۱۳۹۶ بهمن ۹, دوشنبه

با قلمی از رنگین کمان ، تقدیم به همه قیام آفرینان





  با قلمی از رنگین کمان

 
از پنجره تماشایش کردم
کسی را
که با قلمی از رنگین کمان
روی دیوارهای کوچه‌ی زمستان نوشت
بهار می‌آید
تماشایش کردم
بالهایی از پرستو داشت
و برای شاخه‌های یخ زده‌ی درختان خواند
از آن زمان
برفهای کوچه‌ی ما
شروع به آب شدن کرده‌اند
و پنجره
به ماندگاری زمستان می‌خندد
از آن روز
پنجره، هر سحر
با وزش نسیمی
باز می‌شود
و ما برای تماشا می‌رویم.

مطالب مارا درتو ئیتر بنام @ bahareazady  دنبال کنید

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر