زنان در مقاومت فرانسه؛ راه طی شده
زنان در مقاومت فرانسه در حالی به طور فعال حضور داشتند که در آن مقطع زمانی به عنوان شهروندان درجه دو محسوب میشدند اما حضور فعال آنها زمینه را برای تغییر باورهای غلط و ضد زن فراهم کرد.
علی جوینی
زنان فرانسوی تا قبل از پیروزی مقاومت فرانسه علیه اشغالگران نازی و دولت ویشی هنوز حق رأی نداشتند. یعنی زنان در فرانسه در حالی در صفوف رزمندگان برای رهایی کشور میجنگیدند که شهروندان درجه دوم محسوب میشدند. اما بدلیل دلاوریها و از خودگذشتگیها و نقش تعیین کنندهای که در مقاومت داشتند توانستند بر باورهای عقب مانده و ضد زن در آن جامعه غلبه کرده و بخشی از حقوق خود را مطالبه کرده و در سالهای بعد به آن برسند. زنان فرانسه امروز به نقطهای رسیدهاند که نیمی از کابینه دولت فعلی را تشکیل میدهند. سلسله مقالات زیر که از متون سایتهای فرانسوی انتخاب و ترجمه شده به بررسی نقش زنان در مقاومت فرانسه اختصاص دارد.
قسمت اول:
مقدمه:
اول سپتامبر ۱۹۳۹ یگانهای نظامی آلمانی، لهستان را اشغال میکنند.
اول سپتامبر ۱۹۳۹ یگانهای نظامی آلمانی، لهستان را اشغال میکنند.
سوم سپتامبر فرانسه و بریتانیای کبیر به آلمان اعلام جنگ میدهند: این شروع جنگ جهانی دوم است. فرانسه در عرض چند هفته اشغال شده و حکوت آلمان حاکمیت و قوانین خود را به کل کشور اشغال شده تحمیل میکند. زنان در حالیکه استاتوی مادر بودن خود را حفظ کردهاند باید جایگزین مردان در مزارع و کارخانهها نیز بشوند.
از بین این زنان برخی شجاعت آنرا داشتند که وارد مقاومت علیه اشغالگران شده و بعنوان یک عضو تمام و کمال مقاومت فعالیت کنند. آیا این موضوع اجازه خواهد داد تا استاتوی زن در جامعه بعد از جنگ در فرانسه ارتقا پیدا کند؟
از بین این زنان برخی شجاعت آنرا داشتند که وارد مقاومت علیه اشغالگران شده و بعنوان یک عضو تمام و کمال مقاومت فعالیت کنند. آیا این موضوع اجازه خواهد داد تا استاتوی زن در جامعه بعد از جنگ در فرانسه ارتقا پیدا کند؟
زنان و جنگ
در زمان جنگ هزاران زن فرانسوی و فرانسوی زبان فعالانه در تلاشهای مقاومت برای آزادی میهن شرکت کردند اما درگیریها زنان را مجبور ساخت تا بین منافع خودشان بعنوان زن و توقعات اقتصادی – اجتماعی کشور یکی را انتخاب کنند و همین امر جنبش آنان را نیز شقه کرد. جنگ جهانی دوم بمراتب بیشتر از جنگ جهانی اول به بسیج کامل مردان و توانمندیهای آنان شناخته میشود. شهروندان و بطورخاص زنان در فعالیتهای مربوط به جنگ شرکت داشتند. نقش آنان در خلال جنگ جهانی دوم تعیین کننده بود چرا که آنان بعنوان سربازان ذخیره خدمت میکردند. زنان انواع نقشها را برعهده داشتند بجز نقش سیاسی. آنان در کارخانهها، مزارع، بیمارستانها و … کار میکردند. البته که اصلیترین قربانیان درگیرها نیز بودند. آنان قربانی بمبارانها، سوء تغذیهها و بیماریها، اخراجهای اجباری و قتل عامهای مکرر شدند. زنان در تمامی نقاط میهن زیرخدمت پرچم بودند و در جبههها نیز شرکت داشتند. آنان در نبردهای چریکهای جنگل و نیروهای مقاومت شرکت کرده و اغلب رقبای خود را به تشویق وا میداشتند. با این همه زنان فراموش شدگان جاودانه تاریخ جنگها هستند. زنان شاهدند که تاریخشان در تاریخ مردان مضمحل گشته است. در زمان صلح و البته بیشتر از همیشه در زمان جنگ که بیشتر، مردان جلودار صحنه هستند، اوضاع چنین است. در خلال جنگ جهانی دوم، زنان بازار کار را بدست گرفتند تا کاهش دستمزدها را جبران کنند. کاهشی که ناشی از شرکت مردان در کارهای نظامی بود.
در زمان جنگ هزاران زن فرانسوی و فرانسوی زبان فعالانه در تلاشهای مقاومت برای آزادی میهن شرکت کردند اما درگیریها زنان را مجبور ساخت تا بین منافع خودشان بعنوان زن و توقعات اقتصادی – اجتماعی کشور یکی را انتخاب کنند و همین امر جنبش آنان را نیز شقه کرد. جنگ جهانی دوم بمراتب بیشتر از جنگ جهانی اول به بسیج کامل مردان و توانمندیهای آنان شناخته میشود. شهروندان و بطورخاص زنان در فعالیتهای مربوط به جنگ شرکت داشتند. نقش آنان در خلال جنگ جهانی دوم تعیین کننده بود چرا که آنان بعنوان سربازان ذخیره خدمت میکردند. زنان انواع نقشها را برعهده داشتند بجز نقش سیاسی. آنان در کارخانهها، مزارع، بیمارستانها و … کار میکردند. البته که اصلیترین قربانیان درگیرها نیز بودند. آنان قربانی بمبارانها، سوء تغذیهها و بیماریها، اخراجهای اجباری و قتل عامهای مکرر شدند. زنان در تمامی نقاط میهن زیرخدمت پرچم بودند و در جبههها نیز شرکت داشتند. آنان در نبردهای چریکهای جنگل و نیروهای مقاومت شرکت کرده و اغلب رقبای خود را به تشویق وا میداشتند. با این همه زنان فراموش شدگان جاودانه تاریخ جنگها هستند. زنان شاهدند که تاریخشان در تاریخ مردان مضمحل گشته است. در زمان صلح و البته بیشتر از همیشه در زمان جنگ که بیشتر، مردان جلودار صحنه هستند، اوضاع چنین است. در خلال جنگ جهانی دوم، زنان بازار کار را بدست گرفتند تا کاهش دستمزدها را جبران کنند. کاهشی که ناشی از شرکت مردان در کارهای نظامی بود.
زنان در مقاومت
مقاومت زنان در فعالیتهای روزانه آنان که زیاد هم واضح نیستند به ثبت رسیده است (مثل جابجایی روزنامهها و اعلامیهها در کالسکههای بچهها در زمانیکه با دوچرخههایشان جابجا میشدند.)
مقاومت زنان در فعالیتهای روزانه آنان که زیاد هم واضح نیستند به ثبت رسیده است (مثل جابجایی روزنامهها و اعلامیهها در کالسکههای بچهها در زمانیکه با دوچرخههایشان جابجا میشدند.)
لندن فرامینی ارسال میکرد که شرکت زنان در عملیاتهای فرود با چتر را ممنوع میکرد. تعدادی از زنان در شبکههای مقاومت مسئولیتهای مهمی را برعهده داشتند: مثل مارگاریت گونه که در جنبش آزادیبخش جنوب در منطقه ایزر رئیس بخش بود، یا مثل ماری مادولین فورکاد که رئیس شبکه منطقه آلیانس شده بود.
هزاران زن گمنامی بودند که بعنوان مأمور ارتباطات و یا محافظین خلبانان در شبکههای کومت فعالیت میکردند. این شبکهها توسط پدر ریکه تأسیس شده بودند. آنها سکرتر بودند و یا روزنامه توزیع میکردند ولی بندرت کسانی هم بودند که مقاله مینوشتند. در ۳۱ مارس ۱۹۴۲، زنان مقابل مغازههای توزیع مواد غذایی تظاهرات کردند که تعدادی از آنان دستگیر شدند. غالباً یک زن عضو مقاومت میشد چونکه شوهرش جزو اعضای مقاومت بود: سوزان بسوون یا مادولین بارولت رئیس سیماد (سازمان معترضی که ماموریتش حمایت از سرکوب شدگان و کسانی بود که تهدید دستگیر شدن داشتند) آنان زنانی فعال با شخصیتی قوی بودند. آنها کمتر از طرف اس. ت. او (سرویس کار اجباری که با قانونی از طرف دولت لاوال در ۱۶ فوریه ۱۹۴۳ در فرانسه مستقر شد)، دستگیر شدند. برخی در جادهها میخوابیدند تا مانع حرکت قطارها بشوند. در کل نفرات مقاومت، ۴۰ درصد بعنوان مادران خانه محسوب میشدند.
قهرمانان زن بسیار کم بودند: کسانیکه بیشتر از همه در مطبوعات مطرح شدند لوسی اوبراک یا ژنویو دو گول بودند اما خواهر ژان کاوایه، ژیلبرت، زن ثپیر بوروسولت، در تاریکی ماندهاند. تعهد آنان بیشتر بر فدا بنا شده بود. این حزب کمونیست بود که مهمترین جامعه «اتحادیه زنان فرانسوی» را بنیان گذاشته و برخی از دیگر جنبشهای مقاومتها نیز، بخش زنان را تأسیس کردند اما هدف آنها حفظ تعادل قوا با «جنبش زنان فرانسوی» بود.
اتحاد زنان فرانسوی ۵۰۰۰۰۰ عضو داشت. اعضای این اتحادیه تماماً کمونیست نبودند بلکه کاتولیکها نیز بودند. سازمانهای همطراز در ایتالیا و اروپای شرقی نیز بودند.
OCM (سازمان غیرنظامی و نظامی) یکی از جنبشهای نادری است که بخش زنان را تأسیس کرد و رئیس آن ماری هلن لوفوشو، همسر آینده مدیر کارخانههای رنو، پیر لوفوشو بود.
در جنبش FLN (نیروهای آزادیبخش ملی) بخشهای زنان تأسیس شد و رئیس آن لوسی اوبراک بود. این بخشها عمر کوتاهی داشتند. آنها روزنامه چاپ میکردند و در آنها مطالبات مطرح میکردند. لوسی اوبراک مجله خود را داشت ولی موقتی بود.
در سرزمینهای اشغالی، ضرورت مبارزه مخفی زنان را که در آن زمان رزمنده نبودند مجبور میکرد تا برای به دست آوردن اطلاعات، مطمئن شدن از ارتباطات رزمندگان و تهیه مخفیگاه برای کسانیکه تحت تعقیب بودند، گنجهای سخاوتمندی و قهرمانی را به اوج برسانند.
گروههای چریکی جنگل نیز در صفوفشان زنان را داشتند. نازیها زنان مقاومت را نیز با خشونتی یکسان مجازات میکردند. بازداشتها، شکنجهها، فرستادن به اردوگاههای کار اجباری و اعدام هر جنس را بی هیچ تفاوتی هدف قرار میداد.
هزاران زن گمنامی بودند که بعنوان مأمور ارتباطات و یا محافظین خلبانان در شبکههای کومت فعالیت میکردند. این شبکهها توسط پدر ریکه تأسیس شده بودند. آنها سکرتر بودند و یا روزنامه توزیع میکردند ولی بندرت کسانی هم بودند که مقاله مینوشتند. در ۳۱ مارس ۱۹۴۲، زنان مقابل مغازههای توزیع مواد غذایی تظاهرات کردند که تعدادی از آنان دستگیر شدند. غالباً یک زن عضو مقاومت میشد چونکه شوهرش جزو اعضای مقاومت بود: سوزان بسوون یا مادولین بارولت رئیس سیماد (سازمان معترضی که ماموریتش حمایت از سرکوب شدگان و کسانی بود که تهدید دستگیر شدن داشتند) آنان زنانی فعال با شخصیتی قوی بودند. آنها کمتر از طرف اس. ت. او (سرویس کار اجباری که با قانونی از طرف دولت لاوال در ۱۶ فوریه ۱۹۴۳ در فرانسه مستقر شد)، دستگیر شدند. برخی در جادهها میخوابیدند تا مانع حرکت قطارها بشوند. در کل نفرات مقاومت، ۴۰ درصد بعنوان مادران خانه محسوب میشدند.
قهرمانان زن بسیار کم بودند: کسانیکه بیشتر از همه در مطبوعات مطرح شدند لوسی اوبراک یا ژنویو دو گول بودند اما خواهر ژان کاوایه، ژیلبرت، زن ثپیر بوروسولت، در تاریکی ماندهاند. تعهد آنان بیشتر بر فدا بنا شده بود. این حزب کمونیست بود که مهمترین جامعه «اتحادیه زنان فرانسوی» را بنیان گذاشته و برخی از دیگر جنبشهای مقاومتها نیز، بخش زنان را تأسیس کردند اما هدف آنها حفظ تعادل قوا با «جنبش زنان فرانسوی» بود.
اتحاد زنان فرانسوی ۵۰۰۰۰۰ عضو داشت. اعضای این اتحادیه تماماً کمونیست نبودند بلکه کاتولیکها نیز بودند. سازمانهای همطراز در ایتالیا و اروپای شرقی نیز بودند.
OCM (سازمان غیرنظامی و نظامی) یکی از جنبشهای نادری است که بخش زنان را تأسیس کرد و رئیس آن ماری هلن لوفوشو، همسر آینده مدیر کارخانههای رنو، پیر لوفوشو بود.
در جنبش FLN (نیروهای آزادیبخش ملی) بخشهای زنان تأسیس شد و رئیس آن لوسی اوبراک بود. این بخشها عمر کوتاهی داشتند. آنها روزنامه چاپ میکردند و در آنها مطالبات مطرح میکردند. لوسی اوبراک مجله خود را داشت ولی موقتی بود.
در سرزمینهای اشغالی، ضرورت مبارزه مخفی زنان را که در آن زمان رزمنده نبودند مجبور میکرد تا برای به دست آوردن اطلاعات، مطمئن شدن از ارتباطات رزمندگان و تهیه مخفیگاه برای کسانیکه تحت تعقیب بودند، گنجهای سخاوتمندی و قهرمانی را به اوج برسانند.
گروههای چریکی جنگل نیز در صفوفشان زنان را داشتند. نازیها زنان مقاومت را نیز با خشونتی یکسان مجازات میکردند. بازداشتها، شکنجهها، فرستادن به اردوگاههای کار اجباری و اعدام هر جنس را بی هیچ تفاوتی هدف قرار میداد.
درهمین زمینه
ادمه دارد
مطالب مارا در وبلاک انجمن نجات ایران ودر توئیتربنام @bahareazady دنبال کنید
پیش بسوی قیام سراسری ، ما بر اندازیم# شهرهای ایران اعتصاب # تظاهرات#
سرنگونی # اتحادوهمبستگی مرگ_بر_دیکتاتور
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر