هراس و وحشت مهر ه ها ورسانه های رژیم از سقوط نظام
سقوط نظام موضوعی است که به طور جدی حتی در درون نظام مطرح است. پس وقتی درباره آن سخن میگویند از چیزی جز وحشتی که ارکان نظام را در بر گرفته است سخن نمیگویند.
فریبرز شادان
روزنامه جهان صنعت در مقاله ای تحت عنوان معیشت مردم ثمن است یا یاسمن به اوضاع خطرناک و بالاتر از آن یعنی وحشتناک نظام اعتراف کرد.
نویسنده این وحشتنامه البته در مقدمه تلاش کرد وانمود کند که وضعیت خاورمیانه دچار این آشفتگی است اما از آنجا که توان لاپوشانی واقعیت های جامعه ایران را ندارد به ناچار سراغ اصل مطلب رفت که خود بیانگر اوضاع نظام ولی فقیه هست که به بن بست تاریخی و مرگ محتومش نزدیک می شود و هیچ راه گریزی هم از آن ندارد این مقاله وضعیت را به این صورت تشریح می کند:
«روزگار پرآشوب و خطرناک و بالاتر از آن وحشتناکی را میگذرانیم. به هر سوی کره خاکی که نگاه میکنیم، در محاصره انواع و اقسام خبرها و رویدادهای بد و نگرانکننده هستیم.»
نکته جالب و البته پر از ابهام اینکه در ادامه این مطلب این وضعیت را تلاش می کند که به سیاست های خارجی در منطقه ربط بدهد و نظام در گل مانده ولایت فقیه را از سایر کشورهای خاورمیانه استثناء نکند در حالیکه امروزه هم برای مردم ایران و هم برای مردم منطقه هم برای دنیای سیاست، جای هیچ ابهامی وجود ندارد که علت اصلی تمام بحران ها و تنش ها درمنطقه، هیچ کس نیست جز رژیم حاکم بر ایران که با سیاست ضدمردمی اش یعنی، صدور بنیادگرایی و تروریسم، منطقه را به آتش و آشوب کشانده است. و این هم سیاست جدید این نظام نیست. از روی کار آمدن خمینی این سیاست ضدمیهنی با دخالت در امور داخلی کشورها شروع شد و تا همین امروز ادامه دارد و تنها ضرر کننده آن مردم ایران هستند که بهای سنگین آن را به بدترین شکل ممکن میدهند همان سیاست خانمانسوزی که باعث هشت سال جنگ بیهوده و منجر به کشته شدن میلیون ها انسان و ویران شدن چندین استان شد و آخرش هم که خمینی خطر را از جانب مقاومت با شم ضدانقلابی خودش به خوبی حس کرد تسلیم شد و به قول خودش جام زهرسرکشید.
جهان صنعت در ادامه مینویسد: «شرایط کنونی ایران در عین حال که متاثر از اوضاع خارجی و مرتبط با رقابتهای آشکار و پنهان قدرتهای بزرگ منطقهای است، با مسائل و مشکلات ریشهدار داخلی نیز در هم آمیخته است».
اینکه اوضاع عظما متاثر از بیرون نظام هست البته یک حرف پوشال و برای فریب و انحراف اذهان هست و نادیده گرفتن قانونمندی ها واصول حاکم بر ماهیت پدیده میباشد چرا که مبنای همه وضعیت در هر شرایطی ناشی از عامل مبنایی یعنی همان ماهیت پدیده هست و سایر عوامل نقش شرط را دارند و در فرهنگ حماقت نمی توان این واقعیت ها را نادیده گرفت و با پوشال بافی آن را دور زد چون امروز هربلایی که بر سر مردم ایران و منطقه آمده ناشی از همین ماهیت ضدبشری این حکومت هست که برای بقای خود از همه اهرم ها استفاده میکند و آن را واجب هم میداند و این سیاست های مخرب نظام هست که به این شکل زندگی مردم ایران را به لبه پرتگاه نابودی کشانده و این واقعیت به هیچ وجه قابل انکار هم نیست حال هرچه تلاش کنند اصل قضیه را با زدن به جاده خاکی مخدوش کنند.
در ادامه این رسانه حکومتی، مشکلات ریشه ای نظام را توصیف می کند که قابل ملاحظه هست:
«آنچه امروز در کشور میگذرد، اگر حرف و شعار مبتنی بر اتحاد و همبستگی را کنار بگذاریم، متاسفانه در عمل با انواع رقابت و منافع گروهی و فردی رابطه مستقیم دارد.»
پس مشکلات ریشه ای، رقابت و منافع گروهی و فردی هست اما اینکه رقابت و منافع فردی و گروهی را تشریح کند طفره رفته و با کلی گویی های مشمئزکننده تلاش می کند که همچنان موضوع را درابهام نگه دارد و نتیجه می گیرد که این وضعیت با این همه گرانی و تورم و مشکلات اقتصادی، و به تبع آن نارضایتی و نگرانی مردم از بابت تامین معیشت خود،که دست به گریبان شده اند علت آن این است که جناحهای سیاسی و رقبای دیروز و امروز به جای چارهاندیشی به جان هم افتادهاند. البته خیلی واضح هست که این باند تبهکار و مافیایی پرورش یافته زیرچتر اندیشه ولایت فقیه که به جان هم افتاده اند برای سبقت گرفتن از همدیگر در دزدی و غارت و چپاول مردم هست برای به یغما بردن سرمایه های بادآورده ای که میلیاردی توی جیب های گشادشان ریخته اند و سیری ناپذیرند و این تئوری پرداز زبان بسته به این باندهای کثیف ولایت مدار توصیه میکند که به جان هم نیفتید که اوضاع راخراب کرده و شرایط وحشتناک و پرخطری را ایجادکرده و به این شکل راه کار به دزدهای خلیفه میدهد اما غافل از اینکه مشکل ریشه ای این نیست مشکل آن تضاداصلی است که جامعه و مردم با آن روبرو هستند.
تضاداصلی و مشکل ریشه ای، حکومت فاسدی ست که متعلق به این دوران نیست و از طرفی هم خشت اول بنای این حکومت هم با سرقت اصلی ترین حق مردم توسط خمینی عافیت جو و سازشکار در نجف و کربلا گذاشته شد و آنچه محصول داد چیزی نبود جز کشتار بی رحمانه مردم و جوانان ایران همان استعدادهایی که در انقلاب ضدسلطنتی شکوفا شدند اما دیری نپائید که در سرکوب و خفقان و استبدادغیر قابل توصیف دینی پژمرده شدند و اگر نبود آن نیروی فداکار و انقلابی که بهای ایستادگی و مقاومت در برابر این فاشیسم دینی را پرداخت، بی شک مردم ایران برای یک دوره تاریخی به محاق فرو می رفتند.
در ادامه این اگوست کنت نظام مجبور به یک اعتراف ناگزیر میشود و محصول سال های سیاه حکومت ولایت فقیه را به این صورت بیان میکند که نوعی هشدار هم به کارگزاران حکومتی هست که مردم دیگر هیچ اعتمادی به این حکومت ندارند اما سرانجام اینکه مردم چه خواهند کرد را عامدانه پنهان میکند اما خورشید واقعیت امروزه در همه کوچه ها وخیابان ها ودر همه شهرها و مناطق تحت ستم ایران درحال طلوع هست و هیچ قدرتی یارای ایستادگی در مقابل این طلوع فرخنده را نخواهد داشت.
«واقعیت اینکه گرانی و به تبع آن کاهش وحشتناک قدرت خرید مردم و افزایش طبقه ملقب به «ساکنان زیر خط فقر» کار را به جایی رسانده که جایی حتی برای گوش دادن به شعار و وعده و خط و نشان کشیدن باقی نگذاشته است.»
واقعیتی که نتوانست در این افاضات روی آن پرده پوشی کند اعتماد مردم هست و به صراحت گفت که دیگر مردم هیچ اعتمادی به این حکومت ندارند حتی حاضر نیستند دیگر به دروغ ها و دجالگیری های ولایت فقیه ذره ای گوش بدهند چون نزدیک به چهل سال شنیدند و جز وعده های توخالی و پوچ چیزی کف دست مردم نگذاشتند و این حق مردم هست که دیگر، مطلقا اعتماد نداشته و قدم بعدی را برای برچیدن این خلافت دزد و فاسد بردارند و آن قدم هم همان قهرانقلابی است که نظام ولایت فقیه بشدت از آن وحشت دارد و این وحشت و ترس را هم میشود از نتیجه گیری نهایی همین نویسنده ولایی به خوبی دیدکه درانتها می گوید:
«کافی است مسؤلان سری به کوچه و خیابان و بازار و سوپرمارکت و بقالی بزنند تا دریابند شکایت، اعتراض و ناامیدی مردم نسبت به شرایط معیشتی و فردایی که در راه است، اصلا ربطی به معاند بودن ندارد.» [روزنامه جهان صنعت ۷ آذر ۹۷]
و به این ترتیب می خواهد بگوید که اوضاع چگونه خواهد شد. فردایی در راه است. اما اینکه این فردا چه ویژگی هایی دارد مرز سرخ سانسور و خفقان در نظام است که بازگو کنند. اما خیلی روشن و آشکار، فردایی که در راه هست همان خیزش ها قیام ها و شورش های مهیبی است که باعث فروریختن تمام ارکان نظام عظما خواهدشد. چرا که اراده ای آهنین و عزمی پولادین در مسیرسرنگونی این نظام فاشیستی و چپاولگر و جنایتکار وجود دارد همان قدرت هدایت و رهبری که درهمه نقاط ایران نقش به سزایی دارد و پیشتاز تمام حرکت ها و خیزش های مردم هست همان منبع انگیزش و پویا که کانون شورشی نامیده می شود و فردا را خواهد ساخت و طبیعی است که از آمدن این فردا بترسند.
نویسنده این وحشتنامه البته در مقدمه تلاش کرد وانمود کند که وضعیت خاورمیانه دچار این آشفتگی است اما از آنجا که توان لاپوشانی واقعیت های جامعه ایران را ندارد به ناچار سراغ اصل مطلب رفت که خود بیانگر اوضاع نظام ولی فقیه هست که به بن بست تاریخی و مرگ محتومش نزدیک می شود و هیچ راه گریزی هم از آن ندارد این مقاله وضعیت را به این صورت تشریح می کند:
«روزگار پرآشوب و خطرناک و بالاتر از آن وحشتناکی را میگذرانیم. به هر سوی کره خاکی که نگاه میکنیم، در محاصره انواع و اقسام خبرها و رویدادهای بد و نگرانکننده هستیم.»
نکته جالب و البته پر از ابهام اینکه در ادامه این مطلب این وضعیت را تلاش می کند که به سیاست های خارجی در منطقه ربط بدهد و نظام در گل مانده ولایت فقیه را از سایر کشورهای خاورمیانه استثناء نکند در حالیکه امروزه هم برای مردم ایران و هم برای مردم منطقه هم برای دنیای سیاست، جای هیچ ابهامی وجود ندارد که علت اصلی تمام بحران ها و تنش ها درمنطقه، هیچ کس نیست جز رژیم حاکم بر ایران که با سیاست ضدمردمی اش یعنی، صدور بنیادگرایی و تروریسم، منطقه را به آتش و آشوب کشانده است. و این هم سیاست جدید این نظام نیست. از روی کار آمدن خمینی این سیاست ضدمیهنی با دخالت در امور داخلی کشورها شروع شد و تا همین امروز ادامه دارد و تنها ضرر کننده آن مردم ایران هستند که بهای سنگین آن را به بدترین شکل ممکن میدهند همان سیاست خانمانسوزی که باعث هشت سال جنگ بیهوده و منجر به کشته شدن میلیون ها انسان و ویران شدن چندین استان شد و آخرش هم که خمینی خطر را از جانب مقاومت با شم ضدانقلابی خودش به خوبی حس کرد تسلیم شد و به قول خودش جام زهرسرکشید.
جهان صنعت در ادامه مینویسد: «شرایط کنونی ایران در عین حال که متاثر از اوضاع خارجی و مرتبط با رقابتهای آشکار و پنهان قدرتهای بزرگ منطقهای است، با مسائل و مشکلات ریشهدار داخلی نیز در هم آمیخته است».
اینکه اوضاع عظما متاثر از بیرون نظام هست البته یک حرف پوشال و برای فریب و انحراف اذهان هست و نادیده گرفتن قانونمندی ها واصول حاکم بر ماهیت پدیده میباشد چرا که مبنای همه وضعیت در هر شرایطی ناشی از عامل مبنایی یعنی همان ماهیت پدیده هست و سایر عوامل نقش شرط را دارند و در فرهنگ حماقت نمی توان این واقعیت ها را نادیده گرفت و با پوشال بافی آن را دور زد چون امروز هربلایی که بر سر مردم ایران و منطقه آمده ناشی از همین ماهیت ضدبشری این حکومت هست که برای بقای خود از همه اهرم ها استفاده میکند و آن را واجب هم میداند و این سیاست های مخرب نظام هست که به این شکل زندگی مردم ایران را به لبه پرتگاه نابودی کشانده و این واقعیت به هیچ وجه قابل انکار هم نیست حال هرچه تلاش کنند اصل قضیه را با زدن به جاده خاکی مخدوش کنند.
در ادامه این رسانه حکومتی، مشکلات ریشه ای نظام را توصیف می کند که قابل ملاحظه هست:
«آنچه امروز در کشور میگذرد، اگر حرف و شعار مبتنی بر اتحاد و همبستگی را کنار بگذاریم، متاسفانه در عمل با انواع رقابت و منافع گروهی و فردی رابطه مستقیم دارد.»
پس مشکلات ریشه ای، رقابت و منافع گروهی و فردی هست اما اینکه رقابت و منافع فردی و گروهی را تشریح کند طفره رفته و با کلی گویی های مشمئزکننده تلاش می کند که همچنان موضوع را درابهام نگه دارد و نتیجه می گیرد که این وضعیت با این همه گرانی و تورم و مشکلات اقتصادی، و به تبع آن نارضایتی و نگرانی مردم از بابت تامین معیشت خود،که دست به گریبان شده اند علت آن این است که جناحهای سیاسی و رقبای دیروز و امروز به جای چارهاندیشی به جان هم افتادهاند. البته خیلی واضح هست که این باند تبهکار و مافیایی پرورش یافته زیرچتر اندیشه ولایت فقیه که به جان هم افتاده اند برای سبقت گرفتن از همدیگر در دزدی و غارت و چپاول مردم هست برای به یغما بردن سرمایه های بادآورده ای که میلیاردی توی جیب های گشادشان ریخته اند و سیری ناپذیرند و این تئوری پرداز زبان بسته به این باندهای کثیف ولایت مدار توصیه میکند که به جان هم نیفتید که اوضاع راخراب کرده و شرایط وحشتناک و پرخطری را ایجادکرده و به این شکل راه کار به دزدهای خلیفه میدهد اما غافل از اینکه مشکل ریشه ای این نیست مشکل آن تضاداصلی است که جامعه و مردم با آن روبرو هستند.
تضاداصلی و مشکل ریشه ای، حکومت فاسدی ست که متعلق به این دوران نیست و از طرفی هم خشت اول بنای این حکومت هم با سرقت اصلی ترین حق مردم توسط خمینی عافیت جو و سازشکار در نجف و کربلا گذاشته شد و آنچه محصول داد چیزی نبود جز کشتار بی رحمانه مردم و جوانان ایران همان استعدادهایی که در انقلاب ضدسلطنتی شکوفا شدند اما دیری نپائید که در سرکوب و خفقان و استبدادغیر قابل توصیف دینی پژمرده شدند و اگر نبود آن نیروی فداکار و انقلابی که بهای ایستادگی و مقاومت در برابر این فاشیسم دینی را پرداخت، بی شک مردم ایران برای یک دوره تاریخی به محاق فرو می رفتند.
در ادامه این اگوست کنت نظام مجبور به یک اعتراف ناگزیر میشود و محصول سال های سیاه حکومت ولایت فقیه را به این صورت بیان میکند که نوعی هشدار هم به کارگزاران حکومتی هست که مردم دیگر هیچ اعتمادی به این حکومت ندارند اما سرانجام اینکه مردم چه خواهند کرد را عامدانه پنهان میکند اما خورشید واقعیت امروزه در همه کوچه ها وخیابان ها ودر همه شهرها و مناطق تحت ستم ایران درحال طلوع هست و هیچ قدرتی یارای ایستادگی در مقابل این طلوع فرخنده را نخواهد داشت.
«واقعیت اینکه گرانی و به تبع آن کاهش وحشتناک قدرت خرید مردم و افزایش طبقه ملقب به «ساکنان زیر خط فقر» کار را به جایی رسانده که جایی حتی برای گوش دادن به شعار و وعده و خط و نشان کشیدن باقی نگذاشته است.»
واقعیتی که نتوانست در این افاضات روی آن پرده پوشی کند اعتماد مردم هست و به صراحت گفت که دیگر مردم هیچ اعتمادی به این حکومت ندارند حتی حاضر نیستند دیگر به دروغ ها و دجالگیری های ولایت فقیه ذره ای گوش بدهند چون نزدیک به چهل سال شنیدند و جز وعده های توخالی و پوچ چیزی کف دست مردم نگذاشتند و این حق مردم هست که دیگر، مطلقا اعتماد نداشته و قدم بعدی را برای برچیدن این خلافت دزد و فاسد بردارند و آن قدم هم همان قهرانقلابی است که نظام ولایت فقیه بشدت از آن وحشت دارد و این وحشت و ترس را هم میشود از نتیجه گیری نهایی همین نویسنده ولایی به خوبی دیدکه درانتها می گوید:
«کافی است مسؤلان سری به کوچه و خیابان و بازار و سوپرمارکت و بقالی بزنند تا دریابند شکایت، اعتراض و ناامیدی مردم نسبت به شرایط معیشتی و فردایی که در راه است، اصلا ربطی به معاند بودن ندارد.» [روزنامه جهان صنعت ۷ آذر ۹۷]
و به این ترتیب می خواهد بگوید که اوضاع چگونه خواهد شد. فردایی در راه است. اما اینکه این فردا چه ویژگی هایی دارد مرز سرخ سانسور و خفقان در نظام است که بازگو کنند. اما خیلی روشن و آشکار، فردایی که در راه هست همان خیزش ها قیام ها و شورش های مهیبی است که باعث فروریختن تمام ارکان نظام عظما خواهدشد. چرا که اراده ای آهنین و عزمی پولادین در مسیرسرنگونی این نظام فاشیستی و چپاولگر و جنایتکار وجود دارد همان قدرت هدایت و رهبری که درهمه نقاط ایران نقش به سزایی دارد و پیشتاز تمام حرکت ها و خیزش های مردم هست همان منبع انگیزش و پویا که کانون شورشی نامیده می شود و فردا را خواهد ساخت و طبیعی است که از آمدن این فردا بترسند.
از همین نویسنده:
خلیفه کذاب؛ و درس صداقت و امانت و مردم داری
شیادی و دروغگویی؛ فرهنگ کثیف ارتجاع
رقص محلی و فرهنگ ارتجاعی؛ عظما علیه سنت های مردمی
بیداد فقر در حاکمیت سیاه ولایت فقیه
سرکوب خبرنگاران در حکومت استبدادی ولایت فقیه
خلیفه کذاب؛ و درس صداقت و امانت و مردم داری
شیادی و دروغگویی؛ فرهنگ کثیف ارتجاع
رقص محلی و فرهنگ ارتجاعی؛ عظما علیه سنت های مردمی
بیداد فقر در حاکمیت سیاه ولایت فقیه
سرکوب خبرنگاران در حکومت استبدادی ولایت فقیه
مطالب مارا در وبلاک انجمن نجات ایران ودر توئیتربنام @bahareazady دنبال کنید
پیش بسوی قیام سراسری ، ما بر اندازیم# شهرهای ایران اعتصاب # تظاهرات#
سرنگونی # اتحادوهمبستگی مرگ_بر_دیکتاتور
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر