گفتگو با برادر مجاهد
محمد محدثین مسئول كميسيون سياست خارجي شوراي ملي مقاومت (قسمت دوم)
ایستادگی مجاهدین بر
اصول و ناکام ماندن آرزوهای رژیم
مجری: خیلی ممنون بابت
خاطره خیلی زیبایی که درباره مجاهد قهرمان، شهید سیاوش سیفی و نکاتی که در مورد
فدای بزرگی که آن روزگار، هر روز و هر هفتهاش صورت میگرفت،(در قسمت اول مصاحبه)
اشاره كرديد اتفاقاً بر میگردد به یکی از سؤالاتی که میخواستم از شما بپرسم.
در رابطه با فدای عظیمی
که مجاهدین از سالیان گذشته که شما تعریف کردید و از خود بنیانگذاران تا همین
امروز هم که ادامه دارد، کسی در رابطه با آن شک و شبههای ندارد و نمیتواند آن را
زیر سؤال ببرد. حتی کسانی که مغرض هستند و یا آن دسته از قدرتهای جهانی که روزگاری
خواهان ماندن مجاهدین نبودند، امروز به حقانیت این مقاومت و سازمان اذعان میکنند.
حالا پرسش این است که بهرغم همه این تلاشها و فدای عظیمی که طی سالیان بوده و
ادامه پیدا کرده است و حتی بیشتر هم شده، ولی هنوز به یک ماده عملی تبدیل نشده
است. یعنی رژیم آخوندی هنوز سرنگون نشده است و نزدیک به ۴ دهه است که در قدرت و حاکمیت است. لیبرتی هم
که پیشتازان مقاومت در آنجا هستند، تحت محاصره است. تهدید و توطئه علیه این مقاومت
هم که تا وقتی این رژیم هست ادامه خواهد داشت. شما این را چطور تبیین میکنید؟
محمد محدثین: قرار
نبوده و نیست که هیچ کدام از این اتفاقات که شما گفتید بیفتد. نه محاصره تمام شود
و نه ظلم و ستم و فشار. به قول مهدی رضایی گل سرخ انقلاب ضدسلطنتی، «تا ظلم هست،
مبارزه هست؛ تا مبارزه هست شکست و پیروزی هست». اما درست است، ۳۷سال این رژیم در حاکمیت است، البته حتی یک روز حکومت
این رژیم برای ملت ایران تلخ است. حکومت این رژیم برای مردم ایران با شکنجه و
کشتار، فساد، دزدی و غارت و تباهی همراه است. پس بنابراین ۳۷سال که هیچ، ۳۷روز و ۳۷ساعت
و ۳۷دقیقهاش، برای مردم ایران قابلتحمل نیست. از
اینرو، سازمان مجاهدین و مقاومت ایران میخواهد ولو یک روز زودتر و یکساعت زودتر
این رژیم را سرنگون کند.
اما اگر از این موضوع
بگذریم، میتوان اینطور به این سؤال پرداخت که هدف رژیم چه بود و چه چیزی قرار بود
بشود؟ رژیم چه میخواست بکند و الآن چه شده است؟ بگذارید از پایه بچینیم. این رژیم
جهل و جنایت که خودش را جمهوری اسلامی معرفی کرده است، یک نظامی مثل دولت فرانسه و
یا انگلستان نیست که بیاید ۴سال
به ۴سال انتخابات بگذارد و از طرف مردم انتخاب شود
و بعد از ۴سال و یا ۸سال هم تمام شود و حزب دیگری سر کار بیاید. در ایران
یک نظامی سر کار آمده که شعارش و خواستهاش استقرار حکومت جهانی اسلامی (البته
منظور اسلام ارتجاعی خمینی) بوده است.
خواستهای که خمینی
داشت و در تمام متون و قانون اساسیاش هم هست، چیزی است شبیه امپراتوری عثمانی.
نمونه آن را هم در تاریخ کم ندیدیم. میخواهند یک همچین چیزی برای چندصد سال احیاء
کنند. شبیه سلسله پادشاهی صفویه، یا مثل حاکمیت کلیسا در قرون وسطی، و یا امویان
در صدر اسلام. به این حکومتها نگاه کنید، کوتاهترین آن امویان بودند که حدود ۱۰۰سال در حاکمیت بودند.
البته حکومت خمینی یک
امتیاز و یک تفاوتی با دوره عثمانی و یا اموی دارد. در زمان امویان یزید خلیفه
بود، اما یک حاکم شرع و یک مفتی داشت. شریح قاضی فتوا میداد و خلیفه اجرا میکرد.
یزید با اتکاء به فتوای شریح قاضی، امام حسین را به قتل رساند. اما خمینی بهطور رسمی
میگفت: ما خلیفه میخواهیم که دست ببرد، گردن بزند، حد بزند! تفاوت خلافت خمینی و
یا خامنهای با خلافت یزید این است که خودش فتوا میدهد، خودش هم اجرا میکند.
خلافت ابوبکر بغدادی و داعش که جدید نیست. سی و اندی سال پیش خمینی بهطور رسمی آن
را پایهریزی کرد. یک خلافت تحت نام اسلام، که قرار بود سالیان سال برای نسلها
حاکمیت کند. برای آن دستگاه چیده بود. با این ایده و با این تفکر آمده بود. صدور
انقلاب، صدور ارتجاع مذهبی، جنگ با عراق، برای جا انداختن این نظام بود. خودش خوب
میدانست که اگر در درون مرزهای ایران محدود شود، خفه میشود. این امپراتوری
ضداسلامی، امپراتوری شر و جنایت در صورتی موفق و ماندگار میشود که راهش را به
بیرون باز کند. در دوره عثمانی هم حکومت نمیتوانست در استانبول بقاء داشته باشد.
همین که کشور گشایی کرد زنده ماند و طولانی شد. تا اینکه در اثر تحولات جهانی و
بعد از جنگ جهانی اول، در حیطه ترکیه کنونی محدود شد و آن امپراتوری سقوط کرد و
تمام شد.
صدور تروریسم و
بنیادگرایی طینت این رژیم است. روی آن سوار است. ما این را از روز اول که سر کار
آمد میگفتیم که بقای این رژیم در صدور تروریسم و بنیادگرایی است.
بنابراین ما با چنین
رژیمی طرف بودیم و هستیم. وقتی شما میگویید نتیجه این قیمتی را که مجاهدین دادند،
این مقاومت و این ملت دادهاند چه شد؟ خیلی ساده باید گفت: «هر چند ۳۷سال زمان زیادی هست و رژیم قیمت زیادی از این مقاومت
و مردم گرفته است، ولی امروز به چشم میبینیم که پایههای این رژیم بهدلیل همین
فدا و قیمتی که مقاومت و مجاهدین و هوادارانشان دادند، چگونه به لرزه افتاده است؛
چگونه در حال فروریختن است. یک نگاه به تحولات سیاسی روز بکنیم، چطور همین رژیم که بمب اتمی را برای بقای خود و تقویت صدور
تروریسم میخواست، مجبور به قبول جام زهر شد. این یک شکست استراتژیک بود که
مجاهدین بر رژیم تحمیل کردند.
جنگ
بر سر اتمی، نبرد بین مجاهدین و رژیم بود. مثل جنگ ایران عراق. رژیم دنبال به دست
آوردن بمب اتم بود، مجاهدین گفتند «نه». این کار ضد ملی است. این جنگی بود بین ما و رژیم و در این
جنگ هم ما پیروز شدیم و رژیم با خوردن زهر وادار به عقبنشینی شد. همچنین در منطقه
و بهطور خاص در عراق. امروز مردم عراق قیام کردند و شعارشان و حرفشان، همان حرفی
است که ما ۱۰-۱۲سال پیش گفتیم و اعلام کردیم. خواهر مریم در
دسامبر ۲۰۰۳ یعنی سال ۸۲، همان سالی که آمریکا عراق را اشغال کرد، اعلام
کرد، طرحهای رژیم ایران در عراق صدبار خطرناکتر از بمب اتمی و پروژههای اتمی این
رژیم است.
حال امروز مردم عراق
علیه رژیم ایران قیام کردند. واقعیت این تظاهراتی که در بغداد، در بصره، در حله، در
کربلا، نجف، ناصریه و شهرهای مختلف عراق هست، چیست؟ اخراج ایران. شعار «ایران،
اخراج- اخراج»، مقصود از ایران، خاک و سرزمین ایران و مردم ایران نیست. مقصود
فاشیسم دینی است که در ایران حکومت میکند. همان پایتخت خلافت ضداسلامی. آن حکومت
جهل و جنایت تحت نام اسلام. یا وقتی که بشار اسد در سوریه به تکاپو افتاده و در
حال شکست خوردن و ضربه خوردن است، یا آنچه که در یمن میگذرد، در خارج از ایران در
حوزه صدور تروریسم و ضدانقلاب. یا در داخل ایران جنبش گستردهیی که در بین مردم در
حال شکل گرفتن و گسترش پیدا کردن است، جنگ قدرت و مشکلاتی که در درون خود رژیم
وجود دارد، همه این موارد حاصل رنج و خون و فدای بیکران و ایستادگی بر اصول و
قیمتی است که این مقاومت داده است. امروز قیمتی که سازمان مجاهدین داده است، دارد
به ثمر میرسد و زمان زیادی برای این رژیم باقی نمانده است. آرزوهای این رژیم،
طرحهای این رژیم و چشماندازهایی که برای خودش داشت، یکی بعد از دیگری کور شده و
راهی برای ادامه آن باقی نمانده است. و این ناقوس سرنگونی این رژیم است.
مجری: یعنی تمام این
موارد نتیجه همین قیمت و فدای عظیمیست که از آن صحبت کردید.
محمد محدثین: بله، میشود
معکوس این را هم دید. اگر سازمان مجاهدین نبود، اگر مسعود رجوی نبود که روز اول
بگوید اسلام این چیزی نیست که آخوندهایی که در ایران بر سرکار آمدند میگویند،
اسلام این چیزی نیست که خمینی میگوید، اگر نبود سازمان مجاهدین که بگوید جنگ با
عراق ضد ملی و نامشروع است، اگر اینها را از صحنه تاریخ ایران حذف کنیم، دلیلی
وجود نداشت که بگوییم این رژیم نمیتوانست برای سالیان سال و دهههای بیشتری بر سر
کار بماند. و نهتنها ایران و ایرانی را به خاک خون میکشید، بلکه تمام منطقه را
هم با خودش میبرد
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر