نامه سرگشاده گلرخ ایرایی از زندان اوین: تا پایان دادن به خفقان ایستادهایم
زندانی سیاسی گلرخ ایرایی که در بند زنان زندان اوین دوره زندانی خود را سپری میکند در نامهای سرگشاده استبداد و ستمی که سالیان بر مردم اعمال شده را به رشته تذکار کشیده است. او با قلمی تیز و سخنی کنایهآمیز واقعیتهای وارونه شده جامعه ایران را ترسیم میکند؛ آنجا که مینویسد: “با مسکن مهر آوار شدیم؛ با اندوختههای مالی کشور ته کشیدیم؛ با خوزستان ریهها را از ریزگردها پر کردیم و با دراویش تن به باتوم و سر به دار دادیم. با دههی شصت در دشت بیفرهنگی خود غوطه خوردیم و بر تن داریم هنوز ترکهی بیداد آن را. با قتلهای زنجیرهای کارد آجین شدیم و با قیام اعتراضی هشتاد و هشت طعم فریب را چشیدیم و به خانههایمان کشانده شدیم”.
متن نامه سرگشاده گلرخ ایرایی :
“ما که درد را و فقر را و سقوط به قعر درهی ارتجاع را و بیش از یک قرن استبداد را تاب آوردیم، ما که تازیانه خوردیم و ایستادیم، کشته دادیم و ماندیم، سفرههای بی نان گشودیم و ادامه دادیم، بر گور قلم، سرود آزادی خواندیم و از پای ننشستیم و حال بر دیوار لرزان و پایههای ارتجاع میکوبیم تا لرزشی دوباره؛ تا عمیقتر شدن ترکهای افتاده بر پیکر استبداد ایستادهایم؛ حتی اگر دشنهی زهرآگین دژخیم، پهلویمان را دریده، قصد جانمان را کنند.
ایستادهایم در کنار کارگرانی که حقوق معوقهشان مرز ماه و سال را درنوردیده است. ایستادهایم با رانندگانی که هراسی از شاخ و شانه کشیدنهای او که خود را قاضیالقضات میخواند به دل راه ندادهاند و مصرند بر احقاق حقوق پایمال شدهشان. ایستادهایم با معلمان در بند که دانشآموزانشان مهر دیگری را بیآنان آغاز کردهاند.
با کولبران کردستان هدف گلولهی کین قرار گرفتیم و با فعالان محیط زیست به آتش کشیده شدیم. با کودکان بلوچ در کپرها کلاس درس برپا نمودیم و دستان یخ زدهمان را در تصور کانکسهای وعده داده شده به مردم زلزله زده کرمانشاه، گرم نمودیم.
با مسکن مهر آوار شدیم. و با اندوختههای مالی کشور ته کشیدیم. با خوزستان ریهها را از ریزگردها پر کردیم و با دراویش تن به باتوم و سر به دار دادیم. با دههی شصت در دشت بیفرهنگی خود غوطه خوردیم و بر تن داریم هنوز ترکهی بیداد آن را. با قتلهای زنجیرهای کاردآجین شدیم و با قیام اعتراضی هشتاد و هشت طعم فریب را چشیدیم و به خانههایمان کشانده شدیم.
با اقلیت های مذهبی از حقوق شهروندی محروم ماندیم و گورستانهایمان زیرو رو شد و به بند کشیده شدیم و وادار به جلای وطن گردیدیم. با هزاران هم وطن در دردی مشترک به تماشا نشستیم مصادرهی اموال هموطنانمان را.
با دختران شینآباد زجر کشیدیم و در اردوهای دانش آموزی دست و پایمان را از دست داده روانهی بیمارستان و گورستان شدیم. در کوی دانشگاه قلع و قمع شدیم و ناپدید شدیم و به زنجیر کشیده شدیم. تاوان خالی بودن صندوقهای ارزی کشور و به یغما رفتن بودجه و اقتصاد ورشکسته و صعود حیرتآور تورم افسارگسیخته و نوسانات بازار را به سیلی و سرخی گونه پرداختیم و در نمایش چند دقیقهای رسانهای، داستان کهنه و نخنما را به تماشا نشستیم و با وعدهی اعدام قربانیان دستچین شده، بر این تراژدی تلخ و تکراری، اندوهگین شدیم.
تاب آوردیم ناتوانی و عدم مدیریتی فاحش را که ختم شد به فقر و خفقان و بدنامی بینالمللی و سرافکندگی و رسوایی و تنزلمان داد به پایینترین رتبههای سربلندی و نائلمان نمود به اوج قلههای فساد و فحشا و فقر فرهنگی. تاب آوردیم جا ماندن لنگه کفشهای سفاهت را بر دیوار سفارت این کشور و آن کشور که حال به تلنگری شان دچار بحران میگردیم. به نام تروریست و منافق و داعشی و لامذهب سر به دار شدیم و تفتیش عقاید شدیم و محروم از حق تحصیل.
اما همچنان پیگیر ماندیم بر خواستههای برحقمان – تا آزاد شدن فعالیت احزاب، اصناف و اتحادیهها – تا توقف اعدام – تا آزادی تمامی زندانیان سیاسی و عقیدتی – تا شکسته شدن فضای انحصاری رسانهها – تا برچیده شدن دادگاههای فرمایشی و پایان دادن به خفقان و فضای امنیتی حاکم بر جامعه – و تا توقف خصوصیسازیها و بازگرداندن اموال فرودستان از جیبهای غیر بر سر سفرهشان. حتی اگر دوباره و دوباره به زنجیرمان کشند ایستادهایم و مصریم بر احقاق حقمان در این روزهای پر التهاب که پاسخ اعتراض را به حبس و شکنجه و ترور و اعدام خواهند داد، ” ز ژرفِ آتش و خون، به صبح توده نوید خواهیم داد، رهایی خلق ایران را ، که نبرد ما را آیین است، حتی اگر کهکشان فردایش ز خون مان و ز سرخِ چهر هامان آذین بندد” نقاب تزویر و ریای مکارانه به زیر افکنده شد.
باشد که تاج استبداد در هم شکنیم.
گلرخ ایرایی – بند زنان زندان اوین – دیماه ۹۷
مطالب مارا در وبلاک انجمن نجات ایران ودر توئیتربنام @bahareazady دنبال کنید
پیش بسوی قیام سراسری ، ما بر اندازیم# شهرهای ایران اعتصاب # تظاهرات#
سرنگونی # اتحادوهمبستگی
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر