سپهبد خورشید، مدافع دلاور جبال کوههای مازندران
سپهبد خورشید یکی از قهرمانان ایرانی بود که در برابر خلیفهی اشغالگر عباسی مقاومت کرد. این روزها وقتی به کانونهای شورشی مینگری گویی همان روح شورشگریست که در برابر خلافت خامنهای قد برافراشته است.
مهدی راد
شاید آخوندهای حاکم که ۴۰ سال را با وحشی گری و مفت خوری و کلاشی و دجالیت و سوار شدن بر جهل مذهبی با پشتوانه ۱۴۰۰ ساله به تاخت و تاز و تاراج و ایلغار ایران مشغول بودهاند فهمی از شورشی بودن ایران زمین و سابقه کانونهای شورشی در آن نداشته باشند یا بهتر بگوییم دچار غفلت باشند، غفلتی که این آیه قرآن بهترین توصیف را در موردشان بیان میکند:
«بَلْ تَأْتِیهِمْ بَغْتَةً فَتَبْهَتُهُمْ فَلَا یسْتَطِیعُونَ ردّها وَلَا هُمْ ینْظَرُونَ» [سوره انبیا آیه ۴۰]
«ناگهان و غافلگیرانه آنها را در مییابد بصورتیکه بهت زده و حیران باقی میمانند و توان هرگونه واکنش از آنها سلب میشود و دیگر هیچ مهلتی به آنها داده نمیشود.»
اما تاریخ ایران غافل نیست و فرزندان دلاورش را در کانونهای شورشی امروز نسبت به پیشینه گرانسنگشان آگاه میسازد. تاریخ ایران بخصوص در عهد خلفای عباسی مشحون از شورشگری است. جنبش اسماعیلیه و قرمطیان، قلعه الموت و تشکیلات آهنین حسن صباح، شیعه زیدیه و قیام بابک خرمدین در آذربایجان، مازیار در مازندران و صدها شورش مذهبی و ملی از جمله شورش سپهبد خورشید نمونههایی از آن است. دلاور مردی از خطه مازندران که آنچه در توان داشت برای نابودی خلافت اشغالگر عباسیان بکار بست. داستانش را به نقل از یاری نامه: قهرمانان ناکام ایران، ناصر نجمی؛ رویه (صفحه) ۴۴-۳۹ پی میگیریم:
«بَلْ تَأْتِیهِمْ بَغْتَةً فَتَبْهَتُهُمْ فَلَا یسْتَطِیعُونَ ردّها وَلَا هُمْ ینْظَرُونَ» [سوره انبیا آیه ۴۰]
«ناگهان و غافلگیرانه آنها را در مییابد بصورتیکه بهت زده و حیران باقی میمانند و توان هرگونه واکنش از آنها سلب میشود و دیگر هیچ مهلتی به آنها داده نمیشود.»
اما تاریخ ایران غافل نیست و فرزندان دلاورش را در کانونهای شورشی امروز نسبت به پیشینه گرانسنگشان آگاه میسازد. تاریخ ایران بخصوص در عهد خلفای عباسی مشحون از شورشگری است. جنبش اسماعیلیه و قرمطیان، قلعه الموت و تشکیلات آهنین حسن صباح، شیعه زیدیه و قیام بابک خرمدین در آذربایجان، مازیار در مازندران و صدها شورش مذهبی و ملی از جمله شورش سپهبد خورشید نمونههایی از آن است. دلاور مردی از خطه مازندران که آنچه در توان داشت برای نابودی خلافت اشغالگر عباسیان بکار بست. داستانش را به نقل از یاری نامه: قهرمانان ناکام ایران، ناصر نجمی؛ رویه (صفحه) ۴۴-۳۹ پی میگیریم:
سپهبد خورشید، مدافع دلاور جبال کوههای مازندران
«یکی دیگر از آزادمردترین و سرسختترین قهرمانان رهایی بخشی و استقلال ایران زمین، سپهبد خورشید مازندرانی بود که در روزگار خلافت منصور دوانیقی خلیفهی خونریز، فریب کار و ستمگر عباسی بغداد، بپاخاست.
وی فرزند زرمهر، سپهبد مازندران از همان آغاز کودکی کارهای مردانه میکرد و نوجوانی بی باک، ماجراجو و سرسخت بود.
هنگامی که پدرش به سرای باقی شتافت، خورشید همان کودک خردسال، به جای پدر نشست و پس از رشد کافی، زمام کارها را به دست گرفت. در آن هنگام حکومت ایران در دست خلفای عباسی بود و هر چند گاه آزادمردی از یک گوشهی کشور بپا میخاست اما شوربختانه این جنبشها ناکام میماند.
سپهبد خورشید در همان روزگار جوانی بیش از هر چیز به فکر مستحکم کردن کوههای قلمرو خود و مسدود کردن راههای آن افتاد و غار مخوف و افسانهای «گیلی دژ» را که تا آن لحظه پای هیچ انسانی به آنجا نرسیده بود به عنوان آخرین و مطمئنترین پناهگاه آزادمردان محکم کرد و در آنجا وسایل و سیورسات جنگی و خواربار و آذوقه فراهم گرداند.
سپس سراسر جنگلها و کوههای مازندران را بخش بندی نمود و در هر بخش یا منطقه، دلیرمردی جنگ آزموده و شجاع را به نگهبانی گماشت. هر یک از این دستهها سازمانی منظم داشتند که با غریو طبلها و شعلههای آتش با هم ارتباط برقرار میکردند.
این شیوهی سازماندهی، هراسی ژرف در دل منصور، خلیفهی آدم کش عباسی به وجود آورد درنتیجه نیرنگهای گوناگون برای مهار سپهبد به کار برد مانند:
نوشتن نامهی تهدید آمیز به سپهبد و درخواست فرستادن فرزندش، هرمزد به عنوان گروگان نزد منصور که سپهبد به شدت مخالفت کرد.
نیرنگ بعدی، فرستادن پیکی نزد سپهبد از سوی خلیفه بود تا به سپاهیان عرب پروانهی گذر از سواحل مازندان و رفتن به خراسان برای خاموش کردن فتنهها در آنجارا بدهد که سپهبد خورشید تحت تأثیر مهر ساختگی خلیفه پروانه داد اما بعد دریافت که فریب خورده است زیرا سپاهیان خلیفه در واقع راهی قرارگاههای خورشید شدند.
در درگیریها و جنگ و گریزهایی که بین سپاهیان سپهبد خورشید و سپاهیان خلیفه رخ داد سرانجام سپاهیان خلیفه دو سال و هفت ماه غار گیلی را محاصره کردند آذوقه تمام شد و شورشیان دلاورانه به شهادت رسیدند. سپهبد دلاور به زندگی خود و زن و فرزندانش پایان داد تا به دست دژخیمان نیفتند. با این حال سپاهیان خلیفه وقتی غار را تسخیر کردند که مدتها از شهادت شورشیان گذشته بود و اجسادشان فاسد شده بود و در حقیقت حتی اجسادشان نیز به دست سپاهیان خلیفه نیفتاد.»
… و اینک شورشیان ایران زمین در عهد خلفای عمامه دار، با توشه گیری از این سوابق درخشان میهن، سرنگونی خلافت منحوس آل خمینی را رقم میزنند و بی شک در چشم اندازی نزدیک، حکومتی ایرانی، در بردارنده دمکراسی و آزادی را به ارمغان میآورند.
«یکی دیگر از آزادمردترین و سرسختترین قهرمانان رهایی بخشی و استقلال ایران زمین، سپهبد خورشید مازندرانی بود که در روزگار خلافت منصور دوانیقی خلیفهی خونریز، فریب کار و ستمگر عباسی بغداد، بپاخاست.
وی فرزند زرمهر، سپهبد مازندران از همان آغاز کودکی کارهای مردانه میکرد و نوجوانی بی باک، ماجراجو و سرسخت بود.
هنگامی که پدرش به سرای باقی شتافت، خورشید همان کودک خردسال، به جای پدر نشست و پس از رشد کافی، زمام کارها را به دست گرفت. در آن هنگام حکومت ایران در دست خلفای عباسی بود و هر چند گاه آزادمردی از یک گوشهی کشور بپا میخاست اما شوربختانه این جنبشها ناکام میماند.
سپهبد خورشید در همان روزگار جوانی بیش از هر چیز به فکر مستحکم کردن کوههای قلمرو خود و مسدود کردن راههای آن افتاد و غار مخوف و افسانهای «گیلی دژ» را که تا آن لحظه پای هیچ انسانی به آنجا نرسیده بود به عنوان آخرین و مطمئنترین پناهگاه آزادمردان محکم کرد و در آنجا وسایل و سیورسات جنگی و خواربار و آذوقه فراهم گرداند.
سپس سراسر جنگلها و کوههای مازندران را بخش بندی نمود و در هر بخش یا منطقه، دلیرمردی جنگ آزموده و شجاع را به نگهبانی گماشت. هر یک از این دستهها سازمانی منظم داشتند که با غریو طبلها و شعلههای آتش با هم ارتباط برقرار میکردند.
این شیوهی سازماندهی، هراسی ژرف در دل منصور، خلیفهی آدم کش عباسی به وجود آورد درنتیجه نیرنگهای گوناگون برای مهار سپهبد به کار برد مانند:
نوشتن نامهی تهدید آمیز به سپهبد و درخواست فرستادن فرزندش، هرمزد به عنوان گروگان نزد منصور که سپهبد به شدت مخالفت کرد.
نیرنگ بعدی، فرستادن پیکی نزد سپهبد از سوی خلیفه بود تا به سپاهیان عرب پروانهی گذر از سواحل مازندان و رفتن به خراسان برای خاموش کردن فتنهها در آنجارا بدهد که سپهبد خورشید تحت تأثیر مهر ساختگی خلیفه پروانه داد اما بعد دریافت که فریب خورده است زیرا سپاهیان خلیفه در واقع راهی قرارگاههای خورشید شدند.
در درگیریها و جنگ و گریزهایی که بین سپاهیان سپهبد خورشید و سپاهیان خلیفه رخ داد سرانجام سپاهیان خلیفه دو سال و هفت ماه غار گیلی را محاصره کردند آذوقه تمام شد و شورشیان دلاورانه به شهادت رسیدند. سپهبد دلاور به زندگی خود و زن و فرزندانش پایان داد تا به دست دژخیمان نیفتند. با این حال سپاهیان خلیفه وقتی غار را تسخیر کردند که مدتها از شهادت شورشیان گذشته بود و اجسادشان فاسد شده بود و در حقیقت حتی اجسادشان نیز به دست سپاهیان خلیفه نیفتاد.»
… و اینک شورشیان ایران زمین در عهد خلفای عمامه دار، با توشه گیری از این سوابق درخشان میهن، سرنگونی خلافت منحوس آل خمینی را رقم میزنند و بی شک در چشم اندازی نزدیک، حکومتی ایرانی، در بردارنده دمکراسی و آزادی را به ارمغان میآورند.
مطالب مارا در وبلاک انجمن نجات ایران ودر توئیتربنام @bahareazady دنبال کنید
پیش بسوی قیام سراسری ، ما بر اندازیم# شهرهای ایران اعتصاب # تظاهرات#
سرنگونی # اتحادوهمبستگی مرگ_بر_دیکتاتور #IranRegimeChange
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر