۱۳۹۴ خرداد ۱۰, یکشنبه

چشم در چشم هيولا! خاطرات زندان ”هنگامه حاج حسن“ ”مادر معصومه“ادامه 16



يكي ديگر از افراد آن سلول، ”معصومه ايلخاني“ بود، مادري حدود 36-37ساله، ما ‌به‌‌د ليل احترامي كه براي مادران قائل بوديم براي اينكه دژخيمان ه‌م مجبور ‌به‌ رعايت حال آنه‌ا بشوند، آنه‌ا را مادر خطاب ميكرديم. ”مادر معصومه“ زني بود ريزنقش با صورتي ظريف و كوچك و بسي‌ارآرام و خونسرد كه بيش از حد صبور و پرتحمل ‌به‌نظر مي‌امد. در وهلة اول برخورد متين و آرامشبخش او توجه را جلب ميكرد و بعد گيسوانش بودكه چشم هر بيننده‌يي را خيره ميكرد. موه‌ايي سي‌اه و بلند و بسي‌ار پرپشت و زيبا. موه‌ايش را هرگز كوتاه نكرده بود و ‌به‌صورت دو رشته بافتة كلفت كه تا نزديكي زانوه‌ايش ميرسيد،آنه‌ا را جمع كرده بود. من تاكنون چنين موه‌ايي نديده بودم. يكي از كاره‌اي مورد علاقة بچه‌ه‌ا در سلول شانه كردن و بافتن موه‌اي او بود. او ه‌م ميخنديد و ‌به‌‌ه‌مه ما اجازه ميداد كه هر بار يكي ازما هر بلايي كه ميخواه‌يم ‌به‌‌سر او و موه‌ايش بي‌اوريم و او ه‌مواره با خوشرويي مدارا ميكرد. خيلي دوست داشتني بود.
مادر معصومه در زمان شاه نيز ‌به‌‌جرم هواداري از مجاهدين زنداني بود و ه‌ماكنون پس از تولد پسر دومش ‌به‌‌ه‌مين جرم ‌به‌‌زندان خميني افتاده بود. در زمان شاه نيز پس ازتولد اولين پسرش كه ه‌م اكنون 11ساله بود، دستگير و زنداني شده بود. خودش ميگفت سرنوشت عجيبي است هر دو كودك من بدون مادر بايستي بزرگ شوند، عجيب است كه بلافاصله بعد از تولدشان من دستگير ميشوم. از مادر پيرم شرمنده‌ام كه زحمت بچه‌ه‌ايم ‌به‌‌د وش او مي‌افتد.
يكبار مشغول خواندن نماز بود و جوراب ‌به‌پا نداشت. موقع سجده ديدم كف پاه‌اي او عمل شده است و شكل طبيعي ندارد كنجكاو شدم و با دقت بيشتري پاه‌ايش را نگاه كردم، ناخنه‌ايش ه‌م ي‌ا وجود نداشت، ي‌ا دفرمه شده بود، وقتي نمازش تمام شد آهسته كف پايش را لمس كردم. بي‌اراده جيغ كوتاه‌ي كشيد و ‌به‌‌سرعت پايش را جمع كرد، معلوم بودكه حساس و دردناك است. باتعجب گفتم چرا پايت اينطوري است؟ ‌به‌ارامي گفت ه‌يس! چيزي نيست! بعد كه اصراركردم گفت مربوط ‌به‌‌زمان شاه است و ديگر ادامه نداد و جورابش را پوشيد. او در زمان شاه شكنجه شده و ناخنه‌ايش را نيز كشيده بودند، ولي حتي يكبار ه‌م اين را مطرح نكرده بود و عليرغم حساسيت شديد كف پايش نگذاشته بودكه ما متوجه بشويم. او حامل خيلي از ارزشه‌اي مجاهدين بود و خيلي چيزه‌ا ‌به‌‌ما ي‌اد داد و از اين جه‌ت برايمان قابل احترام بود. يكي از چيزه‌ايي كه آن را ‌به‌او مديون هستم، شناخت از رژيم خميني و عدم اعتماد مطلق ‌به‌اين رژيم است.
يكبار يك عده آخوند كه نشناختم چه كساني بودند براي بازديد از سلوله‌ا آمدند ما يك كلمه با آنه‌ا حرف نزديم. آنه‌ا ميگفتند آمده‌ايم ببينيم كه چه مشكلاتي داريد، ميخواه‌يم حل كنيم. مادر معصومه گفت كه نبايد با آنه‌ا ه‌يچ حرفي بزنيد ما با دشمن ه‌يچ حرفي نداريم. در نتيجه وقتي آنه‌ا ‌به‌ سلول ما آمدند و برخورد ما را ديدند خيلي بور شدند. ما بعده‌ا بيشتر فه‌ميديم كه چه كار درستي كرده‌ايم چون اين قسمتي از سناريو آنه‌ا براي شناخت كساني بود كه شاكي هستند وحرف ميزنند تا بعد ترتيب سر ‌به‌نيست شدن او را بدهند. اين شيوه‌يي بود كه رژيم در زندانه‌ا ‌به‌‌كار ميگرفت تا از طرفي يك ارزي‌ابي از زندانيه‌ا داشته باشند و ‌به‌اصطلاح ضعف و قوت نفرات را دربي‌اورد و ببيند كه هر كس بيشتر در چه زمينه‌يي فشارپذير است و ه‌مچنين افراد سي‌اسي را از افراد غيرسي‌اسي تميز بدهد.
”مادر معصومه“ ه‌ميشه براي من سمبل انسانه‌اي والايي است كه بينامونشان شه‌يد شدند و ه‌يچكس نفه‌ميد كه آنه‌ا چه گوهره‌ايي بودند و بر آنه‌ا چه گذشت. خود ”معصومه“ از قهرمانان مجاهد در زندانه‌اي شاه صحبت ميكرد و خود را در برابرآنه‌ا كوچك و مديون آنه‌ا ميدانست و از ارزش كارآنه‌ا برايمان صحبت ميكرد. اما من مطمئنم كه در زمان خميني اين قهرمانان هزاران برابر شدند. ”معصومه ايلخاني“ خود يكي از آنه‌ا بود نميدانم بعد از سرنگوني اين رژيم آي‌ا ميشود نامونشاني از آنه‌ا ‌به‌‌د ست آورد؟

كره شمالي و ايران بيش از دو دهه همكاري براي دستيبابي به بمب هسته اي



حسين ذوالفقاري
رابطه كره شمالي با رژيم ملايان بويژه در زمينه دستيابي به بمب هسته اي بيش از دو دهه است كه افشا شده است. رسانه هاي آمريكائي از سال 1991 به افشاي اين رابطه پرداخته اند. اما مماشاتگران بجاي اينكه در اين دوسال مذاكره اين موضوع را روي ميز مذاكره ببرند و تعيين تكليف كنند، آنرا زير ميز پنهان كرده اند. حال كه مقاومت ايران يكبار ديگر روي آن انگشت گذاشت و با جزئيات افشا كرد كه سه هيئت موشكي و هسته اي از كره شمالي در سال 2015 به ايران آمده و در مهمانسراي مخصوص سازمان صنايع هوا-فضا  در نزديك سايت همت در منطقه خجير واقع در جنوب شرقي تهران مستقر بودند.  (مقاومت ايران ساخت كلاهك اتمي را در 20 فوريه 2008 در خجير افشا كرد) و يك هيئت 9 نفره هم قرار است در ژوئن 2015 يعني آخرين روزهاي مذاكرات به تهران بيايند،  مماشاتگران به تكاپو افتاده اند كه چگونه اين واقعيت روشن را دور بزنند كه به ميز مذاكراتشان لطمه اي نزند؟ در همين رابطه طوري برخورد ميكنند كه انگار اولين بار است كه رابطه كره شمالي با رژيم ملايان در ساخت سلاح هسته اي روي ميز آمده است.
در يادآوري به مماشاتگران در مورد رابطه كره شمالي با رژيم ملايان علاوه بر مقاومت ايران كه در افشاگريهاي قبلي خود روي رابطه كره شمالي و رژيم ملايان افشاگري كرده است، به تعدادي از فاكت هاي مشخصي كه در رسانه هاي غربي و حتي رژيم در گذشته در اين مورد رابطه كره شمالي و هسته اي رژيم  آمده اشاره ميشود:
1.    روزنامه اعتماد در سال 1385 سلسله مقالاتي با عنوان “روز شمار مناقشه اتمي ايران“ منتشر كرد كه كرونولوژي اتمي از 1367 تا آذر 1375 در آن آورده شده است در اين روز شمارها به فاكت هائي از رابطه كره شمالي و رژيم در همكاري هسته اي آمده است:
-          «دسامبر 1991- ديپلمات هاي ايراني و آمريكايي به ادعاي نيويورك تايمز ديداري غير رسمي داشته مسائل هسته اي و رويكرد ايران به سمت اين انرژي را بررسي كرده اند. ايالات متحده همزمان ابراز نگراني كرده است كه ايران ممكن است از طريق كره شمالي به معدني از پلوتونيوم دست يابد! »
-          «ژانويه 1992 - موضوع همكاري هاي هسته اي نظامي تهران و كره شمالي بار ديگر در محافل سياسي آمريكا مطرح مي شود. آمريكايي ها ادعا مي كنند تهران از مدت ها پيش فناوري ساخت تسليحات هسته اي را از كره شمالي دريافت كرده است و اكنون در حال طي كردن مراحل نهايي است. »
-          «سپتامبر 1992: نشريات آلماني در گزارش هايي مدعي مي شوند كه تهران و كره شمالي قراردادي مخفي براي توسعه تسليحات هسته اي منعقد كرده اند. »
-          «2 سپتامبر 1992: واشنگتن تايمز در گزارشي مي نويسد: رضا امراللهي، مدير برنامه هاي هسته اي ايران خبر از احداث چندين نيروگاه هسته اي در اين كشور در 10 سال آينده داده است. امراللهي در ادامه مي افزايد: كشورهايي كه حاضر به كمك به ايران نيستند فرصت مناسبي را از دست مي دهند و بايد آنان را بازندگان اصلي تلقي كرد. اشاره امراللهي به صورت خاص به آلمان و شركت زيمنس است. واشنگتن تايمز در ادامه مي نويسد: سخنان مطمئن امراللهي نشان مي دهد كه ايران به همكاران جديدي در عرصه هسته اي دست يافته است. ايران اكنون مي تواند نيازهاي خود را از چين، هندوستان و روسيه و حتي كره شمالي تامين كند.»
-          «21 مارس 1993- آمريكا مدعي مي شود كه ايران و كره شمالي به توافقي استراتژيك دست يافته اند كه به موجب آن كره شمالي تسليحات هسته اي و فناوري ساخت آن را در اختيار ايران قرار داده و در نقطه مقابل ايران مبلغي معادل 500 ميليون دلار را به طرف كره اي مي دهد تا از آن براي توسعه و توليد موشك هاي بالستيكي كه بتوانند ژاپن را هدف قرار دهند استفاده كند.»
-          «27 ژوئن 1993- روزنامه يوميوري در گزارشي مي نويسد : مقامات اسراييلي با همتايان كره شمالي خود ديدار كرده و سعي نمودند تا آن ها را متقاعد كنند كه فن آوري هسته اي و نيز موشك هاي موسوم به نودونگ1 را در اختيار تهران قرار ندهند.»
-          «9 دسامبر 1993- كره شمالي و ايران پنجمين جلسه مشترك را حول محور افزايش همكاري هاي اقتصادي ، علمي و فني برگزار مي كنند. هدايت هيات ايراني بر عهده محمد فروزنده وزير دفاع ايران است. رسانه هاي غربي با اشاره به اين موضع آن را نشانه اي از مطرح شدن مباحث هسته اي در مذاكرات مي دانند! »
-          «10 دسامبر 1993- معاون وزير خارجه آمريكا، لين ديويس مي گويد گزارشات امنيتي ايالات متحده حاكي از سفر و حضور تعدادي از دانشمندان هسته اي كشورهاي عراق ، كره شمالي و اتحاد جماهير شوروي سابق در ايران است . ديويس مي گويد حضور اين افراد در ايران تنها يك معنا بيش ندارد: ايران به دنبال كسب تسليحات هسته اي است.»
-          «4 اكتبر 1994- واشنگتن تايمز، روزنامه آمريكايي نزديك به جمهوريخواهان گزارش تهيه شده براي كنگره ايالات متحده را منتشر مي كند. به موجب اين گزارش مقامات امنيتي آمريكا ابراز نگراني كرده اند كه ممكن است كره شمالي براي دستيابي به منابع مالي گسترده اي كه ايران براي دستيابي به تسليحات هسته اي اختصاص داده است، ترغيب شده باشد، فناوري هسته اي و تجهيزات لازم را به ايران انتقال دهد. در اين گزارش همچنين قيد شده ممكن است كره شمالي ترغيب شده باشد تا به مشتريان فناوري موشكي بالستيك خود، برخي فناوري هاي كليدي هسته اي و يا حتي تسليحات هسته اي بفروشد!»
-          «14 دسامبر 1994- اسحاق رابين، نخست وزير اسراييل در جريان سفرش به ژاپن مي گويد به باور وي كره شمالي در حال صدور فنآوري تسليحات هسته اي به ايران است.»
-          «اول مه 1995- هفته نامه آمريكايي “يواس نيوز اند ورلد ريپورت“ به نقل از مخالفان فراري ايران در اروپا مدعي مي شود كه ايران در كوه هاي نزديك چالوس تونل هايي حفر كرده و در داخل اين تونل ها مراكزي عظيم با هدف ساخت تسليحات هسته اي احداث كرده است. اين هفته نامه در ادامه بازهم به داستان سرايي خود ادامه داده و مي نويسد: ايران براي احداث اين مراكز در دل كوه و نيز تجهيز آنها از كمك چين، روسيه و كره شمالي برخوردار بوده است.»
2.    سايت بازتاب در 24 ديماه 1382 (14 ژانويه 2004)  در گزارش “36 سال تلاش براي اتمي ايران“ مي نويسد: ايراني تلاش‌هايي براي توليد اورانيوم غني‌شده و سطح بالا انجام داد تا از آن براي تأمين سوخت نيروگاه‌هاي هسته‌اي خود استفاده كند. بالاخره اينكه ايران موفق شد توسعه كلي مواد سوختي را انجام دهد به طوري كه با استفاده از همان مسيري كه كره شمالي طي كرده بود از آن براي توليد بلندمدت پلوتونيوم بهره‌برداري كرد.
3.    خبرگزاري ايرنا 82.11.13 (2 فوريه 2004) :يك مقام نزديك به مقام دولتي مسوول بررسي هاي مسائل هسته اي پاكستان درگفتگو با خبرگزاري فرانسه خاطرنشان كرد، عبدالقدير خان اولين دانشمند هسته اي پاكستان و چهار تن ديگر ازهمكارانش به ارتباط سري داشتن با گروههاي ذيربط ايراني، ليبيايي و كره شمالي اعتراف كرده اند .
4.      ديلي پست در 29 مارس 2015 نوشت: «در اكتبر 2012 ايران اعزام و استقرار پرسنل خود در يك پايگاه نظامي در كره شمالي را شروع كرد ....كره شمالي كه اكنون ابرستاره تكثير سلاحهاي كشتارجمعي است .... محسن فخريزاده كه گمان مي رود دانشمند اصلي اتمي تهران است قريب به يقين در فوريه 2013 در پونگي ري(Punggye-ri) كره شمالي بود تا آزمايش سوم اتمي پيونگ يانگ را نظاره كند...»[1]




رحمان کریمی:‌ با شکوه تر از پیش، پیش بسوی دیدار ایران و جهان در ویلپنت



به راستی اجتماع عظیم سالانه «ویلپنت» در تاریخ احزاب و جنبش های ملل تحت ستم استبدادی، بی سابقه و یگانه است. حتا می توان این اشاره قابل ملاحظه را به جهان غرب نیز تعمیم داد؛ و از یاد نبریم که جنبش های دیگر از حمایت یک اردوگاه جهانی برخوردار بودند.
اگر از ژاژخایی ها و مغلطه و سفسطه و تحریف و تقلیب خرده مزدوران قره نوکر و خائنان مزور بندباز واژگان و نیز معاندان زمینگیر بخیل و تنگ نظر بگذریم، این فستیوال با شکوه ملل با میزبانی مریم قهرمان و ایرانیان آزادیخواه، نمودار و بیانگر انرژی و شوق و ایمان بی نظیری ست که بدون صدق و صفا و اراده آزاد تک تک دست اندرکاران نمی توانست آنچنان که دیده ایم و بزودی خواهیم دید، صورت تحقق پیدا کند. نگارنده به صراحت و اطمینان، این نظر شخصی خود را به عنوان یک هوادار، بارز می کنم که عامل محرکه را باید در همان انقلاب اخلاقی – انسانی که مجاهدین خلق آن را انقلاب ایدئولوژیکی درونسازمانی می نامند؛ جستجو کرد. هر کدام ما سال هاست که دور از وطن در جوامع غربی زندگی می کنیم، جهانی پر زرق و برق و پرجاذبه برای رفاه طلبی و اعتلای سطح زندگی شخصی. حالا یاران مجاهد خلق را مدّ نظر قرار دهید که به الحمدلله هم چشم دارند برای دیدن، هم گوش دارند برای شنیدن، هم هوش دارند برای فهمیدن هر چند زندگی مرفه و راحت و آسوده داشتن نیازی به هوش ندارد. این میل و غریزه و حس آدمی ست که اگر به شئون و اهدافی معتقد نباشد می تواند با دوز و کلک هم که شده برای خود فراهم کند. دشمنان به اینجا که می رسند، فرقه و فرقه گرایی را علم می کنند!!. ما ساکنان و میهمانان ناخوانده غرب شاهد فرقه های مذهبی هستیم. دوتا خانم یا آقا در بعضی معابر با در دست داشتن دوتا جزوه و دفترچه تبلیغی، سینه دیوار می ایستند و عابران را نگاه می کنند یا در خانه شما را می زنند و به مجرد پاسخ منفی شنیدن راهشان را می گیرند و می روند. داستان فرقه هایی را هم شنیده ایم که مدتی زیر سیطره و نفوذ یک شیاد یا بیمار روانی بوده و بعد یا خودکشی دسته جمعی کرده اند و یا متلاشی شده از یاد رفته اند. واقعا چقدر زهر و کینه و بی انصافی می خواهد که یک جنبش ایثارگر و از پای در نیامدنی که بسیار توفان ها و امواج سهمگین را از سر گذرانده و آبدیده تر و فعال تر و جهان گستر در تقابل کامل با یک رژیم دین فاشیستی به شدت بی رحم و محیل و صاحب حمایت های مستقیم و غیر مستقیم کمپانی ها و دولت های مخل آزادیخواهان، قرار دارد. آنانکه انقلاب درونسازمانی مجاهدین خلق را بزعم خود تخطئه و لوث می کنند، از خود خبر ندارند و نمی خواهند داشته باشند و سرکی به غرایز بی تاب کننده و جوشان اندرون خود بکشند که به صورت یک تابلو داغ و درشت «خود خواهی» درآمده است. آنان و شاید دیگرانی هم باشند که فقط به رونمای مسایل و وقایع و عناصر و کل جامعه نگاه می کنند و کاری به شخصیت درونی که خواه نا خواه جلوه هایی از آن را در بیرون هم می توان دید، ندارند. اگر یکی از دستاوردهای درخشان و بی مانند «فرقه»!! همین ویلپنت باشد، مخلص قربان می روم چنین فرقه زنده و جوشنده و توفنده یی را. ویلپنت حاصل بی چون و چرای فعالیت بی وقفه و صمیمانه و اختیاری ایرانیان است که نمی خواهند فقط برای خودشان زندگی کنند. در نهایت درماندگی و بی عملی و کین و حِقد، عکس هایی از چند جوان خارجی چاپ می کنند که یعنی از ایرانی در ویلپنت یا خبری نیست یا اندک اند!!. ویلپنت یک دریای مواج انسانی ست که البته دوربین های یک چشم وزارتی، فقط بیشتر از چند تا خارجی را نمی تواند ببیند. برعکس هیاهوی بی حاصل و همیشگی رژیم و ایادی رژیم، نقطه قوت و محور ارزشی ویلپنت در همین حضور خارجی هاست از اروپایی گرفته تا آفریقایی، آمریکای لاتینی و به ویژه جهان عرب. رژیم با آنهمه امکانات مالی و دیپلوماتیک حق دارد، نفوذ خود را در جهان تقویت و گسترش دهد ولابی بسازد اما اپوزیسیون این رژیم فقط باید ایرانیان که همه چیز را می دانند، دور خود جمع کند!. مقاومت ایران در طول سال بسی اجتماعات و اکسیون های ایرانی در جهان دارد. ولی ویلپنت دیدار جهان است با ایران. ایرانی که اخبار دردها و مصیبت هایش توسط رسانه های غربی منعکس نمی شود. ایرانی که سی میلیون زیر خط فقر دارد و پنج هزار زن کارتن خواب، ایرانی که هر روزه در شهرها و زندان هایش چوبه های دار برقرار است، ایرانی که اقشار و طبقات زحمتکشش به جان آمده اند و در حال اعتصاب و اعتراض های هر روزه اند و این خبرها در غرب به سود رژیم سانسور می شود که مبادا مذاکرات ثمربخش!! اتمی به مخمصه بیافتد. چه مرجع باید موقعیت مردم ایران را در یک اجتماع عظیم به گوش جهانیان برساند؟ حضور خارجی ها را باید سال به سال بیشتر و بیشتر کرد. این همان داغی ست که نه تنها دل ملایان و پاسدارانش را می سوزاند بل حامیان دولتمردان خارجی او را هم عذاب می دهد. امروز آگاهان جهان بخوبی واقف شده و می گویند که آقای اوباما و پیروان سیاست او بعد از رفتن، نام و خاطره خوبی برای آمریکا و جهان غرب بجای نخواهند گذاشت. مقاومت ایران یک تنه در عرصه جهانی پنجه در پنجه بسی قدرتمداران دارد با پرچمداری شکوهمند مریم قهرمان. اگر آن انقلاب درونسازمانی مجاهدین خلق نبود، ما امروز شاهد چنین فرازهای بس ضروری، تعیین کننده و اعتلابخش نمی بودیم. هر چند آن زمان نوجوانی بیش نبودم اما درگیر مبارزه سیاسی بودم، بیاد می آورم اختلاف دیدگاه سیاسی زنده یاد احمد کسروی را با حزب توده. حزب توده، اقتصاد را زیربنای اجتماعی می شناخت و کسروی، اخلاق و فرهنگ را؛ و چنین استدلال می کرد که در جوامع پیشرفته غربی، اقتصاد می تواند زیربنا باشد زیرا با تحولات فرهنگ و اخلاق اجتماعی تناسب دارد اما در جوامع آسیایی خاصه ایران، این زمینه و تجلی اخلاق است که حتا روی مسیر سیاست تأثیر عمیق می گذارد. با بار تجربه ها امروزه مخلص پی به درستی نظریه کسروی برده ام و انقلاب ایدئولوژیکی مجاهدین خلق را یک نمونه زنده و ملموس از این دیدگاه می بینم و بر ایجاد کنندگان آن به صمیمیت درود می فرستم.
بنا براین با غرور و شادمانی و سرفرازی با شکوه تر از پیش، پیش بسوی دیدار ایران و جهان در ویلپنت.