نوشته ای از زندانی سیاسی مقاوم ” صالح کهندل ” از زندان گوهردشت
کرج
در دوران نوجوانی از پدرم حکایتی شنیدم : پدری با پسرش قصد سفر
سوار بر اسب شدند و قبل از حرکت پدر گفت: پسرم از اسب پیاده شو از مادر ظرف مسی را
بگیر که در راه به دردمان می خورد. پسر گفت به خاطر یک تکه ظرف مسی از اسب پیاده بشوم
و از مادر درخواست بکنم ؟ من این چنین نمی کنم پدر لبخندی زد و پیاده شد و ظرف را گرفت
و سوار بر اسب چند مسافتی که رفته بودند به مغازه رفت و ظرف را با پاکتی خرما معامله
نمود در حین حرکت هر از گاهی پدر خرمایی به زمین می انداخت و پسر از اسب پایین می امد
و خرما را بر می داشت چند ساعتی گذشت پدر پرسید: فرزندم چند بار از اسب پیاده شدی؟
پسر گفت: بیشتر از صد بار. پدر باز لبخندی زد و گفت: اگر یک بار به موقع از اسب پیاده
می شدی دیگر نیاز به صد بار پیاده شدن نبود.
٣٨سال قبل مردم ایران بر علیه رژیم پهلوی انقلاب کردند تا به
عدالت و آزادی برسند. و یک مشت آخوند بنیادگرا از راه رسیده و به هر ترفندی بود بر
مردم ایران حاکم شدند و به خواسته اصلی آنان که آزادی بود تن ندادند و تا می توانستند
آنها را سرکوب و شکنجه و اعدام کردند و برای اینکه به مردم پشت کرده بودند برای به
دست آوردن مشروعیت به جنگ ٨ ساله ایران و عراق دامن زدند که سرانجام بعد از ویران کردن
ایران و عراق در مقابل قطع نامه ۵٩٨ تسلیم شده و جام زهر را سرکشیدند. چون خلاء مشروعیت
همچنان رو به فزونی بود برای پر کردن آن به ساخت سلاح اتمی رفتند و خروجی آن هم برای
مردم بهتر از جنگ ٨ ساله نبود که به علت تحریم های بین المللی و فشار داخلی باز مجبور
شدند جام زهر دیگری نوش جان بکنند و کار را به جایی رساندند که وزیر خارجه دولت سراب
در مقابل وزیر خارجه کشوری که ٣٧ سال از آن به شیطان بزرگ یاد می کردند و شب روز شعار
مرگ بر امریکا سر می دادند زانو زده و با افتخار بر دستان او بوسه بزنند و هاشمی رفسنجانی
که از سران کلیدی ٣٧ سال رژیم نقش اساسی را بازی می کرد و در خیانت و جنایت دست کمی
از دیگران نداشت به صحنه آمد و راه نجات را سجده کردن در مقابل کدخدای جهانی جست و
جو کرد. و دخترش فائزه برای کسب اعتبار و مشروعیت به سراغ شهروندان بهایی مراجعه کرد
که اوایل انقلاب پدر و مادر آنها به دست پدرش کشته یا به حبس های طویل مدت محکوم شده
بودند. (بدون محاکمه در یک دادگاه مستقل) تازه انقدر طلبکارانه عمل کردند که انگار
با ملاقات با خانواده انها به جماعت بهایی مشروعیت داده شده است…
اگر به تاریخچه رژیم به خصوص بعد از خوردن جام زهر اتمی نگاه
کنیم از مهره های کلیدی گرفته تا مهره های بدون پایه از هر جناح و رژیم هزاران نمومه
به چشم می خورد که وارد فرهنگ (چاپلوسی، تملق، کرنش) در مقابل هر اندیشه و قدرتی شدند
به جز خواسته مردم ایران و تا زمانی که در مقابل حقوق مردم ایران تسلیم نشوند تا آخر
حیات خود مجبورند در برابر هر قدرتی کرنش و زانو خم کنند. با این روند هیچ جای شکی
نیست که در آینده ای نه چندان دور به طور علنی در مقابل ابلیسی سجده کنند و با افتخار
بر دستان آنها بوسه بزنند. اگر در اول انقلاب بر فرض مثال به حقوق مردم ایران تن داده
بودند دیگر نیازی نبود دنبال ساختن دشمنان خیالی باشند و حال ادامه حیات خود در مقابل
آنها دست به سینه قرار بگیرند. این قانون خدشه ناپذیر حیات است که هر یا اندیشه ای
در مقابل حق تسلیم نشود و یا هر حکومتی به مردم خود پشت بکند مجبور می شود التماس اجنبیان
را بکند و چشم خود را بر ترحم آنها می دوزد و بی شک آن هم محکوم به شکست است.
صالح کهندل – ٢۵ خرداد ١٣٩۵زندانی سیاسی زندان گوهردشت (رجایی
شهر کرج)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر