۱۳۹۶ دی ۶, چهارشنبه

نامه ای به خواهر غمگین و آزاده ام شهناز اکملی مادر مصطفی کریم بیگی





شعله پاکروان :نامه ای به خواهر غمگین و آزاده ام شهناز اکملی مادر مصطفی کریم بیگی بخاطر هشتمین سال خاموشی مصطفی

شهناز عزیزم
میدانم که روزهای تلخی را میچشی. روزهایی با طعم خونین هشتمین سالگرد مصطفایت. بدان که با تمام وجودم در کنار تو ایستاده ام . قلبم برای چشمهای بارانی ت میلرزد و چشمهایم برای مصطفای بی گناه میگرید.
میدانم که تو نیز همچون من تک تک لالایی هایی که برای قبله ی قلبت خوانده ای به یاد میاوری . تک تک کتاب قصه های که برای کودک کنجکاوت خوانده ای .
خواهرم ! ای مادر مصطفا!
خودمان در حال تجربه کردن دورانی هستیم که پیش از این در قصه ها خوانده بودیم . دوران حاکمیت چهل دزد بغداد! دوران پادشاهی ماردوشان جوانکش ! دوران تلخ حمله و حکمرانی مغولها و حکایت هزاران هزار سربدار بر فراز چوبه های برپا شده در هر کوی و برزن.
اما همچنانکه تاج و تخت ضحاک بدست کاوه ی دادخواه ویران شد.با اراده خیل عظیم دادخواهان و مصیبت دیدگان به زباله دان تاریخ فرو خواهند رفت .
سالهاست که ایرانیان به امید گرفتن داد از بیدادی که بر تو و هزاران مادر رفته است مبارزه کرده و میکنند.
میدانم که یکی از ناقاضیان قوه قضائیه تو را به سکوت در مجامع محکوم کرده است . اینان نمیدانند که مادری چون تو که در گرگ و میش غروبی دلتنگ بر پیکر خونین فرزندش خاک ریخته ، حتی با لبهای بسته فریاد میزند . مادری که سوراخ گلوله را بر سینه یا پیشانی فرزندش دیده با تک تک سلوهایش دادخواهی میکند حتی اگر زندانی ش کنند. مصطفا و دیگر جانباختگان 88و89 تنها به مادرانشان تعلق ندارند . بلکه فرزند تک تک ایرانیان هستند .جوانانی که سرمایه های ایران بودند .
در سیاه ترین دوران تاریخ ایران که مزدوران بیگانه برمسند قضاوت نشسته اند چه باک اگر دادخواهی مان را به نهادهای بین المللی عرضه کنیم؟ خیابانهای ایران شهادت خواهد داد که اعتراض مسالمت آمیز جوانان با گلوله و چاقو و چرخ های خودرو نیروی انتظامی و باتوم و مشت و کهریزک و تجاوز و آتش زدن ترانه های مردم روبرو شد. زیرزمینهای تاریک و نمور زندانها گواهی خواهند داد که بهترین جوانان شکنجه شدند تا فریاد حق طلبی مردم خفه شود . غافل از اینکه از خاک هر جوان جانباخته ، صدها و هزاران جوان میروید ؛ و هر گلوی بریده شده مبدل میشود به هزار گلوی پر فریاد .
امروز و در آستانه هشتمین سالگرد مصطفا کریم بیگی به عنوان یکی از اعضای" مادرانه" از همه کسانی که در عرصه های بین المللی فعالیت میکنند دعوت میکنم تا علاوه بر پیگیریهایی که برای دادخواهی اعدامهای دهه 60 و قتل عام 67 انجام میدهند ، پرونده ای جداگانه برای دادخواهی جانباختگان خرداد 88 تا اسفند 89باز کنند . بی شک ، دیری نخواهد پایید که قاتلان فرزندان ایران مجبور به پاسخگویی خواهند شد. تا آن روز بر همه فعالین حقوقی و مدنی است که پیگیر تشکیل پرونده ای بین المللی بر علیه حکومت جوانکش باشند.
شهناز عزیزم!
به تن از تو دور ، اما به جان ، نزدیک توام.
از فرسنگها فاصله ، دستهای مهربانت را میفشارم و سرود هر سالگرد مصطفا را میخوانم : یار دبستانی من با من و همراه منی ....

هشتمين سالگرد شهید مصطفی کریم بیگی از کشته‌شدگان عاشورای ١٣٨٨

يادش گرامى و روح او شاد: شعله پاکروان

        در توئیتر با نام @ bahareazady  مطالب مارا  دنبال کنید

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر