گفتگوي سيماي آزادي با احسان امين الرعايا از
مسئولين و تحليلگران برجسته مجاهدين و شوراي ملي مقاومت ايران در باره توافق
اتمي رژيم و پيامدهاي آن، آقاي امين الرعايا ضمن تاييد ضعف ها و حفره هاي
زياد در توافقنامه بي امضاي وين كه ناشي از رويكرد دولت اوباما
در قبال رژيم ولايت فقيه مي باشد، عقب نشيني هاي فراوان رژيم را شکست
استراتژی اتمی اين رژیم و شکست استراتژی ولایتفقیه ارزيابي نموده كه
یک هیولای کاغذی یکی از تکیه گاههای خیلی مهمش را از دست داده است.
سؤال: برخیها میگویند که توافق اتمی به نفع رژیم شده چون در هر حال در این توافق خیلی جاها امتیازاتی به رژیم داده شده، میخواستم نظر خودتان را درباره این استدلال بگوئید؟
امین الرعایا: بله من میخواهم بهطور خاص تأکید بکنم روی عقبنشینی رژیم و تأکید بکنم روی شکست استراتژی برنامه اتمی ولایتفقیه، اینکه شما گفتید خوب شکی نیست توافقنامه موجود ضعفها و حفرههای متعددی داره، شکی نیست که اگر نبود رویکرد دولت آمریکا که به جای فشار آوردن به رژیم، بهای خونین و واقعاً سنگینی را از مردم ایران و از ملتهای منطقه گرفته، اگر هیچکدام از اینها نبود این توافقنامه حتماً میتوانست بسیار قاطعتر دربیاید و بسیار قاطعتر علیه ولایتفقیه عمل بکند، البته بهطور کلی باید توجه داشته باشیم که هر ساز و کاری که متضمن برچیدن و انهدام کامل تأسیسات اتمی رژیم نشود این طبعاً ضعیف است، این روشن باشد، و روشن است، اما میخواهم عرض کنم که همه اینها یک سوی یک تحوله که اشاره کردیم سوی دیگری هم هست که این از قضا جایگاه عمده دارد، آن طرف بهاصطلاح نیمه خالی لیوان را که شما اشاره کردید اما این طرف یک نیمه پری هم دارد که این نیمه پر حائز اهمیت تعیینکننده است. وجه اساسی این است که ولایتفقیه پذیرفته که برای یک دوره نسبتاً طولانی یعنی دستکم 10سال بخش مؤثر برنامه اتمی تعطیل بشود، انسداد حداقل 10ساله برنامه اتمی، این چیزی است که اتفاق افتاده، خصلت این تحول چیست؟ این یک گسست بزرگ در استراتژی ولایتفقیه است، این را بههیچوجه نمیشود گفت یک عقبنشینی تاکتیکی، بههیچوجه نمیشود گفت که یک مانور است، بنابراین کسانی که استدلال میکنند که ساختار برنامه اتمی حفظ شده، این یک واقعیت است، آنها یک واقعیت را بیان میکنند اما یا از فعل و انفعال سیاسی که عنصر کانونی این تحول است غافلند یا اینکه با عمده کردن این واقعیت یک چرخش سیاسی فوقالعاده را نمیبینند و یا استتار میکنند. در سال 1355 که رژیم شاه تحت فشار سیاست حقوقبشر کارتر از شکنجه و اعدام البته بیسر و صدا دست برداشت، بله حفظ ساختار ساواک و نظام امنیتی رژیم در آنموقع وجود داشت آنموقع هم میشد این استدلال را کرد ولی چیزی که اهمیت داشت این نبود که ساختار از قبل موجود امنیت رژیم حفظ شده بلکه همان چرخشی بود که دو سال بعد سرنوشتش را دیدیم، در سال 67 هم خمینی دجال آتشبس را در جنگ ضدمیهنی پذیرفت همان موقع هم ساختار ماشین جنگی رژیم حفظ شده بود، اما پذیرش آتشبس، همچنان که خود خمینی تصریح کرد یک عقبنشینی و جام زهر بود. خوب، البته من عمد دارم از اثرات عقبنشینی این تحول یعنی عقبنشینی خامنهای از برنامه اتمی صحبت نکنم. چونکه بهنظر من اهمیت عظیم این عقبنشینی به عواقبش الآن بستگی نداره، خمینی سرنوشتش را گره زده بود به جنگ، خامنهای هم سرنوشت خودش را به برنامه اتمی گره زده بود، این روشن است، و الآن خامنهای تن داد به این وضعیت که اهرم اتمی را از دست بدهد.
سؤال: شما بر اهمیت این عقبنشینی تأکید میکنید، با توجه به این تأکید میخواستم بپرسم کارکرد واقعی برنامه اتمی برای رژیم چه بوده است؟
امین الرعایا: ببینید روشن است که اگر رژیم بمب را بهدست میآورد این یک تضمینی بود برای جلوگیری از سرنگونی با عبرت گرفتن از تجربه قذافی در لیبی و صدام حسین در عراق، این یک چیز روشنی است. بارها گفته شده خود خامنهای هم دو، سه بار اشاره کرد، از جمله در همین یکی دو سال اخیر، ولی بهنظر من اهمیت این اهرم اتمی، با توجه به تضادی که قرار است در آینده حل بکند، از این به مراتب فراتر است، اینکه برنامه اتمی نظیر یک پروژه صنعتی یا علمی یا اقتصادی معمول نیست که حالا بگوئیم چون تمام شده مثلاً سرمایهگذاری رژیم را برباد میدهد، البته سرمایهگذاری رژیم را هم برباد داده، ولی نکته خیلی مهم به نظر من این است که این برنامه یکی از عناصر تشکیل دهنده قدرت ولایتفقیه است، بهطوریکه در تمام مدتی که این برنامه ادامه داشته در حالیکه هنوز بمبی بهدست نیاورده بود ولی باعث تحکیم نیروی ولایتفقیه برای سرکوب جامعه، باعث تحکیم ولایتفقیه برای صدور تروریسم در منطقه بوده است، بنابراین برچیده شدن این برنامه بخشی از قدرت حاکم را، بخشی از هژمونی خامنهای را از او میگیرد، شما ببیند در همین 4- 5سالی که مذاکره اتمی چه بهصورت مخفی و بعد بهصورت علنی در جریان بود این برنامه اهرمی بود که دولت آمریکا را به سکوت و مماشات میکشاند، فیالمثل در قبال کشتار اشرفیها، در قبال واگذاری حفاظت اشرف به دولت مالکی که توسط دولت اوباما صورت گرفت، در قبال جابهجایی اجباری اشرفیها، به لیبرتی، آن قتلعامهای و جنایتها در اشرف و لیبرتی، همه اینها پشت صحنه سکوت و مماشات آمریکا در همین مذاکرات بود، کمااینکه شما حتماً بهخاطر دارید دو سال پیش وقتی که بشار اسد دست به بمباران شیمیایی زد و آمریکا در آستانه حمله به سوریه بود در آنجا پیغام و درخواست مشخص خامنهای از طریق قاسم سلیمانی و فالح فیاض بود که مانع حمله شد، دستکم این پیغام و درخواست، یکی از عوامل بازداشتن آمریکا بود که سرنوشت سوریه را برای یک مدت تغییر داد و حداقل 150هزار نفر قربانی بیشتر به ملت سوریه تحمیل کرد. 3ماه بعد از آن بود که اولین توافق موقت اتمی را در ژنو شاهد بودیم که صورت گرفت، در حقیقت بهای عظیم و خونین به عقبنشینی وادار کردن رژیم، این را مجاهدین اشرف و ملتهای منطقه پرداختند در عینحال خوب، رژیم این اهرم شوم و این اهرم پرنحوست را از دست داده است.
شکست استراتژی اتمی رژیم، شکست استراتژی ولایتفقیه، واقعیت رژیم این را آشکار و عریان میکند، یعنی نشان میدهد که ولایتفقیه یک هیولای کاغذی است که حالا یکی از تکیه گاههای خیلی مهمش را از دست داده است.
سؤال: برخیها میگویند که توافق اتمی به نفع رژیم شده چون در هر حال در این توافق خیلی جاها امتیازاتی به رژیم داده شده، میخواستم نظر خودتان را درباره این استدلال بگوئید؟
امین الرعایا: بله من میخواهم بهطور خاص تأکید بکنم روی عقبنشینی رژیم و تأکید بکنم روی شکست استراتژی برنامه اتمی ولایتفقیه، اینکه شما گفتید خوب شکی نیست توافقنامه موجود ضعفها و حفرههای متعددی داره، شکی نیست که اگر نبود رویکرد دولت آمریکا که به جای فشار آوردن به رژیم، بهای خونین و واقعاً سنگینی را از مردم ایران و از ملتهای منطقه گرفته، اگر هیچکدام از اینها نبود این توافقنامه حتماً میتوانست بسیار قاطعتر دربیاید و بسیار قاطعتر علیه ولایتفقیه عمل بکند، البته بهطور کلی باید توجه داشته باشیم که هر ساز و کاری که متضمن برچیدن و انهدام کامل تأسیسات اتمی رژیم نشود این طبعاً ضعیف است، این روشن باشد، و روشن است، اما میخواهم عرض کنم که همه اینها یک سوی یک تحوله که اشاره کردیم سوی دیگری هم هست که این از قضا جایگاه عمده دارد، آن طرف بهاصطلاح نیمه خالی لیوان را که شما اشاره کردید اما این طرف یک نیمه پری هم دارد که این نیمه پر حائز اهمیت تعیینکننده است. وجه اساسی این است که ولایتفقیه پذیرفته که برای یک دوره نسبتاً طولانی یعنی دستکم 10سال بخش مؤثر برنامه اتمی تعطیل بشود، انسداد حداقل 10ساله برنامه اتمی، این چیزی است که اتفاق افتاده، خصلت این تحول چیست؟ این یک گسست بزرگ در استراتژی ولایتفقیه است، این را بههیچوجه نمیشود گفت یک عقبنشینی تاکتیکی، بههیچوجه نمیشود گفت که یک مانور است، بنابراین کسانی که استدلال میکنند که ساختار برنامه اتمی حفظ شده، این یک واقعیت است، آنها یک واقعیت را بیان میکنند اما یا از فعل و انفعال سیاسی که عنصر کانونی این تحول است غافلند یا اینکه با عمده کردن این واقعیت یک چرخش سیاسی فوقالعاده را نمیبینند و یا استتار میکنند. در سال 1355 که رژیم شاه تحت فشار سیاست حقوقبشر کارتر از شکنجه و اعدام البته بیسر و صدا دست برداشت، بله حفظ ساختار ساواک و نظام امنیتی رژیم در آنموقع وجود داشت آنموقع هم میشد این استدلال را کرد ولی چیزی که اهمیت داشت این نبود که ساختار از قبل موجود امنیت رژیم حفظ شده بلکه همان چرخشی بود که دو سال بعد سرنوشتش را دیدیم، در سال 67 هم خمینی دجال آتشبس را در جنگ ضدمیهنی پذیرفت همان موقع هم ساختار ماشین جنگی رژیم حفظ شده بود، اما پذیرش آتشبس، همچنان که خود خمینی تصریح کرد یک عقبنشینی و جام زهر بود. خوب، البته من عمد دارم از اثرات عقبنشینی این تحول یعنی عقبنشینی خامنهای از برنامه اتمی صحبت نکنم. چونکه بهنظر من اهمیت عظیم این عقبنشینی به عواقبش الآن بستگی نداره، خمینی سرنوشتش را گره زده بود به جنگ، خامنهای هم سرنوشت خودش را به برنامه اتمی گره زده بود، این روشن است، و الآن خامنهای تن داد به این وضعیت که اهرم اتمی را از دست بدهد.
سؤال: شما بر اهمیت این عقبنشینی تأکید میکنید، با توجه به این تأکید میخواستم بپرسم کارکرد واقعی برنامه اتمی برای رژیم چه بوده است؟
امین الرعایا: ببینید روشن است که اگر رژیم بمب را بهدست میآورد این یک تضمینی بود برای جلوگیری از سرنگونی با عبرت گرفتن از تجربه قذافی در لیبی و صدام حسین در عراق، این یک چیز روشنی است. بارها گفته شده خود خامنهای هم دو، سه بار اشاره کرد، از جمله در همین یکی دو سال اخیر، ولی بهنظر من اهمیت این اهرم اتمی، با توجه به تضادی که قرار است در آینده حل بکند، از این به مراتب فراتر است، اینکه برنامه اتمی نظیر یک پروژه صنعتی یا علمی یا اقتصادی معمول نیست که حالا بگوئیم چون تمام شده مثلاً سرمایهگذاری رژیم را برباد میدهد، البته سرمایهگذاری رژیم را هم برباد داده، ولی نکته خیلی مهم به نظر من این است که این برنامه یکی از عناصر تشکیل دهنده قدرت ولایتفقیه است، بهطوریکه در تمام مدتی که این برنامه ادامه داشته در حالیکه هنوز بمبی بهدست نیاورده بود ولی باعث تحکیم نیروی ولایتفقیه برای سرکوب جامعه، باعث تحکیم ولایتفقیه برای صدور تروریسم در منطقه بوده است، بنابراین برچیده شدن این برنامه بخشی از قدرت حاکم را، بخشی از هژمونی خامنهای را از او میگیرد، شما ببیند در همین 4- 5سالی که مذاکره اتمی چه بهصورت مخفی و بعد بهصورت علنی در جریان بود این برنامه اهرمی بود که دولت آمریکا را به سکوت و مماشات میکشاند، فیالمثل در قبال کشتار اشرفیها، در قبال واگذاری حفاظت اشرف به دولت مالکی که توسط دولت اوباما صورت گرفت، در قبال جابهجایی اجباری اشرفیها، به لیبرتی، آن قتلعامهای و جنایتها در اشرف و لیبرتی، همه اینها پشت صحنه سکوت و مماشات آمریکا در همین مذاکرات بود، کمااینکه شما حتماً بهخاطر دارید دو سال پیش وقتی که بشار اسد دست به بمباران شیمیایی زد و آمریکا در آستانه حمله به سوریه بود در آنجا پیغام و درخواست مشخص خامنهای از طریق قاسم سلیمانی و فالح فیاض بود که مانع حمله شد، دستکم این پیغام و درخواست، یکی از عوامل بازداشتن آمریکا بود که سرنوشت سوریه را برای یک مدت تغییر داد و حداقل 150هزار نفر قربانی بیشتر به ملت سوریه تحمیل کرد. 3ماه بعد از آن بود که اولین توافق موقت اتمی را در ژنو شاهد بودیم که صورت گرفت، در حقیقت بهای عظیم و خونین به عقبنشینی وادار کردن رژیم، این را مجاهدین اشرف و ملتهای منطقه پرداختند در عینحال خوب، رژیم این اهرم شوم و این اهرم پرنحوست را از دست داده است.
شکست استراتژی اتمی رژیم، شکست استراتژی ولایتفقیه، واقعیت رژیم این را آشکار و عریان میکند، یعنی نشان میدهد که ولایتفقیه یک هیولای کاغذی است که حالا یکی از تکیه گاههای خیلی مهمش را از دست داده است.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر