اروپا طناب دار یا طناب نجات رژیم !!!
همزمان با سفر منطقهیی امانوئل ماکرون رئیسجمهور فرانسه و سفر پیشبینی نشده او به عربستان، محمدجواد ظریف وزیر خارجه رژیم نیز در جریان سفر خود به ازبکستان در حاشیه یک کنفرانس بینالمللی با فدریکا موگرینی در سمرقند دیدار کرد و بهقول خودش در مذاکرات «مفصلی» که با او داشت، تأکید کرد: «نیاز است اروپا در زمینه اجرای برجام فعالتر عمل کند و اقدام عملی نشان دهد».
اما ظاهراً همه در رژیم، چنین «نیاز» ی احساس نمیکنند و خواستار ورود اروپا به موضوع برجام و مسائل منطقه نیستند. مشخصاً مهرهها و رسانههای باند خامنهای، بهطور گستردهیی، طی مقالات و اظهارنظرهای متعدد، اروپا را همدست آمریکا در اعمال فشار بر رژیم میدانند؛ از جمله در پی اظهارات اخیر ماکرون در امارات و در آستانه سفر به ریاض که وی در آن از «استراتژی فرانسه مبنی بر تکمیل برجام» با وارد کردن «برنامه موشکی بهشدت نگرانکننده رژیم» سخن گفته بود[1] نقوی حسینی سخنگوی کمیسیون امنیت مجلس ارتجاع، این سخنان را «مداخله در امور داخلی» توصیف کرد و خواستار شد که «مقامات دستگاه دیپلوماسی کشور» بهآن پاسخ دهد.[2]
متقابلاً روزنامه آرمان (20آبان) «مواضع اروپاییها را تا حدی خردمندانه» توصیف کرد که «هم میخواهند که هیاهوی آمریکاییها را ساکت کنند و هم نمیخواهند موضوع موشکی ایران بهیک بحران غیرقابل بازگشت تبدیل شود» و سپس توصیه کرده بود: «بهتر است که ما هم با آغاز مذاکره، خطر جنگ و تحریم را از سر بگذرانیم».
به این ترتیب این سؤال مطرح میشود که اتحادیه اروپا و کشورهای اصلی اروپا خواهان ایفای چه نقشی در بحران کنونی خاورمیانه و بهخصوص در رابطه با رژیم و مخمصة مرگباری که در آن گرفتار شده، هستند؟ آیا آنچنان که باند روحانی و شرکا میگویند و میخواهند، اروپا طناب نجات رژیم برای خروج از باتلاق کنونی است؟ یا آنگونه که مهرهها و رسانههای باند خامنهای میگویند «ایالات متحده آمریکا و تروییکای اروپایی... بر سر اتخاذ راهبرد دو وجهی (چماق و هویج) در اینباره با یکدیگر بهتوافق رسیدهاند.[3]»
واقعیت این است که انگیزه اروپا برای ورود به مسأله ایران همواره و عمدتاً اقتصادی بوده است؛ نشستن بر سر خوان یغمایی که رژیم آخوندی برای مقابله با طرد و انزوای سیاسی خود گسترده، هم برخورداری از منابع عظیم نفت و گاز و غیره و هم بهرهجویی از یک بازار 80میلیونی، جاذبة زیادی برای تجار و سیاستمداران اروپایی داشته و دارد؛ بههمین دلیل اروپاییها تحریم را دوست ندارند و از همین روست که میخواهند برجام بماند، اما برجامی که فرانسه و اتحادیه اروپا میگویند با برجامی که رژیم میگوید، کاملاً متفاوتند. اروپا و فرانسه میخواهند برجام بماند، اما تکمیل شود و محدودیت برنامه موشکی و توقف دخالتها و نفوذ رژیم در منطقه، به آن اضافه شود.
ماکرون در آستانه سفر بهریاض در کنفرانس مطبوعاتی خود در دوبی، کاملاً صریح و روشن برجام مورد نظر خود و اروپا را چنین تعریف کرد: «در شرایط کنونی، توافقی که در سال 2015 منعقد شد دیگر کافی نیست... باید آن را با دو رکن ضروری دیگر تکمیل کرد. اولین آن مذاکرهیی است که ما باید درباره فعالیت بالستیک (رژیم) ایران شروع کنیم». ماکرون در ادامه همان سخنان، رکن دیگر را هم با اشاره به «موشکی که عربستان ردیابی کرد و از یمن شلیک شده بود، آشکارا یک موشک (رژیم) ایران بود» روشن کرد و تصریح کرد: «فعالیت آنها (رژیم آخوندی) در تمام منطقه در زمینه بالستیک امروز شدیداً نگرانکننده است».
به این ترتیب اگر چه اروپا خواهان برقراری روابط اقتصادی با رژیم و منافع حاصله از آن است، اما این منافع، از دو جانب با تضاد و مانع روبهروست: یکی مواضع آمریکا که از «تغییر رفتار» رژیم که طی سالها پوشش سیاست مماشات با دیکتاتوری آخوندی بود، روی گردانده و رسماً سیاست خود را «تغییر رژیم» تعریف کرده است؛ دیگری ماهیت غیرقابل تغییر رژیم که یک بار دیگر خود را در حمله موشکی به پایتخت عربستان و تهدید دوبی به حملهیی مشابه نشان داد؛ اقدامی که در عرف سیاست بینالمللی بالاترین و شدیدترین شکل اقدام خصمانه یک کشور نسبت به یک کشور دیگر و بهنوعی اعلان جنگ محسوب میشود.
بنابراین پاسخ مثبت اروپا بهدرخواست دولت روحانی برای برقراری و گسترش روابط، مشروط بهآن است که رژیم از برنامه موشکی خود و همچنین از سیاست صدور تروریسم و تلاشهای خود برای به آشوب کشیدن کشورهای منطقه دست بردارد.
در چنین شرایطی، شاهد سفر یک هیأت 70نفره اتحادیه اروپا به تهران هستیم و گفته میشود اتحادیه اروپا قصد دارد یک دفتر نمایندگی هم در تهران تأسیس کند؛ این اقدام نیز در همان چارچوب وحدت و تضاد اروپا با رژیم قابل تبیین است؛ اما در حالی که اتحادیه اروپا «وعده تأسیس دفتر» خود را مشروط «به مثبت بودن نتیجه مذاکرات» کرده[4] حتی «حرف» تأسیس دفتر هم، باند خامنهای را هیستریک کرده است؛ از جمله این دفتر را «جاسوسخانه (قاره ) سبز» نامیدند[5] و محمد جواد لاریجانی، تئوریسیون اعدام و سنگسار در رژیم که با عنوان «دبیر ستاد حقوقبشر قوه قضاییه» معرفی میشود، نسبت به گشایش احتمالی دفتر اتحادیه اروپا در تهران واکنش نشان داد و گفت: «وظیفة این دفتر حمایت از نیروهای سکولار، عوامل فتنة 88 و همجنسبازها در ایران است». وی تأکید نمود دستگاه قضا اجازه نمیدهد چنین لانه فسادی تأسیس شود». این همان ماهیت غیرقابل تغییر رژیم است که همواره سد راه «خیرخواهان» اروپایی که البته بهدنبال منافع خودشان هم هستند، میشود.
به این ترتیب و در عمل، نتیجه سیاست اروپا هم تفاوت و زاویه چندانی با سیاست و استراتژی آمریکا در قبال ایران ندارد؛ تفاوت تنها در تاکتیکهاست؛ زیرا اروپا نه میخواهد و نه میتواند بر سر فاشیسم دینی و قرونوسطایی آخوندی با آمریکا درگیر شود؛ هم بهدلیل ماهیت، سیاست و عملکردهای غیرقابل دفاع رژیم و هم بهدلیل پیوندها و بستگی عمیق سیاسی و اقتصادی اروپا با آمریکا که بسا فراتر از آن است که منافع اقتصادی رابطه با رژیم بتواند آن را تحت تأثیر قرار دهد؛ یک قلم مبادلات تجاری اروپا با آمریکا بیش از 70برابر مبادلات تجاری با ایران تحت حاکمیت آخوندهاست.
سخن آخر اینکه اگر چه تحولات منطقهیی اخیر، موجب تضعیف بیشازپیش رژیم شده و تعیین تکلیف خطر موشکی و دخالتهای منطقهیی و تروریستیاش را در اولویت و فوریت قرار داده است. اگر چه همین امر باعث شده که باند روحانی و شرکا کمی بلندتر و واضحتر از قبل درباره ضرورت برجامهای 2و 3 و ضرورت تندادن به جامهای زهر موشکی و منطقهیی صحبت کنند، اما هنوز نمیتوان پیشبینی کرد که خامنهای بر سر دو راهی سرنوشت چه راهی در پیش میگیرد؛ ایستادگی در برابر جامعه بینالمللی یا تسلیم در برابر آن؟ ولی این هر دو راه، نهایتاً بهیک نتیجه و مقصد واحد راه میبرند و آن نفی رژیمی است که عمر تاریخی آن سر آمده است.
در توئیتر با نام @ bahareazady مطالب مارا دنبال کنید
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر