باده از جام عشق نوشیدی :جمشید پیمان
قصّه ات گشته نقل محفل ها
خُنُک آبی فشانده بر دل ها
خُنُک آبی فشانده بر دل ها
از هزاران خطر گذر کردی
بی خیال از هراس مُشکل ها
بی خیال از هراس مُشکل ها
نه شدی سست در میانه ی کار
نه دلت رفت پیش غافل ها
نه دلت رفت پیش غافل ها
باده از جام عشق نوشیدی
سرخو ش افتاده در مقاتل ها
سرخو ش افتاده در مقاتل ها
باده ی عشق را بلی شاید
سر کشی با صلای “ناولها”
سر کشی با صلای “ناولها”
شور و شوق رهائی ات آخر
بشکند هیبتِ سلاسل ها
بشکند هیبتِ سلاسل ها
ره سپُردی به پهنه ی دریا
پشت کردی به امن ساحل ها
پشت کردی به امن ساحل ها
نشدی اهلِ منطقِ بازار
همنشین ات نی اند نازل ها
همنشین ات نی اند نازل ها
می رود کاروان تو تا صبح
دل بریده ز شام و “اهملها”
دل بریده ز شام و “اهملها”
مطالب مارا در وبلاک انجمن نجات ایران ودر توئیتربنام @bahareazady دنبال کنید
پیش بسوی قیام سراسری ، ما بر اندازیم# شهرهای ایران اعتصاب # تظاهرات#
سرنگونی # اتحادوهمبستگی
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر