۱۳۹۶ خرداد ۷, یکشنبه

شکست خامنه ای؛ پایان ولایت فقیه


شکست خامنه ای؛ پایان ولایت فقیه



شکست خامنه ای؛ پایان ولایت فقیه
نزاع قدرت در درون حکومت ولایت فقیه پایان یافت. حسن روحانی پیروز! شد و ابراهیم رئیسی که از او به عنوان کاندیدای مطلوب خامنه ای نام برده می‌شد، شکست خورد.
اگر خامنه ای موفق می‌شد تا ابراهیم رئیسی را از صندوق بیرون آورد، می‌توانست تا برای یک دوره نظامش را یکدست کند. شکاف بین عنصر رهبری! و ریاست جمهوری! را ببندد و امکان آنرا پیدا کند تا در برابر شرایط متحول منطقه ای و داخلی خود را آماده کند.
با برآوردن رئیسی، خامنه ای می‌توانست آینده بعد از خود را نیز ترسیم کند. در این صورت او رئیس جمهوری داشت که بهترین کاندیدا برای جایگزینی او بود. رئیسی همچنین کسی بود که به دلیل مشارکت مستقیم در قتل عام هزاران زندانی سیاسی در تابستان ۶۷ دارای کارنامه ای بسیار سیاه بود، او در مسیری قرار داشت که برایش بازگشتن از راه ولایت فقیه دشوار یا به عبارت دیگر غیرممکن بود.
برای بیرون کشیدن رئیسی از صندوق، خامنه ای حاضر به پذیرش هر موضوعی شد. هر موضوعی که تا پیش از آن می‌توانست موضوعی برای دستگیری و مجازات حامل آن باشد. آوردن دی.جی به ستاد انتخاباتی رئیسی، ملاقات خواننده رپ با کسی که در دشمنی با موسیقی شناخته شده است، درکنار پخش گسترده تصاویر زنانی با لباس های رنگی یا با حجابی که در معیارهای ولایت فقیه بی حجاب! و بد حجاب! محسوب می‌شدند.
خامنه ای برای پشتیبانی از رئیسی، وقتی روحانی اشاره ای به سوابق رئیسی در اعدام و زندان کرد بلافاصله به صحنه آمد و روحانی را به سیلی خوردن تهدید کرد. یکبار دیگر نیز خامنه ای با ایستادن روی سند ۲۰۳۰ نارضایتی خود از روحانی را نشان داد. اما آنچیزی که در پایان انتخابات! اتفاق افتاد فراتر از آن بود که به خامنه ای فرصت اعمال نظر خود را بدهد.
در تعادل درونی نظام مقدس! و در تعادل موجود بین تمامیت نظام با جامعه ایران، شرایط به صورتی نبود که خامنه ای موفق به پیش بردن خط خود شود.
اگر خامنه ای رئیسی را از صندوق بیرون می‌آورد خود را در برابر جمعیت عظیمی می‌یافت که به هیچ عنوان حاضر به پذیرفتن یک قاتل حرفه ای در موضع ریاست جمهوری نبودند، کسی که به طور مستقیم دهها هزار خانواده ایرانی را داغدار کرده بود.
شکست خامنه ای در نزاع درونی قدرت در نظام ولایت فقیه، خامنه ای را از گذشته ضعیف تر کرد. با وجود آنکه خامنه ای کماکان اهرم های اصلی اعمال قدرت را اختیار دارد اما ابهت و زمینه اعمال رهبری و هژمونی در درون نظام را بیش از پیش از دست داده است.
ضعف خامنه ای به معنی ضعیف تر شدن تمامیت نظام مقدس! است. خامنه ای عنصر محوری در نظام ولایت فقیه است، با شکست خلیفه، تمامیت خلافت آسیب پذیرتر می‌شود.
مجدد اثبات شد که معتقدین، پشتیبانان و هم‌منفعت های ولایت فقیه تنها اقلیتی محدود هستند. پیش از آنکه این واقعیت پیام سیاسی مشخص خود را داشته باشد برای نیروهای پیرامونی ولایت فقیه پیام ناامیدی و از دست دادن روحیه را دارد. آنها بیش از همیشه خود را در محاصره اکثریت نسبی جامعه ایران می‌بینند.
شکست رئیسی، فقط به معنی شکست خامنه ای نیست. روحانی هرچند توانست برای یک دور دیگر در موضع ریاست جمهوری خود را به خامنه ای تحمیل کند اما او نیز یک بازنده بزرگ محسوب می‌شود. روحانی تنها در کادر یک نظام عقب مانده توانسته است در موضع ریاست جمهوری قرار بگیرد. او در سوابق تاریکش هیچ چیز از رئیسی کمتر ندارد؛ روحانی در جمهوری اسلامی! همواره فردی در موضع تصمیم ساز و تصمیم گیر بوده است. در میان پشتیبانان روحانی کمتر کسی یافت می‌شود که هنوز به ولایت فقیه معتقد باشد. حتی کمتر کسی یافت می‌شود که روحانی را همچون پلی که برای پایان ولایت فقیه باید از روی آن عبور کرد، نبیند.
با ضعیف تر شدن ارکان نظام مقدس! در پایان نمایش انتخابات، روحانی نمی‌تواند که قدرتمندتر شده باشد، تمامیت نظام به لبه پرتگاه هدایت شده است و چشم  انداز پایان آن نزدیک تر است.
اکنون زمان آن رسیده است که روحانی را در برابر وعده هایش به پرسش کشید؛ در مورد آزادی زندانیان سیاسی، آزادی تجمع ها و تشکلها، برچیدن گشتهای اختناق آفرین ارشاد، پرداختن حقوق کارگران، معلمان، بازنشستگان، مالباختگان و غیر پادگانی کردن دانشگاهها، خلع ید از سپاه و خارج کردن ۱۱۴ اسکله واردات کالای قاچاق از کنترلش، متوقف کردن استفاده از بودجه کشور برای سرپا نگهداشتن بشار اسد و...

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر