.سفیر لینکلن بلومفیلد: باید همگی برای ایرانی آزاد قیام کرده و 2018را به واقع به سالی مبارک تبدیل کنیم
سخنان سفیر لینکلن بلومفیلد، معاون پیشین وزیر خارجه آمریکا درکنفرانس بینالمللی در پاریس با حضور رئیسجمهور برگزیده مقاومت ۲۵آذر ۱۳۹۶
با تشکر فراوان، خیلی ممنون از همگی، خانم رجوی، میهمانان گرامی، دوستان، خانمها و آقایان، مایه افتخار من است که دراینجا حضور دارم.
طی چند سال اخیر با بسیاری از ایرانیان خارقالعاده دیدار کرده که زندگی خود را وقف حمایت از آزادی از سرکوبی در ایران کردهاند. داستانهای شخصی آنها حقیقت دایره کوچکی از مردانی را فاش میکند که به مدت 38سال قدرت را در تهران در دست داشتهاند، و همچنین زنان و مردان شجاع شورای ملی مقاومت ایران ، که اکثر آنها قیمت زیادی داده و فداکاری بسیار بالایی برای اعتقادات سیاسی و عشق به میهن کردهاند.
ایران تنها کشوری نیست که تحت حاکمیت سرکوبگر استبدادی مهار شده باشد. اما یک موضوع هست که آخوندهای حاکم بر ایران مؤثرتر از هر دیکتاتوری دیگر انجام میدهند. آنها واقعیت را پیچانده و حقیقت کاذب ایجاد میکنند، برای مردم خودشان و بقیه جهان. اگر ما زمان و تلاش لازمه را اتخاذ ندهیم و بهصورت بسیار دقیق ایران را مورد بررسی قرار ندهیم، در برابر فریبکاریهای آنها آسیبپذیر خواهیم بود.
برای مدت مدیدی من فکر میکردم آیتالله خمینی اصلیترین طرفی بود که باعث سرنگونی شاه شد. اکنون به این اشراف رسیدهام که 14سال قبل از سقوط شاه، روشنفکران و دانشجویانی، و این بهطور خاص شامل مجاهدین خلق هم میشود، در حال کانالیزه کردن تلاشهای خود جهت پایان دادن به سرکوبی و فساد بودند، تا به هموطنان خود اجازه دهند حاکمیت مردم را محقق کنند.
در زمانی که رژیم شاه سقوط کرد بخشهای متعددی از جامعه ایران خواهان این تغییر بودند. این انقلاب آنها بود. در مورد آخوندها، که این روزها آمریکاییان را در مورد گناه تاریخیمان در راهاندازی کودتای 1953 که باعث سرنگونی محمد مصدق شد سرزنش میکنند، هرگز به این اشاره نمیکنند که خود این کودتا را مورد تشویق قرار داده و از بازگشت شاه به قدرت حمایت کردند. آیتالله کاشانی خواستار اعدام مصدق شده بود.
اکنون تاریخ درست را میدانیم که بعد از بازگشت به ایران خمینی شروع به تحلیل بردن مؤسسات دولتی نمود و قانون اساسی خودش را اعمال کرد. اما مردم مدت زیادی در انتظار آزادی سیاسی بودند و با ادعای خمینی در مورد قدرت سیاسی ناشی از اتوریته مذهبی برتر مقاومت کردند. این تهدید استبدادی بالاتری بود نسبت به رژیمی که جایگذینش شد. در ژوئن 1981مردم در برابر خمینی مقاومت کرده و بهصورت انبوه به خیابانهای شهرهای ایران سرازیر شدند. آخوندها در معرض سرنگونی بودند، از طریق همان قیام مردمی که باعث پایان حاکمیت شاه گردید. آنچه بعدش در 21ژوئن 1981رخ داد بلحاظ تاریخی از اهمیت کمتری نستب به کودتای 1953برخوردار نبود.
در حالیکه مشروعیت مردمی خود را از دست داده بود، نیروهای آیتالله خمینی سلاحهای خود را بیرون آورده و با آتش گشودن راه خود را به قدرت باز کردند. از آن روز به بعد، بدون هیچگونه مشروعیت سیاسی، حاکمیتی تروریستی بر مردم ایران اعمال کردند. 38سال گذشته و دیکتاتورهای مذهبی در تهران دست به جنایات پی در پی علیه شهروندان خود و بقیه جهان کردهاند. هیچ دولتی از اعمل تروریستی بیشتر حمایت نکرده یا دست به سوء قصدهای بیشتری در خاک خارجی نکرده است. هیچ کشور حاکمی نرمهای جهانی و قوانین بینالمللی بیشتری را نسبت به این رژیم نقض نکرده است. جهان این اقدامات مستمر و خلاف قانون را تحمل کرده است. دهه بعد از دهه، و بخشی از علت این موضوع ارائه حقیقتی کاذب توسط این رژیم جهت پوشاندن جنایات و فساد خود بوده است.
سالها من فکر میکردم جنگ ایران عراق بعد از 1980 یک دهه ادامه داشت چون دو کشور حاضر کوتاهآمدن نبود. اکنون میدانیم که ظرف 2سال ایران سرزمین خود را پس گرفته و صدام حسین خواستار صلح شده بود. چرا این همه ایرانی باید کشته میشدند و انبوه سروت ملی برای شش سال دیگر باید به هدر میرفت. علت آن این بود که خمینی در حال نبرد برای بقای خود در داخل ایران بود، علیه شهروندان خود، با تمرکز قدرت تحت نظارت خودش و زندانی کردن مخالفان سیاسی تحت عنوان شرایط اضطراری.
وقتی این نزاع غیرقابل تحمل میشد، خمینی و دنبالههای او 30هزار زندانی سیاسی را در تابستان و پاییز 1988 اعدام کردند. جنایتی علیه بشریت در ابعادی تاریخی که اکنون باید بهصورت رسمی توسط ملل متحد، آمریکا و دیگران مورد تحقیق قرار گیرد.
بسیاری از متخصصین سیاست آمریکا مفروض گرفتند ایران برنامه غنیسازی هستهیی خود را بهعنوان ابزاری برای دفاع ملی و امنیت انژری تشکیل داده بود. واقعیت این است که هیچ ارتش خارجی سرزمین ایران را تهدید نمیکرد، و انژری هستهیی یکی از غیرعملیترین گزینهها برای ایران است چون ذخایر طبیعی اورانیوم این کشور تنها در حد تأمین 5ساله رئاکتور بوشهر است.
حقیقت این است که جانشین خمینی، یعنی خامنهای، از اعتبار مذهبی بسیار پائینی برخوردار بود و نتوانست حمایتی در میان جوامع شیعه در خاورمیانه جذب کند. بنابراین در 2005 او کنترل بخش برجسته اقتصاد ایران را به سپاه پاسداران و بنیادهای بازنشستگی نظامی داد. اکنون همگی مطلع هستند که سپاه پاسداران اقدام به صدور سلاح، مواد انفجاری، هروئین و دیگر تجارت غیرقانونی نموده، از جمله قاچاق زنان جوان.
امروز میتوانیم ببینیم که حاکمان ایران در حال صرف میلیاردها دلار جهت تأمین جنگهای نیابتی در سوریه، عراق و یمن هستند، در حالیکه هیچ پولی جهت نجات شهروندان ایرانی بعد از زلزله نوامبر در کرمانشاه نمیکنند. صدها نفر کشته شدند. احتمالاً اصلیترین فریب رژیم ایران مربوط به حمایت آنها از رژیم بشار اسد در دمشق است که در 2011 آغاز شد. چرا ایران نظامیان سپاه پاسداران و نیروی قدس را به سوریه اعزام کرد و بهطور همزمان به واشینگتن علامت داد که حاضر به مذاکره حول برنامه هستهیی بودند؟ رژیم خواستار آن بود که ما باورکنیم اولویت آن تأمین تسکین اقتصادی برای 79میلیون ایرانی بود.
در نزاع سوریه بیش از 30تن از فرماندهان بلندپایه نیروی قدس و سپاه پاسداران در حال کمک به رژیم اسد در نابودی شهرهای پرجمعیت با بشکههای انفجاری و سلاحهای شیمیایی، کشته شدند. هزینه حفظ آن تقریباً 70هزار نظامی در سوریه و 80هزار تن دیگر در عراق، که همگی از تهران حقوق میگرفتند، بسیار بالا است. هیچکدام از این پولها صرف کمک به مردم خود ایران نمیشوند.
کنگره آمریکا از وزارت خزانهداری ما خواسته است گزارشی رسمی در مورد سرمایههای آخوندهای حاکم بر ایران ارائه دهد. آخوندهایی که سالهاست داراییهای با ارزش را توقیف کرده و 40درصد یا بیشتر اقتصاد ایران را کنترل میکنند. ما در معرض این هستیم که بفهمیم دیکتاتورهای مذهبی در میان سروتمندترین مادهگرایان جهان هستند. شما هیچ فروتنی شخصی یا فداکاری در میان این دسته از افراد نخواهید یافت. یک خیال دیگر از بین میرود.
در حالیکه به سال جدید 2018 نگاه میکنیم، باید عهد کنیم که به این فریبکارهای و خیالاتی که این دیکتاتوری شرور سالهاست برای بقای خود بر آن متکی بوده است. باید قویاً ایران را در برابر وظایف خود تحت برجام قرار دهیم. باید تأکید کنیم که مکانهای مشکوک به فعالیت هستهیی سری بهطور معتبر مورد بازرسی قرار گیرند. باید بهرسمیت بشناسیم که انتخاباتی که در آن کمتر از دو درصد از کاندیداهای ثبتنام کرده برای ریاست جمهوری مجاز به شرکت هستند تنها یک نمایش و در واقع توهینی به ارزشهای دموکراتیک است.
باید این تصور را کنار بگذاریم که رئیسجمهور و وزیر خارجه ایران معادل رهبران غربی هستند. آنها اینطور نیستند. اینها مجریان دستچین شده خود رژیم هستند و وظیفه آنها قانع کردن شهروندان ایرانی و جهان خارج است که از مقصر دانستن ولیفقیه رژیم ایران بابت جنایات و شکستهایش، خودداری کنند. و وقتی وزیر خارجه ظریف تلاش میکند به ما در مورد نقش سازنده ایران رهنمود دهد، باید یادآوری کنیم که قاسم سلیمانی، و نه ظریف، همه اهرمها و منابع سیاست خارجی را برای این رژیم کنترل میکند. باید به نقش مرکزی این رژیم در را جنایت هولناک رژیم سوریه علیه مردم خود بهرسمیت بشناسیم. 10میلیون شهروند سوری آواره هستند و نیم میلیون کشته شدهاند. برای این اعمال باید حسابرسی و عواقبی باشد.
باید به جد بر علیه بهکارگیری مستمر حکم اعدام در ایران بدون هیچگونه پروسه قانونی اعتراض کنیم. بالاترین آمار اعدامها نسبت به جمعیت در جهان باید پایان یابد و همه ما باید خواستار تحقیقات کامل حول قتلعام 30هزار زندانی سیاسی در 1988 شویم. اکثر آنها اعضاء یا حامیان مقاومت بودهاند.
مقامات ارشد این رژیم همگی شخصاً مسئول اعمال شنیع قتل، مخاصمات و تروریسم هستند. سال 2018 باید سالی باشد که پروندههای آنها بالاخره فاش شوند و عدالت برقرار گردد. از بیروت، تا برلین تا بوئنوس آیرس، و باید که مأموران و سازمانهای پوشش به خوبی پنهان شده این رژیم در پایتختهای غربی را مورد تحقیق و بحث قرار دهیم.
وقتی بالاخره این فریبکاریها را فاش کرده و تبلیغات و دروغها را رو میکنیم، شاهد رژیمی ضعیف، نامشروع، ریاکار و مستاصل خواهیم بود. این رژیم دارد پول خونریزی میکند تا مانع خواسته عمومی در سوریه و عراق گردد، و در عین حال آبروی یک تمدن مفتخر ایرانی را خدشهدار کرده و انزواء بینالمللی این کشور را عمیقتر میکند.
در عین حال این رژیم به سرکوب حقوق غیرقابل انکار مردم خود ادامه میدهد. هیچکدام از اعمال آنها وعده آیندهیی بهتر به مردم ایران نمیدهد. دخالتهای خارجی آنها بر حاکمیت و ثبات کشورهای همجوار نفوذ کرده و شبکههای جنایتکار قاچاق را حفظ میکند. نماد مذهبی آنها، یعنی ولایتفقیه، از هیچ هدف انساندوستانه یا هدفی در آینده برخوردار نیست.
حقیقت نشان خواهد داد که شورای ملی مقاومت و پایههای بنیادین آنها، مجاهدین خلق ایران، برای نیم قرن در برابر بیعدالتی، سرکوبی، فساد و مخاصمات بینالمللی این رژیم ایستاده است، و امروز نسبت به هر گروه مقاومت سازمانیافته دیگر از حمایت و اعتبار بیشتری در سراسر جهان، و بله، در داخل ایران، برخوردار است.
حقیقت روشن خواهد ساخت که زمان آن فرا رسیده که عدالت، تسکین و بالاخره آزادی برای مردم بزرگ ایران محقق گردد. برای آنها، و برای خودمان، باید همگی برای ایرانی آزاد قیام کرده و 2018را به واقع به سالی مبارک تبدیل کنیم.
با تشکر
در توئیتر با نام @ bahareazady مطالب مارا دنبال کنید
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر