۱۳۹۴ مرداد ۸, پنجشنبه

شاهكار يا حماسه؟!... رحمان ش


داشتم به‌بهانة ماه فضيل در آب و هواي ملكوتي ليبرتي ختم قرآن مي‌كردم. در پايان سوره تكاثر به‌آيه (لَتُسْأَلُنَّ يَوْمَئِذٍ عَنِ النَّعِيمِ){8} رسيدم كه به‌معناي مورد سوال و حسابرسي قرار گرفتن انسان در مقابل نعيم يعني نعمت‌هاي خداوند است. 
حالا اينكه منظور از نعيم دقيقاً كدام‌يك از نعمات خداوند است، حرف و حديث و تفاسير مختلفي از مسايل ساده مثل سايه و آب خنك تا مفاهيم عالي‌تر مثل ائمه شيعه و اهل بيت و خود پيامبر در اين باره گفته شده است. در حاشيه قرآني نوشته بود: 
نعيم دنيا: صحت و امنيت است كه در سايه اين دو نعمت آدمي مي‌تواند به‌سعادت دنيا و آخرت هردو برسد و نعمت دنيا را عربها در صدر اسلام (طبق خبرها و حديثها) چنين تصور ميكردند كه مثلا نان گندم و آب خنك و جاي سايه بهترين نعمت آنهاست! چنانكه روزي عربي [احتمالا از مسلمانان سابقون] را پالوده دادند گفت نمي‌خورم! چون از عهدة شكر چنين نعمتي نمي‌توانم برآيم!! همچنين روزي پيامبر را دعوت كردند و خرماي تازه و جاي سايه و آب خنك آوردند يكي پرسيد نعمتي كه ما در قيامت مسئول آنيم كدام است؟ فرمود همين سه چيز!! بار ديگر از حضرت رسول پرسيدند نعيم كه ما مسئول آن خواهيم بود كدام است؟ فرمود قرص ناني كه سد گرسنگي نمايد و جرعة آبي كه رفع تشنگي كند و تكه جامه‌اي كه بدن را پوشد! 
البته در تفسير ديگري گفته شده بود نبايد نعيم را به‌سطح پاييني از امكانات و عطاياي الهي مثل خوراك و پوشاك تنزل داد و شأن آن رحمان و رحيم بالاتر از آنست كه انسان را به‌خاطر نعمات عامش حسابرسي كند ولي به‌هرحال از همه اين اقوال مستفاد است كه اين بشر دوپا نسبت به‌عملكرد خود مسؤل است و روزي بايد حساب تك تك نعمت‌هاي خدا را پس بدهد... به‌اين آيه و توضيحات كه رسيدم ناخودآگاه ادامه مطالعه را رها كرده و غرق تفكر در درياي نعمت‌هاي خدا براي خودم و همه اهالي ليبرتي شدم: 
نعمات ساده مثل آب و نان و مسكن و پوشاك و غيره را كه سازمان با هر مكافاتي شده برايمان حل كرده است دو و نيم ميليون دلار براي راه‌اندازي آب ليبرتي خرج كرديم گازوييل را به‌چند برابر قيمت و با چه جنگ و مشكلاتي مي‌گيريم و همين طور مواد غذايي و ساده‌ترين وسايل مورد نظر، كه چون شرح آن مثنوي هفتاد من كاغذ است بماند براي بعد ...خدا تك تك هواداران و اشرف نشانان را حفظ كند كه در همياري ها سقفها مي‌زنند و غوغاها مي‌كنند! بخش زيادي از سفره و سمعه (شهرت نيك) ما مجاهدين رهين زحمات آنان است! الذين آووا و نصروا اولئك هم المومنون...
ولي در ليبرتي صحبت از نعمت نيست صحبت از منت است، عدل نيست فضل است، دوستي نيست عشق است، عمل نيست تلاش است، تلاش نيست شاهكار است و حماسه و اسطوره.
يك ايدئولوژي ناب و زلال با برداشتي ديناميك از اسلام انقلابي كه هر روز بالا و بالاتر ميرود و اگر تا چندي قبل اين ديدگاه متعالي محدود به‌چندين عنصر انقلابي‌تراز مكتب بود امروزه با كهكشان‌هاي حماسي خواهر مريم نسيم روح بخش و ضد ارتجاعي اسلام در همه جاي منطقه براي همه توده‌هاي تحت ستم، از ايران و عراق و سوريه تا لبنان و يمن و مصر وزيدن گرفته است... فرصت نكرده بودم كهكشان ماه رمضان را مستقيم نگاه كنم از امير پرسيدم چطور بود؟ با لهجه شيرين آذري گفت از دست دادي! گفتم چرا؟ گفت خواهر مريم تعريفي از اسلام كرد كه همه‌اش جديد بود و تاحالا چنين برداشتي از اسلام نداشتم! بعداً كه در سايت مجاهد آنرا خواندم ديدم كم گفته كه زياد نگفته است. قبلش فكر مي‌كردم از پيام مصطفوي نكته ها سنجيده و از رسالت محمدي توشه ها برداشته‌ام ولي خواهر مريم در چند جملة ساده طوري اسلام را با ساده‌ترين بيان با آزادي گره زده و معنا كرد كه علاوه بر همان حس مشترك با امير، در يك لحظه تصور كردم همه انبياء و اولياء و صحابه و سابقون و تابعين و عارفين و بنيانگذاران (محمد آقا و ...) و همه شهدا قيام كرده و برايش كف مي‌زنند! در عالم ادبيات و عرفان ديده و خوانده بودم كه مثلا «شيخ عطار، خود، مايه از سخن ابن سينا و غزالي گرفته و بعدها با نيروي فكرت و لطف ذوق آن را به‌صورتي مرتب ساخته است كه خود ابن سينا و ابوحامد از آن نكته ها توانند آموخت و اگر زنده شوند و جرعه‌اي از مي خمخانه عطار بنوشند بي گمان مست جاويد گردند به‌آهنگ مستانه» غرق سماع عارفانه خواهند شد، ولي براي اولين بار بود كه از ته قلبم احساس مي‌كردم بالاخره يكي در تاريخ پيدا شده كه اسلام را از زير خروارها آوار داعش و ابوداعش و خميني و شاه و ناصرالدين شاه و سلطان محمود و معتصم بالله و سفاح و مروان حمار و حاج آقا احمد خاتمي و آخوند تانگه و... بيرون كشيد و نجات داد و جهاني كرد. مگر خود پيامبر روي امت اسلامي تاكيد نمي‌كرده است و اين همه روايات و اقوال در منابع اسلامي و شيعه در باب تفضل امت اسلامي نيامده است، پس الآن ارج و شأن و ارزش خواهر مريم و مسئوليت پذيري وي در قبال امت اسلامي را ببينيد كه يك تنه و در زمانة تنوره كشيدن ارتجاع و بنيادگرايي در سايه مماشات اين طوري شمع وجودش را فرا راه خلقها پرتو افشان كرده كه وقتي بالاترين علماي جهان اسلام هم به‌صحبت‌هايش گوش مي‌دهند مدهوش گشته و دهانشان باز ميماند ... پاسخ ما، سوال ما... مقصد و جستجوي ما ... قبله ما...
از نعمت و منت ايدئولوژي كه مي‌گذرم خودم را در برابر كاخ رفيع تشكيلات مجاهدين مي‌يابم. عالي‌ترين ميوه و شكوفه و ثمرة زندگي اجتماعي انسان. بالاترين دستاورد مبارزاتي تاريخ خلق ما و ارزشمندترين گنجينه و سرمايه و ثروت ملي كشور باستاني ما. به‌خاطر نبودن همين تشكيلات بود كه فرداي كودتا عليه مصدق ديگر چيزي وجود نداشت و به‌خاطر وجود همين تشكيلات بود كه مسلمانان بعد از هجرت توانستند قدرت و انسجام سياسي و نظامي پيدا كنند و بعدش در كل جزيرة العرب گسترش يابند. آورده‌اند كه پيامبر بر ارزش كادرهاي مسئول در بناي سازمان و ساختار اولية اسلام تاكيد زيادي مي كرد به‌طوريكه تا پايان عمر براي شاهدين بدر احترام خاصي قائل بود و در جايي در وصف صحابه گفته بود: «اصحابي كالنجوم بأيهم اقتديتم اهتديتم» و ياران خودش را به‌ستاره هايي تشبيه كرده بود كه هركدام مي‌توانند رهبر و رهنماي امتي و خلقي شوند ولي حيف كه جنگ‌ها و غزوه‌هاي مستمر و فرصت كوتاه حوادث مدينه، اجازة استحكام لازم به‌اين تشكيلات را نداد و بعد از فوت پيامبر اين ستاره‌ها يكي يكي افول كردند و برخي حتي سياهچاله شدند! يكي طلحه شد، ديگري زبير، و نيز سعدبن ابي وقاص و عبدالرحمن و بقيه. شايد هنوز نياز به 1400سال بود تا شوراي مركزي مجاهدين بيايد كه از هيچ باد و باراني گزند نيابد و هر عضو شوراي مركزي خودش بذري و ستاره‌اي و سازماني در گوشه‌اي از اين كرة خاكي باشد. مي‌گويند وقتي اوديرنو آمد حكم تسليم مجاهدين را بدهد با خواهران شوراي رهبري مواجه شد كه به‌او گفتند از تسليم خبري نيست و هر كاري مي‌خواهي، بكن! بعدها خودشان اعتراف كردند كه چنين چيزي (خواهران مسئول) را هرگز نديده بوديم. و در نهايت بوالعجبي كه مي‌دانيم اتفاق افتاد... 
بارها در خلوت با خود انديشيده‌ام در اين قحط سال آدميت و در اين دنيايي كه مردانش عصا از كور مي‌دزدند، من چه كرده بودم كه به‌چنين دولتي رسيده و به‌چنين جماعتي پيوستم كه به‌هر سو مي‌نگرم آلاله و سرو و سيمين مي‌بينم: 
منم يارب در اين دولت كه روي يار مي‌بينم فراز سرو سيمينش گلي پربار مي‌بينم 
كدام آلاله را بويم كه مغزم عنبر آگين شد چه ريحان رسته بندم چون جهان گلزار مي‌بينم
و اما نتيجه و حاصل همه رنج و شكنج اين جماعت مجاهدين در صحت و دقت و درستي خط و خطوط و استراتژي آنان ماده و متبلور است به‌طوريكه هر ناظر بي طرفي با يك بررسي كوتاه از عناوين پيروزي‌هاي همين چند ماه اخير و شكست‌هاي پي در پي رژيم، غرق شگفتي و تحسين مي‌شود و به‌احترام سازمان مجاهدين كلاهش را بر مي‌دارد، نگاه كنيد: 
- برگزاري كنفرانس‌ها و كهنكشان‌هاي چندصد و چند ده و چند هزار نفرة متعدد سياسي و عربي و اسلامي با شركت صدها شخصيت از دهها كشور كه فقط در يكي از اين كنفرانسها نامه 38شخصيت برجسته آمريكايي به‌اوباما براي بازكردن باب گفتگو با مقاومت ايران رو شد. در مقابل، رژيم هم يك تظاهرات مخفيانه دو نفره جلوي اور راه‌انداخت كه بعد از افشا شدن، هر يك از آن دو، ديگري را مقصر مي‌دانست. چند سال قبل هم يكبار رژيم يك تظاهرات 11نفرة باشكوه! در حوالي برج ايفل برگزار كرده بود!
- مجاهدين هر روز در صحنه سياسي آمريكا جلوتر مي‌روند و هواداران آنها در كنگره و سنا كه بالاترين مجالس قانونگذاري آمريكاست حضور پيدا مي‌كنند. چندي قبل همسر رئيس اكثريت سنا به‌كنفرانس آنان رفته و سخنراني كرده بود. جلسات استماع هر دو مجلس و هر جلسه‌استماع ديگر مربوط به‌كميته ها و زيركميته‌هاي مربوطه تبديل به‌پاتق نفرات زردپوش آنها شده است و با اين كارها خون به‌جگر سيدل (سيدعلي خامنه‌اي دامت بركاته! و طالت افاداته! به‌بيان رسمي و دولتي يا همان علي گداي خودمان با لهجه محاوره‌اي تهروني ميدون شوش و باغ آذري و دوراه قپون و نارمك و شهرك غرب و پونك و همه مناطق شمال و جنوب تهرون) مي‌كنند. 
- در عراق به‌خصوص بعد از شكست رژيم در تكريت بطور كيفي اولدروم بلدوروم هايش در كباده كشي جنگ عليه داعش و رهبري ائتلاف جهاني! كم شده است و ديگر در شبكه‌هاي اجتماعي از عكس‌هاي يادگاري از صورت گرد و خاكي و زلف پريشان حاج قاسم و چاه زنخدان هادي عامري و ابروي كمان ابومهدي مهندس خبري نيست!! طرف خيلي خوش قيافه بود، بعضاً يك چفيه كثيف هم دور كله‌اش پيچانده و نيشش را هم تا بناگوش باز مي‌كند!! 
- مزدوران رژيم و حزب الله و نيروهاي اسد در سوريه اگر قبلا تك تك در مي‌رفتند اين روزها با الگوگرفتن از برادران سپاه در اواخر جنگ، با تاكتيك پشت به‌دشمن و رو به‌ميهن گله‌اي فرار مي‌كنند و الآن در يك گوشه‌اي از سوريه در اطراف قلمون و زبداني در نزديك ساحل دريا جمع شده و حالت دفاعي گرفته اند. وضعيت داخلي حزب الله در لبنان خراب است و خيلي از عناصر رهبري حزب الله ورود اين حزب به‌درگيري سوريه را قبول ندارند. رژيم از فاصله گرفتن حماس و رفتن به‌سوي كشورهاي عربي آه و ناله مي كند. 
-رژيم در يمن زير ضربات ائتلاف عربي دوام نياورد و عدن را از دست داد دولت قانوني يمن در شرف تشكيل مجدد در آن كشور است. 
- وضعيت داخلي و اجتماعي هم به‌واقع انفجاري است و هر حادثه كوچكي مي‌تواند به‌از بين رفتن تماميت رژيم منجر شود و روزي نيست كه كارگران، معلمان، پرستاران، دانشجويان حركت‌هاي اعتراضي نداشته باشند. به‌همين دليل هم رژيم سركوب و اعدام را به‌شدت بالا برده و علني كرده است. در سال‌هاي اخير هيچ سالي مثل امسال به‌روزه خواري گير نمي‌داد و دوباره بساط اسيدپاشي را راه‌انداخته است.
- شكاف و سگ دعوا در رأس رژيم به‌بالاترين حد خودش رسيده است رفسنجاني خيز برداشته است تا اگر عظما در آينده ريق رحمت را سركشيد، خودش را به‌عنوان رهبر غالب كند. از آن طرف هم رهبر مستأصل و درمانده است و نمي‌داند چكار كند اگر در توافق، مثل ليبي تا آخر برود چطور برود؟ اگر نرود چطور نرود؟ شده است چوب دو سر نجس! ظريف نامرد نالوطيِ بي مرام هم يك جاي آباد براي خط قرمزهاي اين بدبخت نگذاشت و رفت در وين همه چيز را باي داد و از بالكن هم با زن و بچه‌اش كه فرستاده بود پايين، باي باي كرد و برگشت... خلاصه اين كه به‌قول يارو گفتني عظما اگر هم زنده است از بي كفني است [نه از پروستات سالم!] 
بيت: پرآب دو ديده و پرآتش جگرم پرباد دو دستم و پر از خاك سرم!! 
و اما شاهكار استراتژي مجاهدين كه موزيك متن همة بدبختي‌ها و سراشيب اين رژيم ضد بشري بوده است، همان چپاندن جام زهر اتمي به‌حلقوم خامنه است كه محصول يك دوره طولاني بيست و چند ساله و بيش از صد رشته افشاگري، از ابتداي دهه هفتاد است. به‌راستي كه در اين باره بشريت معاصر مديون زحمات ما و سازمان ما و رهبري ماست. يك بار، در جايي، صالح به‌درستي گفت «برادر مسعود كاشف تهديد جهاني بنيادگرايي است.» اگر روزگاري در قرن بيستم اين برادر مسعود بود كه تهديد جهاني را كشف و معرفي كرد حالا اين خواهر مريم است كه در قرن بيست و يكم بزرگترين پروژه استراتژيك بزرگترين كشور حامي تروريسم در جهان را به‌شكست كشانده است و جهاني و منطقه‌اي از جهان و جان ميليونها نفر از همان امت اسلامي سالف الذكر را نجات داده است. خدا وكيلي اگر پاكبازي و رنج و تلاش بي نظير خواهر مريم در راهبري جنبش و افشاگري‌هاي مقاومت نبود و رژيم به‌بمب اتمي دست يافته بود، چه كسي پاسخگو بود؟ وضعيت مردم و كشور و منطقه ما چگونه بود و جهان با اين زنگيِ مست تيغ بركف چه مي‌كرد؟ پس درود و سپاس بي كران به‌خواهر مردم كه آرش وار جان و زندگي ارزشمند خود را فداي زندگي همه خلقها كرده است.
چندان كه ستاره ست بر اين چرخ كبود از ما برِ دوست سلام است و درود 
حقاً كه او در اين ساليان عجاف و سخت، مصداق آية كريمة «فَإِذَا فَرَغْتَ فَانصَبْ» {انشراح -7} ( به‌محض اينكه فراغتي يافتي و از حل تضادي و مشكلي فارغ شدي، دوباره در مداري ديگر تلاش و كوشش كن و باز نايست!) بوده است و به‌همين دليل هم نظركرده و حفاظت شده و محبوب آن لم يزل و لن يزول بوده است بخصوص كه در روايات هم آمده است كه آن رب متعال، عاشق و دوست دار ” الامور العظام” يعني كارهاي بزرگ و شاهكار و حماسه است: «ان الله يحب الامور العظام» و چه امري عظيم‌تر و مهمتر و حماسي‌تر از شكستن شاخ استراتژي پدرخواندة تروريسم جهاني؟! ... هركجا هست، خدايا به‌سلامت دارش. 
عكس العمل جماعت بريده مزدور: 
يكي از شيوه‌هاي برآورد اعتلا و پيشرفت مقاومت و ضربه‌خوردن و قهقراي رژيم، فضاي مجازي و ترهات جماعت مزدور و بريده مزدور و پاسدار و نجاتي و غيره است به‌محض اين كه روند پيروزي سازمان و مقاومت شروع مي‌شود، اينها به‌مثابة پياده نظام و عملة رژيم، ساز بريدگي و تسليم را كوك مي‌كنند يكي به‌اين نتيجه مي‌رسد كه مبارزه بي فايده است ديگري كشف مي‌كند كه تشكيلات در اين زمانه جواب ندارد سومي مي‌گويد اصلاً اشكال از اسلام و پايه هاست و بر پيامبر خدا هم خرده مي‌گيرد...
مثلاً يكي از اينها كه از بريده‌هاي قديمي است بعد از يك صغرا و كبراي بي سر و ته و سطح پايين افسوس مي‌خورد كه «چقدر نسل ما ساده و آرمانگرا بود»!!
عليا مخدره غافل از اينكه نسل ميلشياي خونين بال بسا پرشورتر و بالنده تر در رزمندگان پايدار ليبرتي حضور و تداوم دارد، حاضر است همه گذشته خودش را هم به‌لجن بكشد و ابراز ندامت و بريدگي كند تا مثل خانوم جلسه‌اي ها روضه بخواند و نتيجه بگيرد: «هموطنان محترم، [خانوما، آقايون، شما را به‌خدا گوش كنيد!] گروه چريكي، زندگي مخفي، مبارزه مسلحانه، هيچ ربطي به‌دموكراسي ندارد.»
يعني كه اي مردم به‌اعتلاي مقاومت ايران و سازمان مجاهدين توجه نكنيد و مثل من ببرّيد! (با تشديد را) ! اي كساني كه در ايران با ديدن سيماي آزادي تشويق مي‌شويد و انگيزه و الهام مي‌گيريد والله بالله مبارزه مسلحانه برايتان خوب نيست! پوكي استخوان مي‌آورد! بدنتان كهير مي‌زند! سردي تان مي‌شود! پس دو دستي ريش همين رژيم را بچسبيد و زير قباي يكي از باندهاي آن برويد! يا دلواپس باشيد يا دلآرام!! و ديگر هيچ!!
مصراع: برو، بينيم، بابا، بذار، باد، بياد...(بر اساس ريتم آهنگ پيك شادي خوانده شود!) 
ديگري كه بي پرده از نجاست آخوندي بيرون آمده است از دست معلم بي گناه و زنداني مقاوم ارژنگ داوودي و نوشته هايش آنهم از داخل زندان و ننگين خواندن پروژه‌هاي اتمي و به‌باد دادن حرث و نسل و ميلياردها دلار از اموال مردم ايران و تأييد مقاومت ايران به‌غيظ آمده است، جام زهر اتمي را اينطور ماست مالي مي‌كند كه : «چرا توافق اتمي که به‌موجب آن ايران در برابر قطع دشمني‌هاي قدرت‌هاي سلطه گر و گرفتن بهانه از آنها که بر مردم ايران بيش از اين ستم نکنند، متعهد شده که به‌آن نوع فعاليت‌هاي هسته‌اي که همسايگان را ممکن است نگران کند و ايران هراسي را که محصول تبليغات ساليان سلطه گران بود، سروساماني مثبت‌تر دهد و ثابت کند که اهدافي غير از ادعاهاي دشمنان داخلي وخارجي خود داشته، مايه ي ننگ است؟!» 
آهااااا!! با اين حساب، عظما با 400ميليارد دلار خرج و ريخت و پاش از كيسه مردم محروم ايران و تونلهاي 70متر زير زمين و قبول و خريدن سالها تحريم و بدبختي و قطعنامة شوراي امنيت عليه خودش، قصد نداشته براي خودش ضامن بقا بخرد و وارد كلوپ اتمي‌ بشود!! اين توافق، هم ايران هراسي را از بين مي‌‌برد و هم بهانه ها را از دشمن مي‌‌گيرد و هم از اين به‌بعد سانتريفوژها با چرخش آهسته‌تر براي امت حزب الله كلي آب ميوه و هويج بستني توليد مي‌‌كنند! كجاي اين كار ننگ است و اشكال دارد؟! 
پس معلوم نيست چرا همه سران رژيم از حاج آقا صالحي گرفته تا گوريل انگوري نظام سردار پاسدار سلامي‌ و بقيه هميشه از دست افشاگري مجاهدين مي‌‌نالند و شروع همه بدبختي‌هاي نظام را به‌آنان نسبت مي‌‌دهند؟!
آيه: أُفٍّ لَّكُمْ وَلِمَا تَعْبُدُونَ{انبيا- 67}... اف و تف بر شما و ولي فقيه و پروژه‌هاي اتمي‌ و تماميت رژيمتان. 
لطيفه: ملانصرالدين از خرش افتاد. ديد همه دارند نگاه مي‌‌كنند و مي‌‌خندند. خيلي جدي و عادي خودش را تكاند و گفت: همين جا مي‌خواستم پياده شوم!! 
حالا داستان عظماست كه مجاهدين بعد از چند دهه رزم و جنگ بي امان، سيدل را از خر اتمي به‌زير كشيده‌اند و او خودش را تكانده و مي‌گويد مي‌خواستم همين جا پياده شوم و«به‌نگراني همسايگان سر و ساماني مثبت‌تر دهم!!» آدم بي‌خود غيرجدي!!
تشبيه صحيح جام زهر اتمي و جام زهر آتش بس: 
به‌هرحال بعد از اين زنگ تفريح كوتاه، ضمن مرزبندي با اين جماعت خَونَه (خائنين) سفله خبيثه در هر رنگ و لباس، با ايقان به‌شروع فصل قهقراي رژيم، سراغ رزم و جنگ خودمان ميرويم و مطمئنيم آثار اين جام زهر اتمي با توجه به‌وضعيت به‌شدت لرزان و خراب رژيم و فرسودگي اين ديكتاتوري از آثار بعد از آتش بس، بسا سريعتر بارز خواهد شد. يادم هست كه هنوز مدت كوتاهي از سركشيدن جام زهر آتشبس نگذشته بود كه تغييرات غيرقابل باوري در سطح جامعه فوران كرد. اگر تا ديروزش رژيم با حربه‌جنگ و دشمن خارجي فضاي عمومي را منقبض و بسته نگه داشته بود به‌طور ناگهاني شرايط اجتماعي رو به‌انفتاح و انفجار داشت. حتي در بين خود حزباللهيها افسوس و پشيماني از هدر رفتن سال‌هاي عمر، به‌صورت علني شنيده ميشد و به‌جاي انواع ريش و پشم دوقبضه و بلند و پرپشت، ريش‌هاي كوتاه و آنكادر كرده و مدل ستاري باب شده بود! زن‌ها بيشتر به‌جاي چادر و حجاب برتر حجاب كمتر را ترجيح مي‌دادند! در كلاس ما ديگر به‌جاي صحبت از دفاع مقدس و شهيد حسين فهميده، همه‌اش بحث دفاع چپ آ ث ميلان و مالديني و رودگوليت بود و ديگر كسي ارزش‌هاي خميني و انقلابش را به‌دوغ هم حساب نمي‌كرد. مردم به‌هر بهانه جشن و مراسم راه مي‌انداختند و اگر هيچ مناسبتي گير نمي‌آوردند جشن تولد بچه ها بهانه خوبي بود! كم كم زدن كراوات به‌خصوص در عروسي ها راه‌افتاد و بعضا در ويترين بوتيك ها ظاهر شد! در دبيرستان ما بچه ها براي عكس يادگاري روزهاي آخر مدرسه كراوات آورده بودند! من يك پسر عمو داشتم كه هميشه در جبههها ولو بود و در مراسم خانوادگي، كسي از ترس او جرأت تكان خوردن نداشت و اجراي مراسم مختلط، ذنب لايغفر بود ولي به‌محض آتش بس و چرخش فضا طوري به‌آن سر طيف رفته بود كه در هر مراسمي - با مناسبت يا بي مناسبت - بلند مي‌شد و بي تعارف با انداختن شلنگ تخته، به‌فعل قبيحة «ترقص» مبادرت ميكرد! آن موقع ما نمي‌فهميديم كه چه اتفاقي افتاده است و اين طور آدمها چه‌شان شده است كه اين قدر عوض شده‌اند و تغييرات اجتماعي را نمي‌توانستيم به‌تحولات سياسي ربط بدهيم. بعدها كار تا آنجا پيش رفت كه او يكروز، كه معلوم بود موضوع را تدقيق و استفتا كرده است در جمعي گفت كه اسلام با رقص‌هاي محلي مخالفتي ندارد!! و ما همه با تعجب و دهان‌هاي باز به‌او خيره شده و در سكوتي مبهم و ابري به‌زبان حال مي‌گفتيم: آخر خانه خراب!! رقص محلي كجا و اين جفتك چارگوش‌هاي تو با آهنگ «انار انار» كجا؟! پس چرا اسلام عزيز!(اسم مستعار خميني ملعون) قبل از جام زهر چنين فتواهايي نمي‌داد!! بعدها كه مادرم را در اشرف ديدم و سراغش را گرفتم گفت مشغول تجارت است و بيشتر اوقات فراغتش هم در باشگاه بدنسازي و پرورش اندام است!! و مي‌گويد: «گور باباي امام!!»
به‌همين دليل و به‌خاطر پتانسيل انفجاري جامعه بود كه ابتدا خميني داستان طرفداري يك زن هموطن از اوشين (يك هنرپيشه و شخصيت ژاپني) را علم كرد و همه جا بحث تكفير او مطرح شد كه چرا با وجود الگوهايي لابد مثل مادر طريق الاسلام، وي در يك مصاحبه‌تلويزيوني اسم اوشين را به‌عنوان الگوي زن ايراني برده است ولي چون داستان خيلي نپخته و سخيف بود خميني كه پدرجد همه تكفيري هاست مجبور شد براي انحراف اذهان و بستن مجدد جامعه و صدور بحران، به‌سلمان رشدي و موضوع كتاب آيات شيطاني گير بدهد. كه البته همه اينها فايده نداشت و قيام‌هاي مشهد و اسلام‌شهر و قزوين شراره زد و زنگ سرنگوني رژيم را به‌صدا درآورد و بگذريم كه چندي بعد مائده آسماني جنگ كويت همه مسائل را به‌نفع رژيم بهم ريخت.
مخلص كلام اينكه، زحمات سازمان پرافتخار مجاهدين خلق ايران در نوك پيكان تكامل در طي دهها سال مبارزه و چندين و چند رشته افشاگري اتمي با توافق اتمي رژيم و خوردن جام زهر از طرف خامنه، گل داد و مژده داد!! 
اين نقطه عطف بسيار مهم يك ضربة استراتژيك به‌تماميت رژيم خواهد بود و بعد از اين بطور كيفي ضعيف‌تر خواهد شد و اين بار خيلي سريع‌تر از دوران بعد از آتش بس، آثار و عواقب آن بارز خواهد شد. ما مجاهدين ليبرتي با حمايت خلق قهرمان و اشرف نشانان سراسر جهان بار ديگر براي ادامه مسير تا گسستن بند از بند رژيم آخوندي با اتمي يا بي اتمي، تجديد پيمان مي‌كنيم ... جَعَلْنَاهُمْ حَصِيداً خَامِدِينَ{انبياء- 15} (مانند برگ درو شده ساكن و ساكت و خفه شان كرديم) ...
بعد از اين شاهكار و حماسه استراتژيك سازمان مجاهدين، تيك تاك عمر رژيم آخوندي به‌صدا درآمده است و روز آزادي توده ها و خلق قهرمان ايران نزديك است ... فَلَا تَعْجَلْ عَلَيْهِمْ إِنَّمَا نَعُدُّ لَهُمْ عَدّاً {مريم -84} (بر ايشان مشتاب كه ما روزگار عمر آنان را مي‌شماريم، شمردني، روز به‌روز و ساعت به‌ساعت)... آقا علي حافظ خواهر مريم و همه اشرفيان و اشرف نشانان باد...
رحمان ش
مرداد94

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر