#غلامحسین_ساعدی ، #نویسنده ، #فیلمنامه_نویس، #نمایشنامه_نویس و #روانپزشک
در روز شنبه 13 دی سال 1314(۴ ژانویه ۱۹۳۶)در شهر تبریز به دنیا آمد. تحصیلات ابتدائی را در دبستان بدر و دوره متوسطه را در دبیرستانهای منصور( طالقانی فعلی ) و حکمت گذراند .سپس تحصیلاتش را با درجه دکترای پزشکی، گرایش روان پزشکی در تهران به پایان رساند.کار ادبی را با #روزنامه_نگاری آغاز کرد. در نوجوانی به طور همزمان در سه روزنامهٔ فریاد، صعود و جوانان آذربایجان مطلب می نوشت. ساعدي به عنوان نويسندهاي صاحب سبك در عرصة #ادبيات ايران مطرح شد. تئاتر ایران را در سال های ۴۰-۵۰ دگرگون کرد. او هم چنین فیلمنامه، #فیلم_گاو را نوشته است . بنیاد فرهنگی #آذرتورک اولین جایزهٔ ادبی خود را در سال ۱۳۸۷ به نام غلامحسین ساعدی نامگذاری کرد.#غلامحسین_ساعدی که بسیاری آثار خود را با امضای گوهرمراد منتشر مینمود از اواخر دههی ۳۰ در زادگاهش تبریز سربرکشید و در دههی چهل به یکی از روشنفکران جریان ساز ایران بدل شد
. دامنهی کارش علاوه بر حرفهی پزشکیاش از تک نگاری تا #داستان_بلند و #کوتاه، #نمایشنامه و #فیلمنامه نویسی را در انبوهی #کتاب در برمیگیرد. آثار به جامانده از او علیرغم عمر کوتاهش فراتر از توان یک #نویسنده است و هنوز آثار بسیاری منتشر نشده نیز از او باقی است . شور و شوق و توان کاریاش در دههی چهل شگفتانگیز است
پس از سال 1357،ایران را به مقصد فرانسه ترک کرد.در سحرگاه دوم آذر سال 1364 ( ۲۳ نوامبر ۱۹۸۵)پس از یک خونریزی داخلی در بیمارستان سنت آنتوان پاریس درگذشت و روز هشت آذر در گورستان #پرلاشز در نزدیکی #آرامگاه صادق هدایت به خاک سپرده شد.یاد ونامش گرامی باد
در روز شنبه 13 دی سال 1314(۴ ژانویه ۱۹۳۶)در شهر تبریز به دنیا آمد. تحصیلات ابتدائی را در دبستان بدر و دوره متوسطه را در دبیرستانهای منصور( طالقانی فعلی ) و حکمت گذراند .سپس تحصیلاتش را با درجه دکترای پزشکی، گرایش روان پزشکی در تهران به پایان رساند.کار ادبی را با #روزنامه_نگاری آغاز کرد. در نوجوانی به طور همزمان در سه روزنامهٔ فریاد، صعود و جوانان آذربایجان مطلب می نوشت. ساعدي به عنوان نويسندهاي صاحب سبك در عرصة #ادبيات ايران مطرح شد. تئاتر ایران را در سال های ۴۰-۵۰ دگرگون کرد. او هم چنین فیلمنامه، #فیلم_گاو را نوشته است . بنیاد فرهنگی #آذرتورک اولین جایزهٔ ادبی خود را در سال ۱۳۸۷ به نام غلامحسین ساعدی نامگذاری کرد.#غلامحسین_ساعدی که بسیاری آثار خود را با امضای گوهرمراد منتشر مینمود از اواخر دههی ۳۰ در زادگاهش تبریز سربرکشید و در دههی چهل به یکی از روشنفکران جریان ساز ایران بدل شد
. دامنهی کارش علاوه بر حرفهی پزشکیاش از تک نگاری تا #داستان_بلند و #کوتاه، #نمایشنامه و #فیلمنامه نویسی را در انبوهی #کتاب در برمیگیرد. آثار به جامانده از او علیرغم عمر کوتاهش فراتر از توان یک #نویسنده است و هنوز آثار بسیاری منتشر نشده نیز از او باقی است . شور و شوق و توان کاریاش در دههی چهل شگفتانگیز است
پس از سال 1357،ایران را به مقصد فرانسه ترک کرد.در سحرگاه دوم آذر سال 1364 ( ۲۳ نوامبر ۱۹۸۵)پس از یک خونریزی داخلی در بیمارستان سنت آنتوان پاریس درگذشت و روز هشت آذر در گورستان #پرلاشز در نزدیکی #آرامگاه صادق هدایت به خاک سپرده شد.یاد ونامش گرامی باد
مزار زنده یاد ساعدی
یکی از آثار این هنرمند وادیب بزرگ عزاداران بیل است که در این قسمت درج شده است
"عزاداران بیل" از هشت داستان پیوسته تشکیل شده که وحدت مکان و اشخاص ، به آن زمینه ای یکدست بخشیده است .. نویسنده مسایل ساده و معمولی زندگی روستایی دور افتاده را برای ما می گوید ... از قحطی و بیماری می گوید ، از دزدی های شبانه ، کشت و کار و از عشق هایی می گوید که همگی به جز ناکامی حاصلی ندارند .. گرچه کار شگرف "ساعدی " درعین سادگی چیز دیگری است ، او در تجسم هنرمندانه زندگی مردم این روستای غریب و کوچک ، آنچنان غنا و جامعیتی بخشیده که منِ خواننده شباهت این محیط را با کل جامعه، به وضوح حس می کنم)
"بيل" مکانی است که در آن فضاي مرگ و فاجعه بر تمام حوادث ، رويدادها و شخصيت ها تسلط کامل دارد ....بوي اضطراب و دلهره ناشي از ترس و واهمه هاي غريب و ناآشنا از همه جا به مشام مي رسد.... همه تنها هستند ..تنهای تنها و فقط فاجعه و تباهي است که هر از چند گاهي آنها را دور هم گرد مي آورد.... مصیبت هایی مثل مرگ ، قحطي و گرسنگي و برخورد با ناشناخته ها و رويدادهاي تلخ ديگر.... اینها تنهاعواملي هستند که اهالي را از محدوده هاي تنگ تنهايي و فرديت نابالغ و نابارورشان بیرون مي آورند و آنان را نسبت به هم و سرنوشت مشترک شان حساس مي کنند ..با اين حال می بینیم که در فضاي قصه هاي "عزاداران بيل" هيچ گونه پيوند مشخص و استواري ميان آدم ها ديده نمي شود....( این رفتارو کردار به نظرتان آشنا نمی آید؟!! ).
به نظر بسياري از منتقدان کتاب "عزاداران بيل" شاهکار ذهن خلاق "ساعدی" و در واقع اوج آفرينش هاي ادبي اش تلقي مي شود ...به اعتقاد اکثر صاحب نظران این کتاب توصيف روانکاوانه و ژرف نگرانه جامعه ايران در دوران حكوت گذشته است ..( خودمان اما می توانیم آن را به جامعه امروزمان هم مرتبطش کنیم !) ..
."ساعدی" در ساخت فضای عجیب و غریب این روستای دور افتاده تمام قدرت نویسندگی خود را به کار گرفته است ..( گرچه من معتقدم که ارزش ادبی داستانها با هم برابر نیستند) ... او برای نشان دادن حس جدا افتادگی این محیط و انعکاس رویاها و کابوس های مردمان آن دیار به گونه ای نو آورانه ، توهم و واقعیت را در هم آمیخته که نتیجه به سوررالیسم نزدیک شده است ..( با خواندن این کتاب و کتاب دیگرش "ترس ولرز" می توان درک کرد که چرا "شاملو " او را اولین نویسنده رئالیسم جادویی دانسته است )
"عزاداران بیل " شناسنامه واقعی عالیجناب "غلامحسین ساعدی " عزیز است .. نویسنده ای که هر چه نوشت ( اعم از نمایشنامه ، فیلمنامه ، داستان کوتاه ، رمان و سفرنامه ) ، هم در جهت تعهدی بود که به قلم داشت و هم در جهت مسئولیتی که نسبت به جامعه خود احساس می کرد و حیف شد که تاب نامرادی های زمانه را نیاورد و زود از این دنیا رفت ...
خواندن "عزاداران بیل " تجربه ای تکرار نشدنی است ، این تجربه را به راحتی از دست ندهید
#عزاداران_بَیَل
#غلامحسین_ساعدی
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر