مرا منقلب تر مکن امشب: رحمان کریمی
مرا منقلب تر مکن امشب
گمان مبر که پیرم
در رگ های من ، آتشفشان جاری ست
دهانهٌ انفجارش ، این دل سوزان
گداخته هایش ، واژگان من.
من اسب چموشی هستم
بی برگستوان و زین و رکاب
می تازم در شهرها و بیابان های جهان
برای آزادی ، برای عدالت ، برای رفاه خلق
برای هر بی مذهب و با مذهبی
برای معانی شریف انسانی .
گمان مبر که پیرم
در رگ های من ، آتشفشان جاری ست
دهانهٌ انفجارش ، این دل سوزان
گداخته هایش ، واژگان من.
من اسب چموشی هستم
بی برگستوان و زین و رکاب
می تازم در شهرها و بیابان های جهان
برای آزادی ، برای عدالت ، برای رفاه خلق
برای هر بی مذهب و با مذهبی
برای معانی شریف انسانی .
مرا منقلب تر مکن امشب
که لول لولم از شراب آتش جان
با طعم تلخ رنج های ملتم
که ش تو هدیه می کنی به آسانی
به ضعیف بازیچه یی سلطانی.
دریغ می خورد این پیر جوان آسا
که گم کرده یی راه و رسم مردمی را
در نکبت عظیم ولایت فقاهت لئیم.
که لول لولم از شراب آتش جان
با طعم تلخ رنج های ملتم
که ش تو هدیه می کنی به آسانی
به ضعیف بازیچه یی سلطانی.
دریغ می خورد این پیر جوان آسا
که گم کرده یی راه و رسم مردمی را
در نکبت عظیم ولایت فقاهت لئیم.
مرا منقلب تر مکن امشب
سپهر برای من سقف کوتاهی ست
تو به زیر پر و بال پرنده یی ناآموخته پرواز
خرسند و سرگرم کار خویش .
دور شو از این یاغی سرکش
دور شو برمرکب این رفاه چند روزه ات
دورتر از دیروز « فرح بخش » امروزت.
سپهر برای من سقف کوتاهی ست
تو به زیر پر و بال پرنده یی ناآموخته پرواز
خرسند و سرگرم کار خویش .
دور شو از این یاغی سرکش
دور شو برمرکب این رفاه چند روزه ات
دورتر از دیروز « فرح بخش » امروزت.
مرا منقلب تر مکن امشب
سخن برچین و برو
که عاصی ام هم بر امروز و هم دیروزت.
سخن برچین و برو
که عاصی ام هم بر امروز و هم دیروزت.
مرا منقلب تر مکن امشب
ورنه
جگرگاه سوختهٌ زحمتکشان میهنم
در میانه بگذارم تا آتش زند
هر پنبهٌ نسوز را.
میان من با چون تویی بسی فاصله هاست
برو که مبادا چراغ شاهانه ات
در خانه ات بی رونق کلام بماند.
چراغ خانه من با « فرشته » و قناعت می سوزد.
بر سر هر کوی دلسوختگان میهنم .
ورنه
جگرگاه سوختهٌ زحمتکشان میهنم
در میانه بگذارم تا آتش زند
هر پنبهٌ نسوز را.
میان من با چون تویی بسی فاصله هاست
برو که مبادا چراغ شاهانه ات
در خانه ات بی رونق کلام بماند.
چراغ خانه من با « فرشته » و قناعت می سوزد.
بر سر هر کوی دلسوختگان میهنم .
مرا منقلب تر مکن امشب
می دانم که به دور از وطن
صدای انقلاب را خواهم شنید
در گور خود.
تو در التهاب و انتظار
بل بشنوی صدای دعوت ایران
از خوشبختی های دیروزش دوباره
دور شو ، دور !
می دانم که به دور از وطن
صدای انقلاب را خواهم شنید
در گور خود.
تو در التهاب و انتظار
بل بشنوی صدای دعوت ایران
از خوشبختی های دیروزش دوباره
دور شو ، دور !
• ضمیر مفروض دوم شخص مفرد « تو » نوعی ست .
مطالب مارا در وبلاک انجمن نجات ایران ودر توئیتربنام @bahareazady دنبال کنید
پیش بسوی قیام سراسری ، ما بر اندازیم# شهرهای ایران اعتصاب # تظاهرات#
سرنگونی # اتحادوهمبستگی مرگ_بر_دیکتاتور
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر