حماسه 19 بهمن: توصیف اشرف و موسی از زبان مسعود و مریم رجوی
برگرفته از مجاهد534 منتشره در تاریخ: 18 بهمن 1379
بر زمینه یی از کشاکش فزاینده ان ایام مابین مجاهدین و خمینی ، گه گاه به این فکر فرو می رفتیم که نوبت عاشورای مجاهدین کی خواهد رسید؟ سپس بیمناک و مضطرب می شدیم که : کاش ما (مجاهدین) هم بتوانیم هم چون سیدالشهدا حسین ، با جان و خانمان و عزیزان ، در لحظهٌ ضرورت تمام عیار به خدا و خلقمان لبیک بگوییم و دامان محبت را سراپا در وصال ازادی به خون رنگین کنیم…
سرانجام عاشورای مجاهدین نیز فرا رسید و ما به فدیه دادن و نثار فوجی از محبوبترین عزیزانمان ـ که به راستی در تاریخ معاصر ایران حقیقتی بر گونه اساطیر شدند ـ از این ازمایش صعب و جگرسوزسرفراز بیرون امدیم و به عهد خود در زیارت وفا کردیم…
قبل از این تاریخ و تقریبا از همان فردای سلطنت خمینی بارها شده بود که درنشستهای درونی سازمان بر اساس جمعبندی و تحلیل ، از” عاشورای محتوم مجاهدین “ سخن می گفتیم و به کرات خود در بیان ، “تابلو “ شکوهمند اما خونین و جانخراش ان را در محضر سایر برادران ترسیم و مجسم می کردم . اما هیهات که نمی دانستم که اغلب اوقات قهرمان اصلی صحنه در برابرم سرسخت و خاموش و پر وقار در اندیشه نشسته … کما این که ان روزها به سرنوشت و مقام اشرف نیز درکنار موسی و دیگر شهدای عاشورای مجاهدین اگاه نبودم .
مسعود رجوی _ مقدمه کتاب پرتوی از زیارت عاشورا
به راستی موسی »شیراهن کوه مردی« بود سرسخت و استوار و سازش ناپذیر که حقا در یکی از سیاهترین ادوار تاریخ ایران غیرت و غرور و بی باکی و عزم جزم یک خلق رزمنده و قهرمان را در خود منعکس می کرد. با اعتماد به نفس و با ان چنان شخصیت مستحکمی که در بحرانی ترین شرایط باز هم صبور و ارام و مطمئن، کنترل خود و امور تحت فرماندهیش را حفظ می نمود. از ان گونه مردان که در ظاهر هیچ نمود و داعیه یی ندارند، اما به هنگام سختی و محنت و در ساعت رزم اوری، ان چنان می درخشند که گوئیا لنگر استوار کشتی در مسیر پرتوفانند. مردانی با یک دریا از پاکترین، بی الایش ترین و معصومانه ترین عواطف شفاف و زلال انسانی که هر ظلمت و تیرگی را در امواج نگاه نجیب خود شستشو داده و محو می کنند یا در اعماق جنگل بردباری و حلم خود مخفی می نمایند.
مسعود رجوی ـ بهمن 1364
همتای ایدئولوژیک
قدر و شان اشرف این مادر راهگشای عقیدتی و تشکیلاتی تمام زنان و خواهران مجاهد، متاسفانه تا به حال شناخته نشده بوده چه قبل و چه بعد از شهادتش ...اگر چه به همین میزانی هم که دریافته بودیم خود مسعود شخصا مانع بود از این که بیان شود. برای این که بهتر بتوانیم به مقام و شان اشرف پی ببریم باید گفت که او در قله فدا و شهادتش در ان جا که خود را فدیه خاص راهبر و همسرش مسعود کرد و در ان جائی که ارزش و قدر و شان خون او معادل خونبهای هزاران شهید مجاهد برای ما بود، پس از نظر ایدئولوژیک فی الواقع در سطح و در ردیف خود مسعود قرار دارد و در همین سطح هم از مجاهدین و جنبش سراسری مساله حل کرده. پس در قلهٌ فدا و شهادت همشان رهبری و همتای ایدئولوژیکی خود مسعود است.
مریم رجوی
اشرف که از همهٌ دشتها و جنگلهای انقلاب رودرروی دو دیکتاتوری با چشمانی باز و با اندیشه یی روشن و شوری سرکش گذشته بود، خوب می دانست که جان و جگرگوشه اش را برای گشودن هولناکترین طلسمی که ارتجاع غدار خمینی بر سرنوشت ایران و ایرانی زده است نثار می کند. او مفهوم انقلاب را در میدانهای اتش و خون، درمحضر توده های مردم رنج دیده و در شکنجه گاه دیکتاتوری دست نشانده دریافته بود…
درهم شکستن ارتجاع مهیب خمینی و زنده کردن امید و اعتماد مردمی که برای این دیو دغلکار فرش خون گسترده بودند، جز با منطق فدای حداکثر و نثار فدیه هایی چون موسی و اشرف میسر نبود
مریم رجوی ـ بهمن1368
اشرف، زنی که مرادف مفهومش
درهیچ کجای فرهنگ ننگ الود
شاه و خمینی یافت نمی شود
“... اشرف، زنی که مرادف مفهومش در هیچ کجای فرهنگ ننگ الود شاه و خمینی یافت نمی شود. زنی که از اغاز همه دشتها و بیابانهاو جنگلهای انقلاب را در نوردید ه و به راستی به درک محضر محروم ترین توده های مردم در روستاها وشهرها و شهرکهای مختلف نائل امده بود. زنی که لحظه به لحظه با انتخاب اگاهانه و ازاد خود به هویت انقلابی و توحیدیش نقش داده ودر تمامی قامت ، از تیغ برندهٌ رنجهای شکنجه و شلاق، زخمها داشت .با گوشی ناشنوا شده بر اثر ضربهٌ دژخیم و اثار زخم و شکنجه های پس از انفجار، با دریایی از خلوص و ایمان انقلابی که کمترین انگیزهٌ تظاهرامیز و خودنمایانه به ان راه نداشت و در هر قدم می شد این صفا و پاکیزگی درونی را با ازمایش جدیدی در گذشت و فداکاری محک زد. از ان گونه زنان که از ان چه اصطلاحا اثار بازدارنده نابرابریهای تاریخی نسبت به مردان نامیده می شود اثری با خود نداشت و چه در دوران دانشگاه و چه در درون سازمان یا زندان و چه بعد از ان انقدر اندیشیده و خوانده و برخورد کرده و محتوای واقعی کسب کرده بود که دیگر هیچ چیز نمی توانست در او کمترین تزلزلی ایجاد کند ....به راستی ان چه شخصا طی یک زندگی مشترک به رای العین از صفات ارزندهٌ انقلابی در او دیدم در کتابهای مربوط به شرح احوال برجسته ترین زنان انقلابی معاصر نیز نخوانده ام . در زمرهٌ انقلابیونی بود که … درجریان کار و زندگی ، در هر قدم احترام و خضوع ادم نسبت به انها بیشتر جلب می شود و تنها وقتی به درک کامل مرتبت انها نائل می شود که دیگر در دسترس نیستند و پروانه وار به دیار اعلی پر کشیده اند
مسعود رجوی
سرفصل 19 بهمن مبشر رهبری پاکبازانه یی است که در کورهٌ رنج و خون و انقلاب به اثبات رسیده و خود پیشاپیش همه از زندان و شکنجه گاه و از زیر چوبهٌ اعدام گذر کرده و همه چیزش از سردار و اشرف تا کاظم و منیره و هزاران پروردهٌ دلبند عقیدتی و سازمانی اش را برای رهایی خلق محبوبش نثار می کند. اگرچه حفاظت از برادری که هدف اشکار تروریستهای رژیم خمینی بود و یا خارج کردن زن و فرزند و خواهر و پدر و مادر پیری که تحت فشار و شکنجه اشکار مزدوران خمینی خون به جگر و زجرکش شدند، کاملا مقدور بود و از قضا این خود مسعود بود که همیشه حفاظت و یا خارج کردن خانواده ها از زیر حاکمیت خمینی را برای خیلیها به جد دنبال کرده و نهایتا به انجام رساند. اما چه می توان کرد؟ زخم خیانت خمینی را به هر قیمت باید التیام داد چرا که وقتی بهای انقلاب ان چنان که باید در بالا یعنی توسط رهبران و پیشتازان پرداخت نمی شود، لاجرم این توده های مردم محرومند که در پایین باید به سنگین ترین و سهمگین ترین وجه بار شکست و ناکامی را به دوش بکشند... و به راستی که درهم شکستن ارتجاع مهیب خمینی و زنده کردن امید و اعتماد مردمی که برای این دیو دغلکار فرش خون گسترده بودند جز با منطق فدای حداکثر و نثار فدیه هایی چون موسی و اشرف میسر نبود. قهرمانان، پاکبازان، و سرداران و سمبلهایی که سر از پا نشناخته بر دجال ضدبشر شوریدند و در رکاب رهبرشان بر پرچم سرخ عاشورای حسینی بوسه زدند”
مریم رجوی
موسی، از برجسته ترین پیشوایان ازادی تاریخ معاصر ایران
سردار بزرگ خلق ، فرمانده کبیر انقلاب ، مجاهد بزرگ و یکی از برجسته ترین پیشوایان ازادی تاریخ معاصر ایران، برادرم موسی خیابانی به خاک افتاد. زبانم از وصف مقام و مرتبت والای عقیدتی، سیاسی و نظامی اش عاجز است ، جز ان که بگویم اگر نبود که وظایف خود را در قبال خلق و خالق پایان یافته نمی دانستم، در شعله های قلب و جگرم می سوختم و خاکستر می شدم… راستی اگر موسی صخره بود، چه صخرهٌ استواری بود و اگر کوه بود، چه کوه پایداری بود…
سرداران بزرگ شما ، فرماندهان کبیر مقاومت و جنگ رهاییبخش ملی و انقلابی ، از ستار ، تا حنیف نژاد و خیابانی، خود از همهٌ این گذرگاهها گذشته و پیشاپیش همه الزامات و نتایج ان را پذیرفته اند. انها رهگشایان بودند و اکنون ما رهروانی هستیم که بایستی ادامه بدهیم . پس در هر کجا که هستید به وظایفی که برعهده دارید قیام کنید و سرشار و پر نشاط به برکت خون خیابانی ها با ایمانی مضاعف، با قهری دو چندان و با اتشی صدچندان تومار ارتجاع خمینی را درهم بپیچید ، خاکستر کنید و به باد زمان بدهید.
مسعود رجوی
مطالب مارا درتو ئیتر بنام @ bahareazady ووبلاک انجمن نجات ایران دنبال کنید
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر