..عمق بحران درونی نظام (گفتگو با محمدعلی توحیدی
مجری: موضوع بست نشستن دولت احمدینژاد و سخنان خود او در شاهعبدالعظیم، فضای خاصی در بحران درونی رژیم ایجاد کرده است. او گفت:
احمدینژاد: داستان رو هم شماها میدانید. داستان امروز و دیروز نیست. والله به خدا، به پیر، به پیغمبر ما با این خانواده لاریجانی مخالف هستیم. (حضار: احسنت-احسنت- الله و اکبر...)
آقا مخالف بودن مگر جرم است؟ کی گفته جرم است؟ ما مخالفیم! قبول نداریم مملکت بیفتد دست اینها. (یک نفر: آقا دزد هستن دیگه!)
جرم بکنند، فشار به مردم بیاورند؛ در مقابل بیگانه کوتاه بیایند؛ ما قبول نداریم اینها را... به خدا اگر ما یک ریال تخلف کرده بودیم، اینها دوهزار بار ما را تابهحال اعدام کرده بودند. ما جلوی تخلفات را گرفتیم، مچ دزدها را گرفتیم، دستشان را رو کردیم؛ میخواهند انتقام بکشند...
ما تا آخر هستیم به فضل الهی؛ کوتاه هم نمیآییم؛ اگر بخواهند این کار را بکنند باید از جنازه بنده رد شوند... اینها که اضافه سوار قطار شدند باید پیاده شوند. به فضل الهی بهتون بگم، به لطف خدا، با همت ملت خیلی زود، زود اینها را از قطار انقلاب بیرون پرت خواهند کرد. (جمعیت: انشاالله...)
احمدینژاد: داستان رو هم شماها میدانید. داستان امروز و دیروز نیست. والله به خدا، به پیر، به پیغمبر ما با این خانواده لاریجانی مخالف هستیم. (حضار: احسنت-احسنت- الله و اکبر...)
آقا مخالف بودن مگر جرم است؟ کی گفته جرم است؟ ما مخالفیم! قبول نداریم مملکت بیفتد دست اینها. (یک نفر: آقا دزد هستن دیگه!)
جرم بکنند، فشار به مردم بیاورند؛ در مقابل بیگانه کوتاه بیایند؛ ما قبول نداریم اینها را... به خدا اگر ما یک ریال تخلف کرده بودیم، اینها دوهزار بار ما را تابهحال اعدام کرده بودند. ما جلوی تخلفات را گرفتیم، مچ دزدها را گرفتیم، دستشان را رو کردیم؛ میخواهند انتقام بکشند...
ما تا آخر هستیم به فضل الهی؛ کوتاه هم نمیآییم؛ اگر بخواهند این کار را بکنند باید از جنازه بنده رد شوند... اینها که اضافه سوار قطار شدند باید پیاده شوند. به فضل الهی بهتون بگم، به لطف خدا، با همت ملت خیلی زود، زود اینها را از قطار انقلاب بیرون پرت خواهند کرد. (جمعیت: انشاالله...)
سؤال: آقای توحیدی این حرفهای احمدینژاد به این شکل بیسابقه هست. آیا برمیگردد به احضار افراد دولتش توسط قوه قضاییه یا موضوع عمیقتری وجود دارد؟
محمدعلی توحیدی: قطعاً موضوع بسیار بسیار عمیقتر است. الآن در همین حرفهایی هم که احمدینژاد میگفت، به رئیس قوه قضاییه حاکم اشاره میکند، آنجا که میگوید «خانواده». آنطرفش هم رئیس قوه مقننه یعنی علی لاریجانی، رئیس مجلس هست.. احمدینژاد تا الآن چند بار ویدئو ضبط کرده و گفته این علی لاریجانی میخواهد رئیسجمهور بعدی بشود و من نمیگذارم. همچنین میخواهد مرا از سر راه خودش بردارد.
یعنی بهروشنی یک کشاکشی هست در رأس قوای رژیم. خود احمدینژاد هم که 8سال رئیسجمهور این سیستم بوده است. بنابراین اینکه برخی در تفسیر و تحلیل موضوع را یا به عمد یا از سر ناآگاهی و بیتوجهی، به دعوای این شخص با آن شخص، یا حتی این جناح با آن جناح مربوط کرده و پیرامون آن تفسیر و تحلیل میکنند، در واقع اصل موضوع را میپوشانند.
واقعیت این است که این یک بحرانیست که قبل از هر کس روی میز خامنهای است. یک بحرانیست برای ولایت خامنهای؛ برای محور نظام! در واقع بیمبالغه باید گفت اینها علائم شکنندگی و نمودهای روشنی هست از بحران مرحله سرنگونی تمامیت این دستگاه.
چرا؟ به این خاطر که یک بحران ساختاری است. بهویژه از زبان احمدینژاد، کسی که 8سال رئیسجمهور مورد حمایت و ویژه خامنهای بوده و الآن کارش به جایی رسیده که در حرم شاه عبدالعظیم، بست نشستند. فرض کنید در انقلاب مشروطه اول عدهیی بست نشستند و بعد انقلاب آغاز شد. یعنی محل سنتی ویژهیی هست. همینطور نفس حرفهایی که احمدینژاد میگوید که از قطار نظام پرتشان میکنیم بیرون! یا اینکه ملت آنها را به زیر میکشند.
یعنی اینها نشان میدهد که یک بحران ساختاری هست. راهحل هم این نیست که باند مقابل دار و دسته احمدینژاد را بگیرد و دستگیر کند. تا الآن هم چندبار دستگیر کردند و بعد آزاد کردند.
بنابراین راهحل این بحران ساختاری، ساختارشکنی هست. یعنی باید ساختار برافکنده شود؛ به همین علت عرض کردم بحران مرحله سرنگونیست.
اما منشأ این بحران کجاست؟ بعد از زهر شقهای که در نمایش انتخابات سال گذشته بود و خامنهای موفق نشد مهندسی انتخابات خودش را پیش ببرد و رئیسی را رئیسجمهور کند-چون خامنهای میخواست رئیسی را آورده، نظام را یکدست کند تا از همین مسائل جلوگیری شود- آنجا شکست خورد؛ در نتیجه مسائل به این صورت بارز شد.
اگر یادتان باشد قبل از آن همین احمدینژاد برای هر قدمی که میخواست بردارد، میرفت پیش خامنهای. برای نمونه رفته بود پیش خامنهای و پرسیده بود آیا من کاندید بشوم؟ که خامنهای هم به او گفت کاندید نشو. (که البته احمدینژاد برخلاف خواست خامنهای کاندید شد) حالا کار به بستنشینی کشیده است. این موضوع نشان میدهد که بحران بسیار حادی در بالاترین لایه حاکمیت و مهرهها و سیستم آن هست. محور ولایت و ولیفقیه هم کاری نمیتواند بکند. بحران هم بهصورت سرطانی و بسیار شدید رشد میکند. در واقع این بحران داخل هر باند رژیم را فراگرفته است. در رأس دستگاه هم که این صحبتها میشود که احمدینژاد میگوید رئیس قوه قضاییه یک فرد متقلب و فاسد است. آن یکی هم که میگوید شما دزدی کردید. دعوا در بالای رژیم بسیار عمیق و فراگیر است.
سؤال: علت رشد این غده سرطانی همهجانبه چیست؟ آیا فقط به آنچه خودتان گفتید یعنی به مهندسی شکستخورده خامنهای در انتخابات گذشته بر میگردد؟ یا به بحرانهای بیرونی رژیم مانند شکست برجام یا انزوای منطقهیی رژیم برمیگردد؟
محمدعلی توحیدی: قطعاً بحرانهای بیرونی رژیم بسیار تاثیر دارد و تشدید میکند؛ اما به نظرم مبنا را باید در خود سیستم و نظام ولایتفقیه دید. شقه و زهر شقه را که اشاره کردیم؛ اما یک بحران ساختاری در دستگاه رژیم هست. این دستگاه ولایتفقیه با سیستم اجرایی ریاستجمهوری! در این مورد این نظام همواره مشکل داشته. نگاه کنید به سرنوشت روسایجمهور رژیم. از همان زمان که خمینی مرده بود و رفسنجانی و خامنهای قدرت را به دست گرفتند، این تضاد بین رفسنجانی و خامنهای بود. آخرش هم منجر شد به کشاکش شدید رفسنجانی و خامنهای و سرنوشت رفسنجانی و داستان مرگش در استخر!
رئیسجمهور بعد از رفسنجانی، یعنی خاتمی، الآن ممنوعالتصویر و... است و طرد شده است. البته خودش تلاش میکند از طریق کرنش پایبندی خودش را به نظام نشان دهد.
رئیسجمهور بعدی رژیم، یعنی احمدینژاد که تازه مورد قبول خامنهای بوده، کارش با سیستم ولایتفقیه به اینجا کشیده است. حتی همین رئیسجمهور فعلی رژیم، روحانی، که این همه هم در برابر خامنهای کرنش و تمکین دارد، باز پیاپی میبینیم که دستگاه و مهرههای خامنهای با باند روحانی چه کشاکشها و تیغکشیهایی بر ضدهم دارند.
این ساختاریست «جعلی!». یک سیستم قرونوسطایی-در واقع یک خلیفه- مثل داعش که میگویند خلیفه- خامنهای هم خلیفه هست؛ حالا آمده یک نهاد بهاصطلاح انتخاباتی و ریاستجمهوری گذاشته است. البته همان را هم با صدتا فیلتر میآورد؛ که آن فیلتر حتی رفسنجانی را خلع صلاحیت میکند. احمدینژاد را هم رد صلاحیت کردند. یعنی آن که الآن رئیسجمهور نظام است و آنهاییکه زمانی بودند، همه با این دستگاه ولایت فقیه در تضاد هستند. یعنی مشکل نظام هستند و برایش بحران ایجاد میکنند.
بنابراین ساختار ولایتفقیه، شکنندگی خود را بهصورت روشن بازر میکند. و مبنای مشکلی که الآن نظام دارد و در صحبتهای احمدینژاد نمود پیدا میکند، همین مشکل ساختاری هست. البته بحرانهای بیرونی هم قطعاً تشدید میکند.
سؤال: خامنهای هم هیچگاه نتوانسته سیستم نظام را یکدست کند. همین مورد مهندسی انتخاباتش که نتوانست رئیسی را بیاورد، بسیار مفتضح بود.
محمدعلی توحیدی: حتی نمونه ریاستجمهوری خود احمدینژاد. وقتی خامنهای احمدینژاد را آورد، بسیار از او حمایت میکرد. آن موقع فکر میکرد این مشکل ساختاری نظام را حل کرده است.
همان زمان یکبار خامنهای به قم رفته بود و برای اینکه آخوندهای حکومتی را قانع کند، گفته بود من همیشه با رئیسجمهورها مشکل داشتم- هم دوره رفسنجانی و هم دوره خاتمی- اما الآن کسی آمده که هر اشکالی هم داشته باشد-چون آنها اشکال میگرفتند به احمدینژاد- اقلا من میدانم چکار میکند. یعنی احمدینژاد را سمبل راهحل یکدستسازی دستگاهش میدانست.
سؤال: اتفاقاً حرفهای خامنهای در خرداد 88 و حمایت گسترده او از احمدینژاد را به یاد دارم که در مقابل رفسنجانی میگفت. او گفت:
خامنهای-خرداد 1388:
«من البته در موارد متعددی با آقای هاشمی اختلافنظر داریم. طبیعی هم هست. در مسائل گوناگون! اما مردم نباید دچار توهم بشوند، چیز دیگری فکر کنند. البته بین ایشان و بین آقای رئیسجمهور از همان انتخاب سال 84تا امروز اختلافنظر بود. الآن هم هست. اختلافنظر دارند با هم. هم در زمینه مسائل خارجی با هم اختلافنظر دارند، هم در زمینه نحوه اجرای عدالت اجتماعی با هم اختلافنظر دارند، هم در برخی مسائل فرهنگی با هم اختلافنظر دارند؛ و نظر آقای رئیسجمهور به نظر بنده نزدیکتر است!».
محمدعلی توحیدی: خیلی جالب بود. دقیقاً همه موارد اختلاف را میگوید. حالا همان کسی که میگوید «نظرش به بنده نزدیکتر است» اینطور در سیستم خامنهای شاخ و شانه میکشد. در همان دورهای هم که رئیسجمهور بود مدتی بست نشسته بود. منتها در خانهاش. الآن آمده در حرم شاهعبدالعظیم.
ببینید سیستم چقدر ناکارآمد است و به نقطه شکنندگی رسیده است که خامنهای با هیچ کس (در موضع ریاستجمهوری نظام) آبش در یک جوب نمیرود.
سؤال: تاثیر بحرانهای بیرونی رژیم مثل شکست برجام و تغییر سیاست آمریکا، مگر این مسائل در عمل باعث نزدیکتر شدن روحانی به خامنهای و سپاه نمیشود؟ یعنی این فشارهای خارجی مگر باعث کم تاثیر شدن زهر شقه نمیشود؟
محمدعلی توحیدی: البته زیر ضرب مسائل بیرونی و بحرانهای نظام، همچنین وقتی سیستم از سوی مردم مورد تهاجم قرار میگیرد-یعنی چه از سوی جامعه بینالمللی و چه از سوی جامعه ایران- باندهای نظام مجبور میشوند در پارهای مسائل به یکدیگر نزدیک شوند. چه از آنطرف در اعدام و سرکوب، چه الآن که برجام شکست خورده، روحانی هر روز مجیز سپاه و خامنهای را میگوید؛ قطعاً در تعادل درون رژیم، روحانی که بهاصطلاح برنده نمایش انتخابات بوده، اکنون بسیار تنزل پیدا کرده. برای همین اینقدر مجیزگوی خامنهای شده و حتی در دولت خودش کوتاه آمده و بسیاری مسایل را از ولیفقیه تمکین میکند.
اما این یک بحث است، عملکرد و آثار زهر و شقه بحث دیگریست. سیستم از درون در حال اضمحلال است. الآن در درون خود باند روحانی گسست و شقه بسیار زیاد است. با وجود تنزل روحانی و گسستهایی که در درون باندش ایجاد شده و ورشکستگی سیاسیاش بهخاطر برجام-چرا که نتوانست به هیچکدام از وعدههایی به طرفدارانش داده بود، عمل کند- با وجود همه اینها، میبینیم که نه تنها هیچ نمودی از انسجام و قدرت در باند مقابل ظاهر نمیشود؛ برعکس آنجا هم شاهد مسایلی مانند شاخ شدن احمدینژاد هستیم.
پس اینکه میگویم این مرحله، مرحله سرنگونی و بیعلاجی و بحران ساختاریست- که راهحلی جز برافکندن کل این ساختار ندارد-بسیار جدیست.
از طرفی شکست هر دو راهحل رژیم را میبینیم. از طرفی دوران انقباض که فردی مانند احمدینژاد را سر کار میآورند؛ از طرف دیگر تنزل، منفور شدن و برملا شدن ماهیت کسی مانند روحانی که هرگز اصلاحطلب نبوده. و روشن شده که بعد از احمدینژاد، رژیم میخواهد با روحانی مانور مدره و آرام شدن اوضاع انجام دهد. اما با این وجود میبینیم که اعدامهای دوره روحانی از دوره احمدینژاد بیشتر است و اینگونه راهحل فریب مدرهگرایی هم در رژیم با شکست روبهرو میشود.
یعنی هم راهحل یکدستسازی با احمدینژاد و هم راهحل نمایش مدراسیون، اعم از رفسنجانی یا خاتمی و الآن هم روحانی که بارزترین علامت شکست این راهحل هم هست.
و البته که روحانی علامت شکست خط مدرهگرایی هم هست، اما این شکست باعث نمیشود که زهر شقه عمل نکند و دستگاه رژیم منسجم شود؛ یا ولایت خامنهای به استحکامی برسد.
سؤال: در مورد تاثیر بحرانهای بیرونی رژیم، برخی باور دارند نتیجه استراتژی جدید آمریکا و شکست برجام این میشود که یک جناح دیگر تقویت شود. اما شما خلاف این را میگویید. اگر میشود توضیح دهید.
محمدعلی توحیدی: بطلان این استدلال ثابت شده که یک رژیم قرونوسطایی و مادون تاریخی را مانند یک دموکراسی بورژوایی نشان دهیم که گویا اگر یک جناح را تضعیف کنیم، دیگری رو میآید.
از قضا سیاست درست، سیاست اعمال قاطعیت است و اینکه راهحلی جز تغییر کل این نظام و کل این ساختار نیست؛ و اکنون دنیا در حال رسیدن به آن است و همه در عمل دارند آن را تجربه میکنند. تا جاییکه اکنون خود رئیسجمهور پیشین نظام-احمدینژاد- هم میگوید همهتان را باید بریزیم بیرون!
یعنی از هر طرف که میروید، میبینید که در این سیستم، در ناصیه و پیشانی رژیم ولایتفقیه هیچ خیری و هیچ آیندهای و هیچ راهحلی وجود ندارد.
راهحل در تغییر و در دگرگون کردن کل این سیستم است. از نظر تئوریک هم این گفتمانها و این ارزیابیها و نظراتی که سرشت و طبیعت یک استبداد دینی را نادیده میگیرند، اکنون ورشکسته شدهاند.
البته همین الآن هم همان حرفها را میزنند؛ اما در عمل چه چیزی ثابت شده؟ حتی نگاه کنید در کنگره آمریکا چه صداهایی هست و چه رایهای قاطعی داده میشود به اینکه باید سپاه پاسدارانرا لیستگذاری کرد.
قبلا که از این لیستگذاری کوتاه میآمدند-حتی همین الآن هم به هر میزان تردید و تعلل میکنند- بهخاطر این است که میگویند اگر سپاه را لیستگذاری کنیم، باعث میشود جناح هار رژیم تقویت شود!
در حالیکه الآن در عمل میبینیم، حتی برای تاثیرگذاری بر تحولات درون رژیم، آنچه که مؤثراست، قاطعیت است. آنچه که مؤثر است طرد این رژیم است.
البته راهحل واقعی تغییر این رژیم است. راهحل واقعی اصالت دادن و اعتبار دادن به مقاومت مردم ایران است برای تغییر این رژیم. هدفی که از 30خرداد 1360مشروعیت و ضرورت داشته است. کمااینکه الآن هم خیلیها میگویند که اگر سپاه پاسداران را 20سال پیش لیستگذاری کرده بودند، بسیاری از بحرانهای کنونی منطقه وجود نداشت. و این کاملاً درست است.
مقاومت ایران هم که از 30خرداد 1360راهحل را در سرنگونی رژیم دیده، از سر ماجراجویی نبوده؛ طی دو و نیم سال تجربه فعالیت سیاسی با 50شهید و انواع کشاکشهای سیاسی، اثبات شده که این خمینی و رژیم ولایتفقیه به هیچ زبانی جز زبان زور و به هیچ طریقی جز تغییر تمامیت رژیم، قابل اصلاح نیست. وگرنه چه کسی تمایل دارد سراغ راهحل سرنگونی با این همه قیمت برود؟
اما از قضا نقطه فعلی رژیم، اثبات درستی این راهحل است. درستی این سیاست است. با همه وجوه مختلف نظری آن، و البته قیمتی که طلب کرده است.
کسانی هم به این مسیر باور دارند و در آن گام بر میدارند که بهای آن را پرداختهاند. چرا که آن را حس میکنند. حال اکنون میبینیم که از درون و بیرون رژیم، نمودهای شرایط تغییر بارز میشود و تحولات با شتاب زیاد در درون جامعه ایران، در درون رژیم و در سطح منطقهیی و بینالمللی به پیش میرود.
محمدعلی توحیدی: قطعاً موضوع بسیار بسیار عمیقتر است. الآن در همین حرفهایی هم که احمدینژاد میگفت، به رئیس قوه قضاییه حاکم اشاره میکند، آنجا که میگوید «خانواده». آنطرفش هم رئیس قوه مقننه یعنی علی لاریجانی، رئیس مجلس هست.. احمدینژاد تا الآن چند بار ویدئو ضبط کرده و گفته این علی لاریجانی میخواهد رئیسجمهور بعدی بشود و من نمیگذارم. همچنین میخواهد مرا از سر راه خودش بردارد.
یعنی بهروشنی یک کشاکشی هست در رأس قوای رژیم. خود احمدینژاد هم که 8سال رئیسجمهور این سیستم بوده است. بنابراین اینکه برخی در تفسیر و تحلیل موضوع را یا به عمد یا از سر ناآگاهی و بیتوجهی، به دعوای این شخص با آن شخص، یا حتی این جناح با آن جناح مربوط کرده و پیرامون آن تفسیر و تحلیل میکنند، در واقع اصل موضوع را میپوشانند.
واقعیت این است که این یک بحرانیست که قبل از هر کس روی میز خامنهای است. یک بحرانیست برای ولایت خامنهای؛ برای محور نظام! در واقع بیمبالغه باید گفت اینها علائم شکنندگی و نمودهای روشنی هست از بحران مرحله سرنگونی تمامیت این دستگاه.
چرا؟ به این خاطر که یک بحران ساختاری است. بهویژه از زبان احمدینژاد، کسی که 8سال رئیسجمهور مورد حمایت و ویژه خامنهای بوده و الآن کارش به جایی رسیده که در حرم شاه عبدالعظیم، بست نشستند. فرض کنید در انقلاب مشروطه اول عدهیی بست نشستند و بعد انقلاب آغاز شد. یعنی محل سنتی ویژهیی هست. همینطور نفس حرفهایی که احمدینژاد میگوید که از قطار نظام پرتشان میکنیم بیرون! یا اینکه ملت آنها را به زیر میکشند.
یعنی اینها نشان میدهد که یک بحران ساختاری هست. راهحل هم این نیست که باند مقابل دار و دسته احمدینژاد را بگیرد و دستگیر کند. تا الآن هم چندبار دستگیر کردند و بعد آزاد کردند.
بنابراین راهحل این بحران ساختاری، ساختارشکنی هست. یعنی باید ساختار برافکنده شود؛ به همین علت عرض کردم بحران مرحله سرنگونیست.
اما منشأ این بحران کجاست؟ بعد از زهر شقهای که در نمایش انتخابات سال گذشته بود و خامنهای موفق نشد مهندسی انتخابات خودش را پیش ببرد و رئیسی را رئیسجمهور کند-چون خامنهای میخواست رئیسی را آورده، نظام را یکدست کند تا از همین مسائل جلوگیری شود- آنجا شکست خورد؛ در نتیجه مسائل به این صورت بارز شد.
اگر یادتان باشد قبل از آن همین احمدینژاد برای هر قدمی که میخواست بردارد، میرفت پیش خامنهای. برای نمونه رفته بود پیش خامنهای و پرسیده بود آیا من کاندید بشوم؟ که خامنهای هم به او گفت کاندید نشو. (که البته احمدینژاد برخلاف خواست خامنهای کاندید شد) حالا کار به بستنشینی کشیده است. این موضوع نشان میدهد که بحران بسیار حادی در بالاترین لایه حاکمیت و مهرهها و سیستم آن هست. محور ولایت و ولیفقیه هم کاری نمیتواند بکند. بحران هم بهصورت سرطانی و بسیار شدید رشد میکند. در واقع این بحران داخل هر باند رژیم را فراگرفته است. در رأس دستگاه هم که این صحبتها میشود که احمدینژاد میگوید رئیس قوه قضاییه یک فرد متقلب و فاسد است. آن یکی هم که میگوید شما دزدی کردید. دعوا در بالای رژیم بسیار عمیق و فراگیر است.
سؤال: علت رشد این غده سرطانی همهجانبه چیست؟ آیا فقط به آنچه خودتان گفتید یعنی به مهندسی شکستخورده خامنهای در انتخابات گذشته بر میگردد؟ یا به بحرانهای بیرونی رژیم مانند شکست برجام یا انزوای منطقهیی رژیم برمیگردد؟
محمدعلی توحیدی: قطعاً بحرانهای بیرونی رژیم بسیار تاثیر دارد و تشدید میکند؛ اما به نظرم مبنا را باید در خود سیستم و نظام ولایتفقیه دید. شقه و زهر شقه را که اشاره کردیم؛ اما یک بحران ساختاری در دستگاه رژیم هست. این دستگاه ولایتفقیه با سیستم اجرایی ریاستجمهوری! در این مورد این نظام همواره مشکل داشته. نگاه کنید به سرنوشت روسایجمهور رژیم. از همان زمان که خمینی مرده بود و رفسنجانی و خامنهای قدرت را به دست گرفتند، این تضاد بین رفسنجانی و خامنهای بود. آخرش هم منجر شد به کشاکش شدید رفسنجانی و خامنهای و سرنوشت رفسنجانی و داستان مرگش در استخر!
رئیسجمهور بعد از رفسنجانی، یعنی خاتمی، الآن ممنوعالتصویر و... است و طرد شده است. البته خودش تلاش میکند از طریق کرنش پایبندی خودش را به نظام نشان دهد.
رئیسجمهور بعدی رژیم، یعنی احمدینژاد که تازه مورد قبول خامنهای بوده، کارش با سیستم ولایتفقیه به اینجا کشیده است. حتی همین رئیسجمهور فعلی رژیم، روحانی، که این همه هم در برابر خامنهای کرنش و تمکین دارد، باز پیاپی میبینیم که دستگاه و مهرههای خامنهای با باند روحانی چه کشاکشها و تیغکشیهایی بر ضدهم دارند.
این ساختاریست «جعلی!». یک سیستم قرونوسطایی-در واقع یک خلیفه- مثل داعش که میگویند خلیفه- خامنهای هم خلیفه هست؛ حالا آمده یک نهاد بهاصطلاح انتخاباتی و ریاستجمهوری گذاشته است. البته همان را هم با صدتا فیلتر میآورد؛ که آن فیلتر حتی رفسنجانی را خلع صلاحیت میکند. احمدینژاد را هم رد صلاحیت کردند. یعنی آن که الآن رئیسجمهور نظام است و آنهاییکه زمانی بودند، همه با این دستگاه ولایت فقیه در تضاد هستند. یعنی مشکل نظام هستند و برایش بحران ایجاد میکنند.
بنابراین ساختار ولایتفقیه، شکنندگی خود را بهصورت روشن بازر میکند. و مبنای مشکلی که الآن نظام دارد و در صحبتهای احمدینژاد نمود پیدا میکند، همین مشکل ساختاری هست. البته بحرانهای بیرونی هم قطعاً تشدید میکند.
سؤال: خامنهای هم هیچگاه نتوانسته سیستم نظام را یکدست کند. همین مورد مهندسی انتخاباتش که نتوانست رئیسی را بیاورد، بسیار مفتضح بود.
محمدعلی توحیدی: حتی نمونه ریاستجمهوری خود احمدینژاد. وقتی خامنهای احمدینژاد را آورد، بسیار از او حمایت میکرد. آن موقع فکر میکرد این مشکل ساختاری نظام را حل کرده است.
همان زمان یکبار خامنهای به قم رفته بود و برای اینکه آخوندهای حکومتی را قانع کند، گفته بود من همیشه با رئیسجمهورها مشکل داشتم- هم دوره رفسنجانی و هم دوره خاتمی- اما الآن کسی آمده که هر اشکالی هم داشته باشد-چون آنها اشکال میگرفتند به احمدینژاد- اقلا من میدانم چکار میکند. یعنی احمدینژاد را سمبل راهحل یکدستسازی دستگاهش میدانست.
سؤال: اتفاقاً حرفهای خامنهای در خرداد 88 و حمایت گسترده او از احمدینژاد را به یاد دارم که در مقابل رفسنجانی میگفت. او گفت:
خامنهای-خرداد 1388:
«من البته در موارد متعددی با آقای هاشمی اختلافنظر داریم. طبیعی هم هست. در مسائل گوناگون! اما مردم نباید دچار توهم بشوند، چیز دیگری فکر کنند. البته بین ایشان و بین آقای رئیسجمهور از همان انتخاب سال 84تا امروز اختلافنظر بود. الآن هم هست. اختلافنظر دارند با هم. هم در زمینه مسائل خارجی با هم اختلافنظر دارند، هم در زمینه نحوه اجرای عدالت اجتماعی با هم اختلافنظر دارند، هم در برخی مسائل فرهنگی با هم اختلافنظر دارند؛ و نظر آقای رئیسجمهور به نظر بنده نزدیکتر است!».
محمدعلی توحیدی: خیلی جالب بود. دقیقاً همه موارد اختلاف را میگوید. حالا همان کسی که میگوید «نظرش به بنده نزدیکتر است» اینطور در سیستم خامنهای شاخ و شانه میکشد. در همان دورهای هم که رئیسجمهور بود مدتی بست نشسته بود. منتها در خانهاش. الآن آمده در حرم شاهعبدالعظیم.
ببینید سیستم چقدر ناکارآمد است و به نقطه شکنندگی رسیده است که خامنهای با هیچ کس (در موضع ریاستجمهوری نظام) آبش در یک جوب نمیرود.
سؤال: تاثیر بحرانهای بیرونی رژیم مثل شکست برجام و تغییر سیاست آمریکا، مگر این مسائل در عمل باعث نزدیکتر شدن روحانی به خامنهای و سپاه نمیشود؟ یعنی این فشارهای خارجی مگر باعث کم تاثیر شدن زهر شقه نمیشود؟
محمدعلی توحیدی: البته زیر ضرب مسائل بیرونی و بحرانهای نظام، همچنین وقتی سیستم از سوی مردم مورد تهاجم قرار میگیرد-یعنی چه از سوی جامعه بینالمللی و چه از سوی جامعه ایران- باندهای نظام مجبور میشوند در پارهای مسائل به یکدیگر نزدیک شوند. چه از آنطرف در اعدام و سرکوب، چه الآن که برجام شکست خورده، روحانی هر روز مجیز سپاه و خامنهای را میگوید؛ قطعاً در تعادل درون رژیم، روحانی که بهاصطلاح برنده نمایش انتخابات بوده، اکنون بسیار تنزل پیدا کرده. برای همین اینقدر مجیزگوی خامنهای شده و حتی در دولت خودش کوتاه آمده و بسیاری مسایل را از ولیفقیه تمکین میکند.
اما این یک بحث است، عملکرد و آثار زهر و شقه بحث دیگریست. سیستم از درون در حال اضمحلال است. الآن در درون خود باند روحانی گسست و شقه بسیار زیاد است. با وجود تنزل روحانی و گسستهایی که در درون باندش ایجاد شده و ورشکستگی سیاسیاش بهخاطر برجام-چرا که نتوانست به هیچکدام از وعدههایی به طرفدارانش داده بود، عمل کند- با وجود همه اینها، میبینیم که نه تنها هیچ نمودی از انسجام و قدرت در باند مقابل ظاهر نمیشود؛ برعکس آنجا هم شاهد مسایلی مانند شاخ شدن احمدینژاد هستیم.
پس اینکه میگویم این مرحله، مرحله سرنگونی و بیعلاجی و بحران ساختاریست- که راهحلی جز برافکندن کل این ساختار ندارد-بسیار جدیست.
از طرفی شکست هر دو راهحل رژیم را میبینیم. از طرفی دوران انقباض که فردی مانند احمدینژاد را سر کار میآورند؛ از طرف دیگر تنزل، منفور شدن و برملا شدن ماهیت کسی مانند روحانی که هرگز اصلاحطلب نبوده. و روشن شده که بعد از احمدینژاد، رژیم میخواهد با روحانی مانور مدره و آرام شدن اوضاع انجام دهد. اما با این وجود میبینیم که اعدامهای دوره روحانی از دوره احمدینژاد بیشتر است و اینگونه راهحل فریب مدرهگرایی هم در رژیم با شکست روبهرو میشود.
یعنی هم راهحل یکدستسازی با احمدینژاد و هم راهحل نمایش مدراسیون، اعم از رفسنجانی یا خاتمی و الآن هم روحانی که بارزترین علامت شکست این راهحل هم هست.
و البته که روحانی علامت شکست خط مدرهگرایی هم هست، اما این شکست باعث نمیشود که زهر شقه عمل نکند و دستگاه رژیم منسجم شود؛ یا ولایت خامنهای به استحکامی برسد.
سؤال: در مورد تاثیر بحرانهای بیرونی رژیم، برخی باور دارند نتیجه استراتژی جدید آمریکا و شکست برجام این میشود که یک جناح دیگر تقویت شود. اما شما خلاف این را میگویید. اگر میشود توضیح دهید.
محمدعلی توحیدی: بطلان این استدلال ثابت شده که یک رژیم قرونوسطایی و مادون تاریخی را مانند یک دموکراسی بورژوایی نشان دهیم که گویا اگر یک جناح را تضعیف کنیم، دیگری رو میآید.
از قضا سیاست درست، سیاست اعمال قاطعیت است و اینکه راهحلی جز تغییر کل این نظام و کل این ساختار نیست؛ و اکنون دنیا در حال رسیدن به آن است و همه در عمل دارند آن را تجربه میکنند. تا جاییکه اکنون خود رئیسجمهور پیشین نظام-احمدینژاد- هم میگوید همهتان را باید بریزیم بیرون!
یعنی از هر طرف که میروید، میبینید که در این سیستم، در ناصیه و پیشانی رژیم ولایتفقیه هیچ خیری و هیچ آیندهای و هیچ راهحلی وجود ندارد.
راهحل در تغییر و در دگرگون کردن کل این سیستم است. از نظر تئوریک هم این گفتمانها و این ارزیابیها و نظراتی که سرشت و طبیعت یک استبداد دینی را نادیده میگیرند، اکنون ورشکسته شدهاند.
البته همین الآن هم همان حرفها را میزنند؛ اما در عمل چه چیزی ثابت شده؟ حتی نگاه کنید در کنگره آمریکا چه صداهایی هست و چه رایهای قاطعی داده میشود به اینکه باید سپاه پاسدارانرا لیستگذاری کرد.
قبلا که از این لیستگذاری کوتاه میآمدند-حتی همین الآن هم به هر میزان تردید و تعلل میکنند- بهخاطر این است که میگویند اگر سپاه را لیستگذاری کنیم، باعث میشود جناح هار رژیم تقویت شود!
در حالیکه الآن در عمل میبینیم، حتی برای تاثیرگذاری بر تحولات درون رژیم، آنچه که مؤثراست، قاطعیت است. آنچه که مؤثر است طرد این رژیم است.
البته راهحل واقعی تغییر این رژیم است. راهحل واقعی اصالت دادن و اعتبار دادن به مقاومت مردم ایران است برای تغییر این رژیم. هدفی که از 30خرداد 1360مشروعیت و ضرورت داشته است. کمااینکه الآن هم خیلیها میگویند که اگر سپاه پاسداران را 20سال پیش لیستگذاری کرده بودند، بسیاری از بحرانهای کنونی منطقه وجود نداشت. و این کاملاً درست است.
مقاومت ایران هم که از 30خرداد 1360راهحل را در سرنگونی رژیم دیده، از سر ماجراجویی نبوده؛ طی دو و نیم سال تجربه فعالیت سیاسی با 50شهید و انواع کشاکشهای سیاسی، اثبات شده که این خمینی و رژیم ولایتفقیه به هیچ زبانی جز زبان زور و به هیچ طریقی جز تغییر تمامیت رژیم، قابل اصلاح نیست. وگرنه چه کسی تمایل دارد سراغ راهحل سرنگونی با این همه قیمت برود؟
اما از قضا نقطه فعلی رژیم، اثبات درستی این راهحل است. درستی این سیاست است. با همه وجوه مختلف نظری آن، و البته قیمتی که طلب کرده است.
کسانی هم به این مسیر باور دارند و در آن گام بر میدارند که بهای آن را پرداختهاند. چرا که آن را حس میکنند. حال اکنون میبینیم که از درون و بیرون رژیم، نمودهای شرایط تغییر بارز میشود و تحولات با شتاب زیاد در درون جامعه ایران، در درون رژیم و در سطح منطقهیی و بینالمللی به پیش میرود.
در توئیتر با نام @ bahareazady مطالب مارا دنبال کنید
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر