عبدالرضا داوری مشاور ارشد کابینه احمدی نژاد که بخاطر صحبت های قتل عام ۶۷ بازداشت شد در باره قتل عام 67 چه میگوید
عبدالرضا داوری مشاور ارشد کابینه احمدی نژاد که بخاطر صحبت های قتل عام ۶۷ بازداشت شد در باره قتل عام 67 چه میگوید
در تابستان ۶۷ هنگامی که رئیسی، پورمحمدی و سایر همکارانشان به اتکای حکم خمینی مشغول صدور احکام اعدام هزاران زندانی سیاسی در زندان های سراسر کشور بودند، هرگز در باورشان نمیگنجید، آن صداهایی را که خاموش میکنند، روزی پژواک خواهد یافت.
از تابستان سال گذشته بار دیگر موضوع قتل عام زندانیان سیاسی در تابستان ۶۷ از طرف مجاهدین خلق مطرح شد. مجاهدین خلق به یک جنبش دادخواهی برای رسیدگی به آن قتل عام هولناک فراخوان دادند. زمان زیادی نگذشت که احمد منتظری، نوار صوتی آقای منتظری در تابستان ۶۷ را منتشر کرد که در آن اعضای هیات مرگ در تهران را مخاطب قرار داده بود و از آنها میخواست که آن کشتار وحشتناک را متوقف کنند.
به تدریج افراد مختلف از جناح های مختلف نظام مقدس! وارد صحنه شدند تا نشان دهند که در آن قتل عام دست نداشته اند. آنها هر کدام تلاش کردند تا خون کشتگان ۶۷ را دستمایه بازی قدرت خود قرار دهند اما خواسته یا ناخواسته به یک موضوع تاریخی اعتراف کردند؛ جنایت علیه بشریت مشمول مرور زمان نمیشود. آنها همچنین تاکید کردند که جنبش دادخواهی که از تابستان ۹۵ توسط مجاهدین خلق آغاز شده است، موفق شده تا خود را اجتماعی کند، به این معنی که هرکس که دستی در سیاست دارد به ناچار بر سر اعدام های ۶۷ موضعی اتخاذ کرده است.
موضوع اعدام های ۶۷ در میانهی نزاع قدرت در انتخابات ریاست جمهوری ولایت فقیه آنچنان بالا گرفت که حسن روحانی اعلام کرد که مردم کسانی را «که در طول ۳۸ سال فقط اعدام و زندان بلد بودند، را قبول ندارند».
ورود احمدی نژاد
جناح احمدی نژاد که تلاش میکند در میانه جدال بین روحانی و رئیسی خود را به عنوان قطب سوم مطرح کند نیز به موضوع قتل عام ۶۷ ورود میکند.
عبدالرضا داوری که در زمان ریاست جمهوری احمدی نژاد مشاور رسانه ای او بود، رئیسی را در مورد قتل عام ۶۷ به چالش میکشد.
طرح دو پرسش
عبدالرضا داوری دو پرسش را در برابر رئیسی قرار میدهد. عبدالرضا داوری میپرسد: «فرایند اعدام های تابستان ۶۷ با دو متن منسوب به مرحوم امام خمینی(ره) آغاز میشود. با این حال دو متن مورد استناد نه تنها در مجموعه آثار امام خمینی(ره) – چه صحیفه نور و چه صحیفه امام- موجود نیستند» و حتی « دفتر حفظ و نشر آثار رهبر فقید انقلاب نیز در مورد اصالت آنها نظری نداده است.» در حالی که خمینی در وصیتنامه اش «ساز و کار انتساب اسناد و نقل قول ها و سخنان به ایشان را مشخص نموده» است. از آنجاییکه این احکام منتسب به خمینی محلی برای استناد ندارند در نتیجه «به نظر میرسد که فرایند اعدامهای تابستان ۶۷ بر اسناد و فرامینی معتبر، مستند و متقن بنا نشده است.»
عبدالرضا داوری سپس خطاب به رئیسی میافزاید از آنجایی که «جنابعالی و آقای مصطفی پورمحمدی که رسما مسئولیت خود در اعدامهای تابستان ۶۷ را پذیرفته اید، صرفا برای ثبت در تاریخ، توضیح دهید که چگونه در مورد صدور احکام اعدام ها در تابستان ۶۷ به حجیت شرعی و قانونی دست یافته اید؟»
سازوکار پرسش نخست
عبدالرضا داوری نخست حساب خمینی را از موضوع قتل عام ها جدا میکند. به این وسیله او این امکان را مییابد که بدون سرشاخ شدن با خلیفه اول! به سراغ تصمیم گیران صحنه یعنی رئیسی و پورمحمدی برود و آنها را به چالش بکشد. اگر رئيسی و پورمحمدی توضیح بدهند که چگونه «به حجیت شرعی وقانونی دست» یافته اند، از چه کسانی سخن خواهند گفت؟
در عالم واقع در نوار منتشره آقای منتظری در تابستان ۶۷ صریحا به نام خمینی اشاره میشود و هیچکدام از اعضای هیات مرگ نیز نقش او را تکذیب نمیکنند. اضافه بر آن هرکس با نظام سلسله مراتبی ولایت فقیه آشنا باشد ذره ای در این امر دچار تردید نمیشود که پروژه ای در ابعاد قتل عام ۶۷ بدون دخالت شخص خمینی امکان اجرایی شدن نداشت، کما اینکه برخی از تصمیم گیران از عاقبت کار ترسیدند و خمینی در حکم خود تاکید کرد که تردید و رحم را به کناری بگذارند.
پرسش دوم
عبدالرضا داوری از رئیسی میپرسد: «اگر اصالت سندی و حجیت قضایی دو متن مورد استناد که صرفا مرتبط با اعدام زندانیان هوادار سازمان منافقین است به اثبات برسد، جنابعالی و آقای مصطفی پورمحمدی که بنا به اعلام رسمی خود در فقره اعدامها به صدور احکام مربوطه مبادرت نموده اید لازم است برای ثبت در تاریخ توضیح دهید که چرا دایره اعدام ها را به افرادی غیر از وابستگان سازمان منافقین گسترش داده و آنان را مشمول فرامین مندرج در دو متن مورد استناد دانسته و احکام اعدامشان را صادر کرده اید؟»
اشاره عبدالرضا داوری به اعضا و وابستگان گروه های مارکسیستی است که بلافاصله بعد از اعدام مجاهدین خلق، مورد محاکمه های چند دقیقه ای و قتل عام قرار گرفتند. عبدالرضا داوری از رئیسی و همکاران می خواهد که حکم آن قتل عام را نیز نشان دهند.
یک پژوهشگر!
عبدالرضا داوری قبای پژوهشگری به تن کرده است و دو پرسش خود را که پاسخ به آنها میتواند سازوکار بقای جمهوری اسلامی! در طول ۳۸ سال را نشان دهد، مطرح میکند. عبدالرضا داوری «پیشاپیش از بذل توجه و اهتمام» رئیسی «در قبال پاسخگویی به سوالات پژوهشی» اش «کمال تقدیر و امتنان خود را ابراز» میکند.
عبدالرضا داوری به خوبی میداند که در این صحنه او پیش از آنکه یک پژوهشگر باشد، یک بازیگر سیاسی است، او در شرایطی که تمامیت نظام در زیر فشار برای پاسخگویی به کارنامه ۳۸ ساله اش قرار گرفته است تلاش میکند تا جناح و دسته خود را تبرئه کند.
سهمی از قدرت
واقعیت اما فراتر از خواست عبدالرضا داوری و کسانی است که در پشت سر او ایستاده اند. جناح احمدی نژاد از پاسداران و اطلاعاتی هایی تشکیل شده است که در طول ۳۸ سال گذشته بخشی از دستگاه سرکوب بوده اند اما شرایط تغییر کرده است و آنها نیز مجبورند تا حساب خود را از جنایات صورت گرفته توسط ولایت فقیه جدا کنند.
واقعیت این است که خامنه ای مسیر انزوا را طی میکند. خامنه ای رئیسی را به صحنه آورد تا جناح خود را انسجام بخشد اما پیوند حضور رئیسی و جنبش دادخواهی قتل عام شدگان ۶۷ صحنه را برای او دگرگون کرد. با شکست خامنه ای در مهندسی انتخابات! ابعاد ضعف او گسترده تر شد و حالا جناح مغلوب و حذف شده احمدی نژاد نیز با حربه قتل عام ۶۷، قبای خامنه ای را گرفته اند و سهم خود را از قدرت طلب میکنند و البته به سقوط نظام مقدس! شتاب میبخشند.
به تدریج افراد مختلف از جناح های مختلف نظام مقدس! وارد صحنه شدند تا نشان دهند که در آن قتل عام دست نداشته اند. آنها هر کدام تلاش کردند تا خون کشتگان ۶۷ را دستمایه بازی قدرت خود قرار دهند اما خواسته یا ناخواسته به یک موضوع تاریخی اعتراف کردند؛ جنایت علیه بشریت مشمول مرور زمان نمیشود. آنها همچنین تاکید کردند که جنبش دادخواهی که از تابستان ۹۵ توسط مجاهدین خلق آغاز شده است، موفق شده تا خود را اجتماعی کند، به این معنی که هرکس که دستی در سیاست دارد به ناچار بر سر اعدام های ۶۷ موضعی اتخاذ کرده است.
موضوع اعدام های ۶۷ در میانهی نزاع قدرت در انتخابات ریاست جمهوری ولایت فقیه آنچنان بالا گرفت که حسن روحانی اعلام کرد که مردم کسانی را «که در طول ۳۸ سال فقط اعدام و زندان بلد بودند، را قبول ندارند».
ورود احمدی نژاد
جناح احمدی نژاد که تلاش میکند در میانه جدال بین روحانی و رئیسی خود را به عنوان قطب سوم مطرح کند نیز به موضوع قتل عام ۶۷ ورود میکند.
عبدالرضا داوری که در زمان ریاست جمهوری احمدی نژاد مشاور رسانه ای او بود، رئیسی را در مورد قتل عام ۶۷ به چالش میکشد.
طرح دو پرسش
عبدالرضا داوری دو پرسش را در برابر رئیسی قرار میدهد. عبدالرضا داوری میپرسد: «فرایند اعدام های تابستان ۶۷ با دو متن منسوب به مرحوم امام خمینی(ره) آغاز میشود. با این حال دو متن مورد استناد نه تنها در مجموعه آثار امام خمینی(ره) – چه صحیفه نور و چه صحیفه امام- موجود نیستند» و حتی « دفتر حفظ و نشر آثار رهبر فقید انقلاب نیز در مورد اصالت آنها نظری نداده است.» در حالی که خمینی در وصیتنامه اش «ساز و کار انتساب اسناد و نقل قول ها و سخنان به ایشان را مشخص نموده» است. از آنجاییکه این احکام منتسب به خمینی محلی برای استناد ندارند در نتیجه «به نظر میرسد که فرایند اعدامهای تابستان ۶۷ بر اسناد و فرامینی معتبر، مستند و متقن بنا نشده است.»
عبدالرضا داوری سپس خطاب به رئیسی میافزاید از آنجایی که «جنابعالی و آقای مصطفی پورمحمدی که رسما مسئولیت خود در اعدامهای تابستان ۶۷ را پذیرفته اید، صرفا برای ثبت در تاریخ، توضیح دهید که چگونه در مورد صدور احکام اعدام ها در تابستان ۶۷ به حجیت شرعی و قانونی دست یافته اید؟»
سازوکار پرسش نخست
عبدالرضا داوری نخست حساب خمینی را از موضوع قتل عام ها جدا میکند. به این وسیله او این امکان را مییابد که بدون سرشاخ شدن با خلیفه اول! به سراغ تصمیم گیران صحنه یعنی رئیسی و پورمحمدی برود و آنها را به چالش بکشد. اگر رئيسی و پورمحمدی توضیح بدهند که چگونه «به حجیت شرعی وقانونی دست» یافته اند، از چه کسانی سخن خواهند گفت؟
در عالم واقع در نوار منتشره آقای منتظری در تابستان ۶۷ صریحا به نام خمینی اشاره میشود و هیچکدام از اعضای هیات مرگ نیز نقش او را تکذیب نمیکنند. اضافه بر آن هرکس با نظام سلسله مراتبی ولایت فقیه آشنا باشد ذره ای در این امر دچار تردید نمیشود که پروژه ای در ابعاد قتل عام ۶۷ بدون دخالت شخص خمینی امکان اجرایی شدن نداشت، کما اینکه برخی از تصمیم گیران از عاقبت کار ترسیدند و خمینی در حکم خود تاکید کرد که تردید و رحم را به کناری بگذارند.
پرسش دوم
عبدالرضا داوری از رئیسی میپرسد: «اگر اصالت سندی و حجیت قضایی دو متن مورد استناد که صرفا مرتبط با اعدام زندانیان هوادار سازمان منافقین است به اثبات برسد، جنابعالی و آقای مصطفی پورمحمدی که بنا به اعلام رسمی خود در فقره اعدامها به صدور احکام مربوطه مبادرت نموده اید لازم است برای ثبت در تاریخ توضیح دهید که چرا دایره اعدام ها را به افرادی غیر از وابستگان سازمان منافقین گسترش داده و آنان را مشمول فرامین مندرج در دو متن مورد استناد دانسته و احکام اعدامشان را صادر کرده اید؟»
اشاره عبدالرضا داوری به اعضا و وابستگان گروه های مارکسیستی است که بلافاصله بعد از اعدام مجاهدین خلق، مورد محاکمه های چند دقیقه ای و قتل عام قرار گرفتند. عبدالرضا داوری از رئیسی و همکاران می خواهد که حکم آن قتل عام را نیز نشان دهند.
یک پژوهشگر!
عبدالرضا داوری قبای پژوهشگری به تن کرده است و دو پرسش خود را که پاسخ به آنها میتواند سازوکار بقای جمهوری اسلامی! در طول ۳۸ سال را نشان دهد، مطرح میکند. عبدالرضا داوری «پیشاپیش از بذل توجه و اهتمام» رئیسی «در قبال پاسخگویی به سوالات پژوهشی» اش «کمال تقدیر و امتنان خود را ابراز» میکند.
عبدالرضا داوری به خوبی میداند که در این صحنه او پیش از آنکه یک پژوهشگر باشد، یک بازیگر سیاسی است، او در شرایطی که تمامیت نظام در زیر فشار برای پاسخگویی به کارنامه ۳۸ ساله اش قرار گرفته است تلاش میکند تا جناح و دسته خود را تبرئه کند.
سهمی از قدرت
واقعیت اما فراتر از خواست عبدالرضا داوری و کسانی است که در پشت سر او ایستاده اند. جناح احمدی نژاد از پاسداران و اطلاعاتی هایی تشکیل شده است که در طول ۳۸ سال گذشته بخشی از دستگاه سرکوب بوده اند اما شرایط تغییر کرده است و آنها نیز مجبورند تا حساب خود را از جنایات صورت گرفته توسط ولایت فقیه جدا کنند.
واقعیت این است که خامنه ای مسیر انزوا را طی میکند. خامنه ای رئیسی را به صحنه آورد تا جناح خود را انسجام بخشد اما پیوند حضور رئیسی و جنبش دادخواهی قتل عام شدگان ۶۷ صحنه را برای او دگرگون کرد. با شکست خامنه ای در مهندسی انتخابات! ابعاد ضعف او گسترده تر شد و حالا جناح مغلوب و حذف شده احمدی نژاد نیز با حربه قتل عام ۶۷، قبای خامنه ای را گرفته اند و سهم خود را از قدرت طلب میکنند و البته به سقوط نظام مقدس! شتاب میبخشند.
مطالب مارا در وبلاک های انجمن نجات ایران وخط سرخ مقاومت
و در توئیتر @bahareazadyدنبال کیند با تشکر
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر