۱۳۹۶ بهمن ۲۲, یکشنبه

فریادی برای باد و دریا





فریادی برای باد و دریا



برای تازه شدن خودم از اراده‌ی موسی و اشرف
 
چرا یک خاطره بنویسم
از مردی که همیشه جاری است
چرا یک کتاب بنویسم از زنی
که هر روز می بارد
 
من از رود خاطره‌ای ننوشته ام
از باران خاطره‌ای نمی‌نویسم
صاعقه‌ها همیشه پیش رویم هستند
من از داستانی که همیشه افقی خونین است
روایتی تازه نمی‌نویسم
طرحی ترسیم نمی‌کنم
تنها نگاهش می‌کنم
و برای دل خودم
و آنها که نمی‌دانند
رود چیست و صاعقه یعنی چه
و افق چگونه خونین شد
شعری می‌نویسم
و بالای تپه‌ای می‌روم
و بلند. بلند... برای دریا  و باد....می خوانمش
م. شوق

مطالب مارا درتو ئیتر بنام @ bahareazady ووبلاک انجمن نجات ایران   دنبال کنید

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر