صداي پاي بهار می آید،به پیشواز آن بشتابیم
در خلوت اندیشه هایم بخود گفتم كم كم صداي پاي بهار ميآيد.دوستی این را شنید گفت از کجا میگویی هنوز که اول اسفند است
و هنوز مانده تا بهار،... تازه چه بهاري!!!؟ اگر بيايد به ایران که نميآيد، چون گرانی وفشار واختناق ویاس ودل مردگی همه را خفه کرده ، رودها به برکت وجود منحوس آخوندها همه خشک شدند ، برخی هموطنان از آب آلوده ومتعفن برکه ها میخورند ، دریاچه زیبای ارومیه وهامون وبقیه خشک شدند کجا میگویی تحول وسرسبزی وزیبایی ورویش بنفشه ها ،آخه رسم است که تحویل سال کودکان لباس نو میپوشند الان که کودکان حتی کفش ندارند تا به مدرسه بروند ،با آمدن بهار ونوروز لباس کودکان چه میشود
گفتم صبركن!.... همه اينها كه ميگويي خودش دليل اين است كه بهار ميآيد. اتفاقا از همان جاها كه گفتي بيشتر بوي بهار ميآيد.با فرارسیدن بهار، روحی دوباره در کالبد طبیعت بی جان و افسرده دمیده می شود و طبیعت لباس حیات بر تن می کند و این گونه است که رستاخیز انسان و جهان، با پیدایش بهار به تماشا گذاشته می شود
گفت: منظور تو يك بهار ديگر است!؟
گفتم: نه! منظورم خود بهار است! بعد ديدم با شگفتي نگاهم ميكند، گفتم مگر معنی بهار، تغيير نيست؟ گفت: چرا؟ گفتم، مگر شروع بهار با رعد و برق و آذرخش همراه نيست؟ مگر بارش وباریدن باران بر خشک زارها نیست ، مگر بذرها جوانه نمیزنند مگر بنفشه ها گل نمیدهند وبلبلان بر شاخسارها نمیخوانند
گفتم: خوب همه اینها نويد بهار را میدهند مگر اینها را نمی بینی واین صداهارا نميشنوي؟
از اينجا ديگر نگاهش عوض شد و با من همگام و همنوا شد. گفت اگر اينجور است قبول دارم، از اینها می فهمم که از همه جا دارد صداي خروش بهار مي آيد بله فصل بهار فصل گل و جوانه است. درختان از پس زمستان سرد شکوفه می دهند و بوسیله زنبورها گرده افشانی می کنند. حیوانات نیز در این فصل شروع به تولید مثل می کنند.فصل روییدن چمن ها و شکوفه باران درختهای گیلاس است فصل سبز شدن درختان و گیاهان و شکفتن گلها ست وبه وجد آمدن طبیعت زیبا و قشنگ که هر انسانی را به شادی و خوشحالی باز می دارد و دهقان گندم میکارد و باغبان از تماشای رشد گیاهان خود لذت می برند.در فصل بهار باران های بهاری می بارد، دشت و صحرا سبز و زیبا و یخ کوه ها بر اثر گرم شدن هوا آب می شود و دریاها، جوی ها، نهرها برای آبیاری طغیان می کنند و تالاب ها، برای شنای پرندگان آبی پر از آب می شوند.وکوچ کولی ها به سمت جلگه ها ودامنه های سرسبز آغاز میشود بقول سعدی شیراز :
بامدادی که تفاوت نکند لیل و نهار | خوش بود دامن صحرا و تماشای بهار |
بلبلان وقت گل آمد که بنالند از شوق | نه کم از بلبل مستی تو بنال ای هشیار |
آفرینش همه تنبیه خداوند دل است | دل ندارد که ندارد به خداوند اقرار |
خبرت هست که مرغان سحر می گویند | آخر ای خفته! سر از خواب جهالت بردار |
همچنین شاعر نامور ایران فخر الدین عراقی درباره بهار می سراید :
بیا بیا که نسیم بهار می گذرد | بیا که گل ز رُخَت شرمسار می گذرد |
بیا که وقت بهار است و موسم شادی | مدار منتظرم، وقت کار می گذرد |
ز راه لطف، به صحرا خرام یک نفسی | که عیش تازه کنم، چون بهار می گذرد |
بله داشتم همینطور از بهار میگفتم که جهان بیدار میشود وبذر افشان کشتکاران میرسند ولاله ها بر سینه دشتها میشکوفند وبلبلان درشوق آواز روی گلها لحظه شماری میکنند وپری ها به اشتیاق بهار در برکه ها شب زنده داری میکنند ومرغ شب رسا تر از همیشه میخواند ومرغان عاشق عشق را از پروانه ها می آموزند آنگاه نگاهها ونگرش ها به آنچه هست بسوی آنچه که باید باشد برمیگردد وبار دیگر آوای فرخی یزدی درگوشم نجوا میکند که قسم به عزت وقدر ومقام آزادی که روحبخش جهان است نام آزادی سپس با مصدق شاعر نامور ایران هم آوا میشوم که گفت: چه کسی میخواهد ، من وتوما نشویم خانه اش ویران باد دوباره یاد شعری در باره بهار افتادم و برای دوستم خواندم :
دربهاران که باز از دل شب
سبزه سر میزند به زیبایی
گل به لبخند های رنگارنگ
میشود گرم سبزه آرایی
دوستم گفت من هم با مرکب بهار همراه با مرکب عاشقان به کاکل درختان می اندیشم که سبز میشوند وخرم وتازه چون گلبانگ بهار را میشنوند وبا بوسه گاه بهار که عطرلاله های دشت را همراه دارد پروانه ها عاشقانه میرقصند وبارش لبخندکودکان که با گلخنده های مادرانشان بهار را به آنها نوید میدهد بهاری که درراهست واسیر ومقهور سردی وانجماد وتیرگی زمستان نشده واز فراز کوهها ودشتها وصحراهها عبور کرده وهمراه خود پرستوها وعظر یاس ویاسمن دارد از کوچه ها میگذرد به هرمحله میرود باکودکان روستا آواز میخواند وهمراه کهکشانی از ستاره ها ظلمات را درهم میکوبند غرق کلمات دوستم میشوم به خاطرات گذشته برمیگردم ویاد شعری ازشاعر نامدار ایران امیر خسرو دهلوی می افتم درباره بهار گفت :
باغ در ایام بهاران خوش است
موسم گل با رخ یاران خوشست
چون گل نوروز کند نافه باز
نرگس سرمست در آید به ناز
بله یادم است که هفته ها قبل ازفرارسیدن نوروز من دنبال نرگس بودم تا برای شب عید با گلهای زیبایش آنرا روی سفره هفت سین بگذارم
به دوستم گفتم اکنون با نزدیک شدن بهار ترانه های گمشده ذرت کاران وآوازهای شالیکاران ونجواهای پینبه کاران وسرودهای کارگران وشعرهای معلمان وصدای موسیقی رهایی دانشجویان به گوش میرسد اینها همه صدای پای بهار است ونوید بهاری زیبا وبهاری تازه است . دوباره یاد شعری درباره بهار می افتم از شاعر بزرگ ملک الشعرای بهار :
ملک الشعرا بهار:
رسید موکب نوروز و چشم فتنه غنود
درود باد بر این موکب خجسته، درود
به هرکه درنگری، شادیی پزد در دل
به هرچه برگذری، اندُهی کند بدرود
درود باد بر این موکب خجسته، درود
به هرکه درنگری، شادیی پزد در دل
به هرچه برگذری، اندُهی کند بدرود
به اوگفتم بله با شنیدن صدای پای بهار همه کینه ها وفاصله ها محو میشود وشادی وهمآوازی وهمسانی جای آنرا میگیرد اینطوری با رسیدد بهار طبیعتب وبدنبال آن ما بسوی بهار آزادی خواهیم رسید وهمه ظالمان وستمگران وپلید ترین آن نظام ضد بشری ملاهای ایران جارو خواهد شد وایران زیباترین وطن بار دیگر بر بام جهان خواهد نشست ومحشری بپا خواهد شد که دنیا راشگفت زده خواهدکرد وآن بهار نیز نزدیک است وصدای پای آن در آواز کانونهای شورشی مجاهدین بگوش میرسد.
ع . ز « قباد» -رزمنده ارتش آزادیبخش ملی ایران
پیش بسوی قیام سراسری ، ما بر اندازیم# کانونهای شورشی در شهرهای ایران #
اعتصاب واعتراض و تظاهرات# سرنگونی رژیم # اتحادوهمبستگی
مرگ_بر_دیکتاتور مطالب ما را در وبلاک انجمن نجات ایران ودر توئیتر @bahareazady دنبال کنید
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر