راستی بهای انسان بودن و انسانیت در حاکمیت آخوندی چقدر است؟ این سوالی است که به یقین بسیاری از مردم تحت ستم در این رژیم پلید و فاسد از خود و از متولیان حکومت ولایت فقیه می پرسند. به چند میفروشی و به چند میخری انسانیت را؟ این جملاتی است که دل بسیاری از وجدان های بیدار را بدرد می آورد. فروش کودکان که همان ترجمان فروش انسانیت است، در حاکمیت چپاولگر آخوندی اکنون به« تجارتی گسترده» تبدیل شده است. تجارتی بر اساس استثمار انسان از انسان و همچنین بر پرنسیب ها و اصول ملغی شده ی برده داری.
نگاهی به رسانه های حکومتی تائیدی بر این ادعا است. پدیده ی شومی که دیگر منحصر به پایتخت نیست، بلکه به شهرها و جای جای کشور از آمل و ساری تا سیستان و بلوچستان سرایت کرده است. سخن از کودکانی است که فروخته میشوند؛ از ۴۰۰ هزار تومان تا هشت میلیون تومان!
در اسفند ماه ۱۳۹۲ (روزنامه حکومتی اعتماد) در گزارشی تجارت کودکان در زیر چشمان ولی فقیه در پایتحت را این چنین به رشته تحریر درآورده بود: «یک مددكار اجتماعی که در دروازه غار کار میکند به «روزنامه اعتماد «گفته است که سال گذشته در این محله خانهای را یافته که حدود ۴۰ تا ۵۰ کودک در آن نگهداری میشدند. این مددکار اجتماعی درباره این خانه گفته: «هرروز صبح عدهای میآمدند و این کودکان را اجاره میكردند و دوباره آخر شب آنها را برمیگرداندند.
از صد هزار تومان تا پنج ميليون تومان «قیمت کودکانی است که بنا بر این گزارش در دروازه غار خرید و فروش میشوند».
درآخرین نمونه این بحران اجتماعی نیز (سایت حکومتی شهروند ۲۴ اردیبهشت ۱۳۹۴) می نویسد: «در حاشیه ساری، مرکز یکی از پرجمعیتترین استانهای شمالی ایران، محلههایی هست که به سرتاسر ایران «آدم» صادر میکنند، به انواع و اقسام؛ معتاد، گدا، دزد، کارگر جنسی. «نوبنیاد» که قبلا آن را «جانبازان» میگفتند، یکی از همین محلههاست و «سودابه» ی ۲۲ ساله که امروز از صبح بیرون رفته و هنوزنیامده، یکی از زنانی است که حالا مددکارها او را یکی از آسیب دیدهترین زنان «نوبنیاد» میدانند». این گزارش دردناک در ادامه می افزاید: «او نمیداند بچههایش چندسالشان است؛ «شکوفه» را دو ساله میداند و «محمد» را ۱۰ ساله. باید کمی زمان بگذرد تا برسیم به موضوع اصلی. به سه فرزند دیگر «سودابه» که حالا دیگر نیستند. یکی از بچههایش را بهزیستی برده و دو تای دیگر را «از بغلش گرفته و بردهاند». حالا هنوز از آن روز که طلبکارهای شوهرش آمدند و کوچکترین بچهاش را با خود بردند، یکسال نگذشته.
عبدالله و سودابه، او را به ۴۰۰هزار تومان فروختهاند و کمی بعد از آن، یکی دیگر از بچههایش را ۵۰۰هزار تومان». یک مددکار اجتماعی وضعیت بحرانی فروش کودکان در حاکمیت آخوندی را این چنین ترسیم می کند: «در دو سال اخیر، سالی دو سه تا زن باردار اچ آی وی (ایدز) شناسایی میشوند. فروش کودکان بین این زنان یک مسأله جدی است، بهویژه بین کارگران جنسی که خیلی جذاب نیستند و مشتری زیادی ندارند. آنها شیشه میکشند و باردار میشوند تا بتوانند جنینشان را بفروشند و بتوانند درآمد داشته باشند. از طرف دیگر در مناطق حاشیهای ساری و آمل دلالهایی هستند که این زنان را ترغیب میکنند که بچهدار شوند و سود هنگفتی دارند. من یک بار از یکی از این دلالها درباره درآمدشان پرسیدم و او گفت که حدود هفت هشتمیلیون برای هر بچه به او میرسد. حالا اینکه چقدر بچهها را از آنها میخرند متفاوت است و دقیق مشخص نیست».
۲۶ اردیبهشت ۹۴
در اسفند ماه ۱۳۹۲ (روزنامه حکومتی اعتماد) در گزارشی تجارت کودکان در زیر چشمان ولی فقیه در پایتحت را این چنین به رشته تحریر درآورده بود: «یک مددكار اجتماعی که در دروازه غار کار میکند به «روزنامه اعتماد «گفته است که سال گذشته در این محله خانهای را یافته که حدود ۴۰ تا ۵۰ کودک در آن نگهداری میشدند. این مددکار اجتماعی درباره این خانه گفته: «هرروز صبح عدهای میآمدند و این کودکان را اجاره میكردند و دوباره آخر شب آنها را برمیگرداندند.
از صد هزار تومان تا پنج ميليون تومان «قیمت کودکانی است که بنا بر این گزارش در دروازه غار خرید و فروش میشوند».
درآخرین نمونه این بحران اجتماعی نیز (سایت حکومتی شهروند ۲۴ اردیبهشت ۱۳۹۴) می نویسد: «در حاشیه ساری، مرکز یکی از پرجمعیتترین استانهای شمالی ایران، محلههایی هست که به سرتاسر ایران «آدم» صادر میکنند، به انواع و اقسام؛ معتاد، گدا، دزد، کارگر جنسی. «نوبنیاد» که قبلا آن را «جانبازان» میگفتند، یکی از همین محلههاست و «سودابه» ی ۲۲ ساله که امروز از صبح بیرون رفته و هنوزنیامده، یکی از زنانی است که حالا مددکارها او را یکی از آسیب دیدهترین زنان «نوبنیاد» میدانند». این گزارش دردناک در ادامه می افزاید: «او نمیداند بچههایش چندسالشان است؛ «شکوفه» را دو ساله میداند و «محمد» را ۱۰ ساله. باید کمی زمان بگذرد تا برسیم به موضوع اصلی. به سه فرزند دیگر «سودابه» که حالا دیگر نیستند. یکی از بچههایش را بهزیستی برده و دو تای دیگر را «از بغلش گرفته و بردهاند». حالا هنوز از آن روز که طلبکارهای شوهرش آمدند و کوچکترین بچهاش را با خود بردند، یکسال نگذشته.
عبدالله و سودابه، او را به ۴۰۰هزار تومان فروختهاند و کمی بعد از آن، یکی دیگر از بچههایش را ۵۰۰هزار تومان». یک مددکار اجتماعی وضعیت بحرانی فروش کودکان در حاکمیت آخوندی را این چنین ترسیم می کند: «در دو سال اخیر، سالی دو سه تا زن باردار اچ آی وی (ایدز) شناسایی میشوند. فروش کودکان بین این زنان یک مسأله جدی است، بهویژه بین کارگران جنسی که خیلی جذاب نیستند و مشتری زیادی ندارند. آنها شیشه میکشند و باردار میشوند تا بتوانند جنینشان را بفروشند و بتوانند درآمد داشته باشند. از طرف دیگر در مناطق حاشیهای ساری و آمل دلالهایی هستند که این زنان را ترغیب میکنند که بچهدار شوند و سود هنگفتی دارند. من یک بار از یکی از این دلالها درباره درآمدشان پرسیدم و او گفت که حدود هفت هشتمیلیون برای هر بچه به او میرسد. حالا اینکه چقدر بچهها را از آنها میخرند متفاوت است و دقیق مشخص نیست».
۲۶ اردیبهشت ۹۴
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر