليه قرارگاه هاي مجاهدين كسي زنده بماند؟ چه کسی فكر ميكرد كه بعد از ۱۲ سال محاصره وحشیانه و فشار به مجاهدین اشرف ولیبرتی آنها دوام بياورند، پایداری کنند و در اثر این پایداری، خود تبديل به الهام بخش مقاومت در مقابل رژيم براي جوانان داخل كشور شوند؟ چه کسی فكر ميكرد كه بعد از زدن مارك دروغين تروريسم, اين سازمان موفق خواهد شد كه ازطریق مبارزه اي قضايي و سياسي خود را از ليستهای سیاه اروپا و آمریکا بيرون بكشد؟ چه کسی فكر ميكرد كه بعد از هشت سال كه فرانسه، تلاش كرد براي معامله با رژيم مارك تروريسم را روي مقاومت نگه دارد، قضات با شرف پرونده را ببندند و اعتراف كنند كه با يك مقاومت عليه استبداد سروكار دارند و نه يك سازمان تروريستي و سکت و فرقه ؟
طی این سالها، نه تنها هيچ دولتي به ياري و كمك مردم ايران نشتافت، بلكه همه دولتهاي قدرتمند جهان تا توانستند براي جلب رضايت ملاها كمر به نابودي اين مقاومت بستند. وقتي ۳۰۰۰ نفر درسال ۶۷ قتل عام شدند نه تنها هیچ دولتی اعتراض نكرد بلكه در فرداي روي كار آمدن رفسنجاني همه با سر به ایران رفتند تا با این رژیم جنایتکار قرارداد اقتصادی منعقد کنند. وقتي كه در سال ۷۶ خاتمي سر كار آمد به تصور اينكه رژيم مدره خواهد شد آمريكا پيش قدم شد و گفت به عنوان علامت حسن نيت به رژيم, مجاهدين را در ليست تروريستي قرار ميدهم. در سال  ۱۳۸۰ انگلستان و برای بازکردن باب مذاکره با رژیم از آمريكا تبعيت كرد و مجاهدین را در لیست تروریستی قرارداد. در حالي كه مجاهدين  پرده از برنامه هسته اي مخفي نظامي رژيم برداشته بودند , ولی اتحادیه اروپا بجاي تشكر، مجاهدین را در ليست تروریستی خود قرار داد. بجاي سخت گرفتن در مذاكرات اتمي با رژيم در سال ۱۳۸۳ اروپا به رژيم خائنانه پيشنهاد كرد كه در صورت راه آمدن رژیم ایران با غرب، ما به نگه داشتن مجاهدين در ليست تروريستي ادامه خواهیم داد.
امریکا، حتی مدتها دستور دادگاه خودش مبنی بر بازبینی در لیست تروریستی را اجرا نکرد تا روزی که مجبور شد این کار را بکند. در فردای روزی که آمریکا این مقاومت را در لیست تروریستی قرار داد، خاتمی با 77 موشک اسکاد قرارگاههای مجاهدین را بمباران کرد .
معني همه کارهای غرب این بود که به رژیم ایران رژيم كارت سفيد براي اعدام اعضاء و هواداران مجاهدین و مردم ایران میدهند. معنی آن این بود که رژیم با دست باز میتواند در اشرف کشتار کند و خون بریزد.  مگر همین الان به خاطر مذاکرات هسته ای دولت روحانی بیدریغ اعدام نمی کند؟ و مماشاتگران سکوت نکرده اند؟
در چنين دنيايي كه هيچ ابر قدرتي در سمت این مقاومت  نيست و براي رضايت ملاها با ما خصومت ميكنند و دولتهايي هم كه حسن نيتي دارند از ترس ملاها روي خود را از این مقاومت بر ميگردانند ، سوال این است که این مقاومت چگونه طی این سالها با اين هيولا جنگيده است ؟
دلایل ماندگاری و چشم انداز آینده
علت این است که این مقاومت تاکنون روی چند عنصر اصلی ، پای فشرده است :
 اول : سرلوحه این مقاومت از روز اول فدا وصداقت بوده است و این مقاومت بیش از هر چیزی روی اصول و آرمانهای خود که همانا ، آزادی و صلح و اصول انساندوستانه میباشد ، ایستاده و به آن وفادار مانده است و دراین مسیر به انقلاب ایدئولژیک دست زده است .
دوم : دشمن اصلی را که رژیم خمینی است در هیچ شرایطی فراموش نکرده است و هر گز نگذاشته است که هیچ عاملی او را از این مبارزه منحرف کند، خیلی مسایل را فرو خورده است، تا دشمن اصلی سودش را نبرد.
سوم : از هر قطره آزادي و دمكراسي و عدالت در هرجای جهان استفاده کرده است، تا درچارچوب قوانین خودشان حقانیت آرمان مردم ایران را اثبات کند و این حق را ازحلقوم مماشاتگران خارج نماید.
چهارم : در درجه اول به حمایتهای مردم خودش تکیه کرده و بعد هم دست کمک به سوی مردم شریف سراسر جهان در هر کوی و برزن دراز کرده و آنها را به کمک کردن فرا خوانده است. در همه جا از پايين حركت كرد، قطره قطره حمايت انسانهاي شريف را جلب كرده و به همان میزان توانسته است، سم‍‍پاتی برخی از بالاهای دولت ها را بخودش جلب کند.
در همه كشورها ابتدا از خیابانها شروع کرده و نمايندگان مردم و پارلمانترها و شهرداران و منتخبين و شهروندان و استاتید دانشگاهها و شخصیت های حقوق بشری و ....را نسبت به حقانيت مبارزه اش جلب کرده است.
برخی به این مقاومت ميگويند: شما قدرتي نداريد، دولتي از شما حمايت نمي كند بلكه شخصيتهايي كه از شما حمايت ميكنند همه مقامات سابق و یا بازنشسته هستند و در مصدر امور نیستند، در جواب به آنها باید گفت: اين باعث افتخار است،كساني از این مقاومت حمايت ميكنند كه برده قدرت و حكومت نيستند.
به همين دليل این مقاومت ارزش تك تك حاميانش را ميداند. یکی از دلایل ماندگاری هم همین حلقه حمايت  مردم جهان بوده است كه رمز بقاء و رمز پايداري و رمز شكست ناپذيري مقاومت بوده است. به این حامیان افتخار میکنیم. آنها افرادی هستند که با عقاید وسلیقه های مختلف ولی به درجه ا ی در برخی زمینه ها از آرمان مردم ایران پشتیبانی میکنند.
اگر توانست عليرغم ۱۲۰۰۰۰ شهيد و تلاشي خانواده ها سرپا بماند به يمن حمايت تك تك مردم ایران بوده است .اگر توانسته است، حلقه محاصره اشرف را بشكند، به يمن تك تك حمايتها, تحصنها و كنفرانسهايي وتظاهرات و ...... بوده كه در ۵ قاره جهان برگزار کرده است. اگر توانسته است، ليست تروريستي را در هم بشكند، به يمن تلاش تک تك حقوقدانان شريف و نمايندگاني و شخصيتهايي بوده كه با ايمان به حقانيت اين مقاومت، خود عليه دولتهايشان شکایت کردند و دولتهایشان را مجبور کردند که این برچسب ظالمانه را بردارند.اگر توانسته است، توطئه دولت فرانسه را كه در همديستي با ملاها ميخواستند مقاومت را خفه كنند به شکست بکشاند، به يمن حمایت تك تك شهروندان فرانسوي و شخصيتها و وجدانهاي بيدار اين كشور بوده كه دور اين مقاومت حلقه زدند و اجازه ندادند ارزشهاي كشورشان پايمال شود.
این مسیری بوده است که طی این سالها مقاومت طی کرده است. بدون شک از این به بعد هم در هر تغییر و تحولی، همین مسیر را تا‍ پیروزی ادامه خواهد داد. آنچه كه مجاهدین را به یقین میرساند كه میتوانند از ساكنان ليبرتي حفاظت كنند و این رژیم را سرنگون کنند،  همین مسیر، پر افتخار و شکوهمند میباشد. البته هیچگاه نباید به دشمن درتاکتیک کم بهاداد و بازهم همواره آماده قیمت دادن بود، ولی به این یقین داشته باشیم  که بطور استراتژیک رژیم روز به روز توانش را برای نابودی مجاهدین بیشتر ازدست میدهد.

ايران-زنداني سياسي -خاطرات زندان ”هنگامه حاج حسن.چايي حمام! ادامه 38



ايران-يكي از كشورهاي است،كه تا كنون بخاطر نقض حقوق بشر بويژه اعدام زندانيان سياسي بيش از 60 بار بوسيله كمسيون حقوق بشر ملل متحد محكوم شده است،
در ايران ،تا كنون 120000 از زندانيان سياسي اعدام شدند،
دردوران آخوند روحاني اعدامها همچنان ادامه دارد،
خاطران زنداني كه در زير ملاحظه ميكنيد،بوسيله مجاهد خلق هنگامه حاج حسن كه 3 سال از سال 60 زنداني بوده است،نوشته شده است،اين كتاب به زبان انگليسي و فرانسوي و ايتاليايي و سوئدي و عربي تجرمه شده است،
ادامه كتاب چشم در چشم هيولا

قانون حمام در اينجا ه‌م مثل ”اوين“ بود، فقط حمامش كوچكتر و داراي 3كابين ي‌ا دوش بود كه ه‌مزمان 3نفر بايستي مدت يكربع از يك كابين استفاده ميكردند مسئول حمام هفتگي، ‌به‌طور چرخشي بين افراد تقسيم ميشد كه برنامه ريزي و نوبتبندي و نگهداري زمان و اطلاع ورود و خروج هرفرد از زير دوش توسط مسئول حمام كنترل ميشد. البته از قبل برنامهريزي انجام ميشد و سري اول آماده بودكه بلافاصله بتواند وارد حمام شود. روزي كه آب حمام گرم ميشد، يك نفر ه‌م مسئول بود كه شيفت باشد و بلافاصله اطلاع بدهد يكي ‌به‌‌خاطر م‌حدوديت زمان و ديگري ‌به‌‌خاطر اين كه وقتي كه آب گرمترين حالت را دارد از آن براي درست كردن چاي برداريم، خيلي خندهداربود، خودمان ه‌م ‌به‌ان ميگفتيم چاي حمام، چند سطل حلبي را كه ظرف پنير بود، شسته و نگهداشته بوديم و تا آب گرم ميشد، تيم چاي آب برداشته و ‌به‌‌سرعت در آنه‌ا چاي ميريخت و حلبيه‌ا را در پتو ميپيچيد تا دم بكشد و سرد ه‌م نشود و وقتي دوساعت زمان حمام تمام ميشد ه‌مان چاي ولرم و بيرنگ ولي بدون كافور را بين ه‌مه تقسيم ميكرديم و از خوردن آن چنان لذت ميبرديم كه انگار ‌به‌‌ترين و گواراترين نوشيدني دني‌ا را ميخوريم.
‌به‌طور معمول ‌به‌‌ما فقط صبحه‌ا يك قابلمه آبجوش پر از كافور ميدادند كه كارگر روز ‌به‌‌ه‌مين شيوه چاي را براي صبحانه دم ميكرد و ‌به‌ هركس نصف ليوان چاي ميرسيد و يكي از چيزه‌ايي كه بچه‌ه‌ا بنا‌به‌‌عادت ه‌مواره كمبود آن را احساس ميكردند، ه‌مين چاي بود.
اگر اتفاقي نمي‌افتاد، روزانه نيمساعت وقت هواخوري داشتيم كه زمان مشخصي در روز بود و اگر خارج از اين زمانبندي ‌به‌‌هواخوري فرستاده ميشديم حتماً ي‌ا ميريختند بند را بازرسي كنند كه در اين صورت كل بند و وسايلمان را ‌به‌‌ه‌م ميريختند و ‌به‌‌‌به‌انه‌يي چند نفر را ميبردند و ي‌ا وقتي ه‌م كه ميخواستند نفر جديدي ‌به‌‌بند بي‌اورند، بقيه زنداني‌ان را از بند خارج ميكردند. اين يك شيوه جديد بود كه ديگر نفر تازهوارد را در حضور بچه‌ه‌ا ‌به‌‌بند نمي‌اوردند، چون ‌به‌‌هرطريق بچه‌ه‌ا او را هوشي‌ار ميكردند كه از زندانبان و جاسوسه‌ايش رودست نخورند. ‌به‌اين ترتيب زنداني جديد را وارد كرده و پس از شناسايي و ‌به‌‌د ست آوردن وضعيت او، اجازه ميدادند وارد بند شويم.
بچه‌ه‌اي شهرستان معمولاً بدليل عدمآشنايي با اين شگرد، اغلب بند را آب داده و با اعتماد ‌به‌‌جاسوسه‌ا، مواردي راكه نبايد ‌به‌انه‌ا ميگفتند و براي خودشان و ما دردسر درست ميكردند. يكروز بعدازظهر ما را از بند بيرون كردند و ما متوجه شديم كه يك عده جديد ‌به‌‌بند آورده اند، تلاش كرديم ‌به‌‌‌به‌انه دستشويي وغيره وارد شويم ولي نشد.
پس از مشورت قرارشد من وارد شوم. ‌به‌‌د ر كوبيدم و گفتم در را باز كنيد يكي از بچه‌ه‌ا حالش ‌به‌‌ه‌مخورده بايد برايش دارو بردارم كه اين گرفت و ه‌مان ”گشتاپو“ در را باز كرد و با ه‌مان صداي جيغي و نگاه يخزده‌اش گفت چه خبره خانوم؟ با سروصدا وارد شدم كه خيلي وقت است بچه‌ه‌ا بيرون هستند، هوا سرد است و فلاني كه آسم دارد حالش خوب نيست و الان نفسش گرفته؛ و در ه‌مين حال موقعيت آنجا و تازهواردين را بررسي كردم، دو خواهر كه بعداً فه‌ميدم اسم آنه‌ا ”عاتقه“ و ”مريم“ است، ه‌مراه با دختركوچك 10ماه‌ه‌يي كه دخترِ”عاتقه“ بود و”عطيه“ نام داشت. باصحنه سازي و با استفاده از موقعيت و ‌به‌‌‌به‌انة ابراز م‌حبت نسبت ‌به‌‌بچه، ‌به‌‌سمت آنه‌ا رفتم و ‌به‌‌سمت بچه خم شدم و در ه‌مين حال بااشاره و ‌به‌اهستگي گفتم حرف نزنيد! اينه‌ا جاسوس هستند! بعد بچه را بغل كرده و ‌به‌ سمت سلول و م‌حل داروه‌ا رفتم. ولي ديگر دير شده بود و آنه‌ا كلي از مقاومت بچه‌ه‌اي بابل و جناي‌ات پاسداران در بابل و اينكه بابل مثل آتش زيرخاكستر است و غيره… صحبت كرده و راجع ‌به‌وضعيت خودشان ه‌م اطلاعاتي ‌به‌ان آشغاله‌ا داده بودند كه بعداً برايشان حتماً گران تمام ميشد.
حاجي“ كه روز بعد براي زهرچشم گرفتن آمد، گفت خوب منافقاي جديد ه‌م كه اومدن و بالودگي و تمسخر گفت كه الان بابل مثل آتيش زيرخاكستره! درسته؟… و ‌به‌اين شكل براي ”مريم“ و ”عاتقه“ خطونشان كشيد.