فلسفه شعائر- قسمت اول: قدمت شعائر
فلسفه شعائر- قسمت اول: قدمت شعائر
مقدمه:
بحث فلسفه شعائر، در رمضان 1358 توسط سردار شهید خلق موسی خیابانی، طی 6 شب در دانشگاه تهران برگزار شد. سپس، آن سخنرانی از گفتار به نوشتار تبدیل شده، در کتابی با همان نام «فلسفه شعائر». منتشر شد. در این مجموعه، متن پیاده شده این بحث از نظرتان میگذرد.
بسم الله ارحمن الرحیم
«ومن یعظّم شعائر اللّه فإنّها من تقوی القلوب»
و هر کس که شعائر خدا را گرامی بدارد، این نشانه تقوای دلها است.
خواهران و برادران گرامی، پیش از هر چیز به حضورتان سلام عرض میکنم و امیدوارم که همهمان بتوانیم این ماه را، با توفیق و به مبارکی به پایان برسانیم.
...
بحث شعائر یکی از مباحثی است که ما در درون سازمان، آن را به اعضای سازمان آموزش میدهیم. یعنی کلیه اعضای سازمان این بحث را آموزش میبینند و اصطلاحاً و به اختصار به بحث «شعائر» معروف شده است. اگر بخواهیم برایش اسم کاملی بگذاریم، بایستی بگوئیم: «فلسفه شعائر مذهبی». همانطور که از عنوان بحث پیداست منظور از آن این است که این شعائر مذهبی که ما آن را بهجا میآوریم چه فلسفهای دارد؟ برای چیست؟ و چه مسائلی را از ما حل میکند؟ البته بعداً عرض خواهم کرد که منظور از شعائر مذهبی چیست. یعنی ما به چه چیزی «شعائر مذهبی» اطلاق میکنیم.
بهتر است اول موضوعات و برنامه صحبت را برایتان بگویم، یعنی اینکه در این بحث ما از چه مطالبی صحبت خواهیم کرد. البته خطوط کلی بحث را عنوان میکنم، تا بیشتر ذهنتان در جهت مطالب که مطرح خواهد شد آماده کند.
در ابتدا مختصری درباره ضرورت این بحث صحبت خواهیم کرد.
به دنبال آن صحبت مختصری خواهیم داشت درباره «تبیین جهان»، یا پاسخ به «مسأله وجود» از دیدگاه توحید. بهطور خلاصه اشاره به اینکه «مسأله تکامل» و «مسأله وجود» از دیدگاه ما چگونه تفسیر و تبیین میشود؟
سپس بحث کوتاهی خواهیم داشت پیرامون مسأله «انسان».
آنگاه بعد بهطور مشخص به مسأله «شعائر» میپردازیم. یعنی مسأله شعائر را در رابطه با مسأله انسان مورد بحث قرار خواهیم داد.
بحث شعائر را از 2 جنبه بررسی خواهیم کرد:
از نظر انسان شناسی، بعنی ضرورت شعائر در رابطه با ویژگیهای عالی انسان
از نظر کارکردهای اجتماعی
در آخرین قسمت هم بحثی خواهیم داشت در مورد نماز و روزه، بهعنوان مصادیقی بسیار مشخص و مهم از شعائر مذهبی، در تفکر و مکتب اسلام.
این خطوط کلی بحث.
اما ضرورت بحث: یعنی اینکه این بحث به چه دردی میخورد؟ چه فایدهای برایمان دارد؟ چرا این همه وقتمان را صرف آن میکنیم؟ خواه در درون سازمان، خواه در جاهای دیگر.
اول اینکه همه ما که اینجا هستیم به یک سری شعائر ملزم بوده و به آن عمل میکنیم. که اینها شعائر مذهبی هستند، یعنی ما به اقتضای ایمان مذهبیمان، به اقتضای اعتقادات مذهبیمان، به این شعائر عمل میکنیم. کارهای هستند که در محیط ما معمول هستند. مثلاً در محیطی که ما در آن به دنیا آمدیم، تربیت شدیم و با آن خو گرفتیم، این مراسم جاری بوده است. از اینرو، ما هم همانند پدران و مادرانمان آنها را بهجا میآوریم. ما در خانوادههای مذهبی و معتقد به مبانی و اعتقادات اسلامی به دنیا آمدهایم که در بیشتر این خانوادهها به آداب و شعائر مذهبی توجه میشود. ما در این محیطها تربیت شدهایم. کم و بیش آگاهیهایی کسب کردهایم. نماز خوانده و روزه گرفتهایم. اما این کافی نیست. زیرا اولاً باید توجه داشته باشیم که از وضع و برقراری این شعائر، یک سری آثار و نتایج مورد نظر بوده است. یعنی واضع مکتب، وقتی این شعائر را وضع کرده منظوری داشته است. به عبارت دیگر اینها باید اثراتی داشته باشند، یعنی آثاری بر آنها مترتب باشد. این آثار وقتی میتواند ظاهر شود و ما وقتی میتوانیم از این آثار برخوردار شویم، که نسبت به فلسفه این شعائری که انجام میدهیم آگاه شویم.
اگر ما هر کاری را که انجام میدهیم از جمله شعائر، به فلسفه آن آگاه نباشیم، طبعاً از نتایج آن بهطور کامل برخوردار نخواهیم شد. پس در ابتدا بهخاطر برخورداری از آثار و نتایج شعائر، لازم است که به فلسفه آن آگاه شویم. دوم، برای اینکه اعتقاداتمان مبانی استوار و محکمی داشته باشد، یا بهخاطر استحکام در اعتقادات و مواضع ایدئولوژیکی خودمان، باید به عناصر تشکیل دهنده این ایدئولوژی و به فلسفه آنها آشنا شویم. شاید همه مردم احتیاج زیادی نداشته باشند که نسبت به اعتقاداتشان و نسبت به فلسفه اعمالشان آگاهیهای عمیقی کسب کنند.
اما روز به روز اوضاع تغییر میکند، انسان و جامعه پیشرفت میکنند. روز به روز مسائلی مطرح میشود که ضرورت آگاهی را بالا میبرد. فرض کنید مثلاً اگر یک سده پیش، صد سال پیش، افراد کمتر در معرض تزلزل و تردید اعتقادی قرار داشتند، الآن این موارد خیلی زیاد است، چرا؟ چون جامعه پیشرفت کرده. برای اینکه اعتقادات، ایدئولوژیها و مکاتب فکری زیادی به وجود آمده و شکل گرفته است. ارتباطات بسیار گسترده شده، رسانهها، رادیو، تلویزیون، کتاب و مطبوعات تا حدود زیادی افراد را در جریان مسائل قرار میدهند. به عبارتی میتوانیم بگویم یک نوع «تهاجم ایدئولوژیک» وجود دارد که افراد در معرضشان قرار میگیرند.
شاید شما هم با موارد و نمونههایی برخورد کرده باشید، که مثلاً ایراد میگیرند برای چه شما نماز میخوانید؟ این نماز یعنی چه؟ بلند میشوید، میایستید، راست میشوید، خم میشوید، یک چیزهای میگویید، خوب اینها به چه درد میخورد؟ این یک چیز ایدهآلیستی است. به هر حال از این موارد پیش میآید. البته لزومی ندارد که یک نفر حتماً این مطلب را به شما بگوید. شاید شما آن را توی کتابها بخوانید. کتابهایی هستند که در دسترس همه قرار دارند، که اعتقادات خاص و ویژهیی را تبلیغ میکنند. در این دنیا، هر دستهای، هر گروهی، هر مکتبی خودش را تبلیغ میکند. میخواهد خودش را پیش ببرد. این امر بهویژه در محیطهای روشنفکری و برای عناصر روشنفکر، بسیار محسوس است. اینها بیشتر در معرض این تهاجمات، ولو تهاجمات خاموش قرار دارند. البته خود انسان هم در جریان رشد فکریش، خودش را مورد پرسش قرار میدهد. اعمال خودش را مورد سؤال قرار میدهد که من چرا این کار را میکنم؟ چه علتی دارد؟ اصلاً تا کنون چرا این کار را میکردم؟ به کدام علت؟ یعنی با رشد فکری، با پیشرفت دانش و آگاهی، انسان خودش هم، خودش را مورد پرسش قرار میدهد. بهویژه که عصر ما، چنانکه میگویند عصر کبیر آگاهی است. دانش پیشرفت کرده، وسائل ارتباط جمعی پیشرفت کردهاند. همه اینها باعث میشود که ما خواه از جانب خودمان و خواه از جانب دیگران در معرض این قبیل پرسشها قرار بگیریم.
از این مجرا، یعنی از مجرای شعائر، شاید حتی پایههای اعتقادات ما مورد تردید قرار بگیرد. یعنی وقتی ما پاسخی برای اینکه چرا این شعائر را به جا میآوریم، نداشته باشیم، اساس اعتقاداتمان را هم مورد تردید قرار میدهیم. برای نمونه، ما به خدا اعتقاد داریم. به قیامت اعتقاد داریم، بر اساس این اعتقادات است که ما نماز میخوانیم، روزه میگیریم. وقتی پاسخ قانع کنندهای برای نماز یا روزهمان نداشته باشیم، خودبخود آن مبانی اعتقادی هم مورد شک قرار خواهد گرفت که نکند آنها هم بیدلیل باشد! نکند آنها هم یک سری باورهای ایدهآلیستی است و هیچ مبنای عینی و واقعی در جهان ندارد. بدین ترتیب در آنجا متزلزل میشویم و این باعث میشود که در نهایت مبانی اعتقادی خود را از دست بدهیم. حالا اینکه چه چیزی جای آن را بگیرد معلوم نیست. یا اصلاً چیزی جایگزین اعتقادات قبلیمان بشود یا نه؟ یا اینکه بهطور کلی چه تأثیری روی ما داشته باشد؟ خوب اینها مجموعه دلایلی است که ایجاب میکند، ما به فلسفه شعائر آگاه شویم، تا هم از آثار و نتایج این شعائر برخوردار گردیم و هم اینکه در سیستم اعتقادی خودمان راسختر گردیم. این ضرورت بحث است. این دلایل ایجاب میکند که ما این بحث را داشته باشیم.
اما نکته دیگر اینکه شعائر صرفاً به پیروان مکتب اسلام اختصاص ندارد. همانطوریکه عرض کردم، تمام ادیان شعائری برای خودشان داشته و دارند. حتی اشاره کردم مکاتب غیردینی هم یک سری آداب و رسوم، که همان کارکرد شعائر را دارد وضع میکنند. همینطور شعائر مذهبی پیشینه طولانی در تاریخ انسان دارد. در واقع میتوانیم بگوییم قدمت شعائر، به قدمت انسان است. یعنی ما وقتی تاریخ انسان را مطالعه میکنیم، از همان ابتدا که با انسان، یا بهاصطلاح انسان امروزی، با انسان متفکر سر و کار داریم، با شعائر نیز برخورد میکنیم. البته میدانید که مضمون کلی شعائر همان «مسأله پرستش» است. ادامه دارد ...
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر