نکیسا
بامداد: کارگران، شعله های خشم خلق
در آستانه روز جهانی کارگر با نگاهی به وضعیت کارگران طی حاکمیت
ملایان در ایران، شاهد وضعیت مشقتبار آنان با حداقل دستمزدها و دریافت نکردن همان حداقل
ها با تعویق چند ماهه و پرداخت نشدن پاداش و مزایا و سایر رسیدگی های صنفی و وعده های
دروغین کارگزاران نالایق نظام هستیم. افزون بر اینکه پایین بودن ایمنی در محیط کار
و نداشتن امنیت شغلی و بیمه درمانی و حوادث و بازنشستگی برای قشر عظیمی از کارگران،
خود درد مضاعفی برای کارگران ستمدیده ایرانی به حساب می آید.
بر
اساس آمار بانک مرکزی همین نظام، نرخ تورم در دوازده ماه منتهی به شهریورماه ۱۳۹۴ نسبت به دوازده ماه منتهی به شهریورماه
۱۳۹۳ معادل ۱۵.۱ درصد است. شاخص بهای کالاها و خدمات
مصرفی در ایران در شهریورماه ۱۳۹۴ به عدد ۲۲۵.۷ رسید که نسبت به ماه قبل ۰.۶ درصد افزایش داشت. شاخص مذکور در شهریورماه
۱۳۹۴ نسبت به ماه مشابه سال قبل
معادل ۱۱.۷ درصد افزایش داشته است.
این
آمار نشان می دهد نرخ تورم با افزایش بهای کالاها رابطه مستقیم دارد در حالیکه حقوق
کارگران نه تنها افزایش نداشته بلکه کاهش چشمگیری نیز داشته است و همان حقوق بخور و
نمیر هم پرداخت نشده و کارگران بابت دریافت آن باید روزها و گاه ماهها به تحصن و اعتصابات
کارگری روی بیاورند.
بعنوان
نمونه میتوان به چند تجمع اعتراضی در ماههای گذشته که توسط خود خبرگزاری های حکومتی
به آنها اذعان شده اشاره کرد:
اعتراض
کارگران معدن ذغال سنگ چشمه پودنه به نپرداختن حقوق (منبع: باشگاه خبرنگاران جوان)
تاخیر
۵ ماهه در پرداخت دستمزد ۲۶۰ کارگر شهرداری امیدیه (منبع: خبرگزاری
ایلنا)
تاخیر
در پرداخت مطالبات مزدی کارگران آبفای اهواز (منبع: خبرگزاری ایلنا)
سه
ماه معوقات مزدی کارگران شرکت معدن سنگ آهن بافق (منبع: خبرگزاری ایلنا)
و
این در حالی است که در اثر بی لیاقتی کارگزاران دزد و فاسد حکومتی که نه از روی شایسته
سالاری، بلکه از روی سیاست هزار فامیل و رشوه خواری و حق حساب دادن انتخاب می شوند،
هر ساله هزاران فرصت شغلی و کاری از بین می رود و متعاقبا هزاران کارگر از کار بیکار
و بر لشکر بیکاران و در نتیجه معتادان و کارتن خوابان افزوده می گردد.
شکی
نیست در شرایطی که دستمزد کارگران هیچگونه تناسبی با تورم و رشد سرسام آور کالاها در
بازار به غایت فاسد و ورشکسته آخوندی ندارد، سبد خرید خانواده های کارگری همواره خالیست
و آنان در شرایط بسیار بدی بلحاظ تغذیه و بهداشتی و آموزشی و رفاهی قرار دارند، ضمن
آنکه کارگران ایرانی از داشتن هرگونه اتحادیه و تشکل های صنفی کارگری مستقل که بتواند
بصورت یکپارچه و متحد با مشکلات مقابله کند نیز محروم هستند و همان سندیکاها و تشکل
های کارگری در چارچوب نظام هم همواره با مشکلات جدی دست و پنچه نرم می کند و اغلب مسئولان
و سخنگویان کارگری در زندانها و شکنجه گاهها بسر می برند. و جالبتر آنکه به همان میزان
که هیچ ارگان و نهاد دولتی حاضر به گوش دادن و بطبع برداشتن گامی در جهت رفع مشکلات
کارگری دیده نمی شود، اما در مقابل همان کارگزاران کور و کر و بی عمل در برابر هر گونه
تجمع و اعتراض کارگری با شدت و سرعت قابل توجهی وارد عمل شده و کارگران را مورد سرکوب
و دستگیری قرار داده و به زندان می افکنند! در همین راستا میتوان به بازداشت کارگرانی
که اکنون در زندانها اسیر هستند اشاره کرد که بدلیل دستگیری و زندانی شدنشان، اینک
خانواده آنها در وضعیتی به مراتب دشوارتر از گذشته بسر می برند و غیر مترقبه نیز نخواهد
بود اگر خانواده ها در خبر نابهنگامی مرگ عزیزانشان را در زندانها بشنوند. همانند حادثه
ای که برای شاهرخ زمانی رقم خورد، و یا مرگ دلخراش کارگر وبلاگ نویس ستار بهشتی، افشین
اسانلو و دهها نمونه دیگر ... و آنگاه خانواده داغدار بازماندگان از این بیداد به کدامین
بیدادگاه آخوندی در ایران می توانند مراجعه کرده و داد بستانند؟!
اما
باز کارگران شجاع و خسته از بی عدالتی در نظام آخوندی، با دستان پینه بسته و جیب های
خالی، سکوت نکرده و درجلوی هر کارخانه و کارگاهی و یا هر ارگان یغما گر نظام آخوندی
به اعتراض و افشاگری می ایستند تا حق و حقوق به یغما رفته شان را باز ستانند.
بیلانی
از حیف و میل اموال مردم ایران و بویژه کارگران توسط کارگزاران دزد و بی لیاقت در نمونه
های زیر قبل از هرچیز بیانگر عمق فاجعه است.
کارگران
نساجی بروجرد خبر دادند که نه فقط با مشکل حقوق های معوقه روبرو هستند، بلکه بدلیل
افت ۸۰ درصدی تولید کارخانه بیم آن دارند که ۴۶۰ تن از کارگران این کارخانه در سال ۹۵ قراردادهایشان تمدید نشده و به این ترتیب
از کار اخراج بشوند. در خبر دیگری هم از اخراج ۲۰۰ تن از کارگران باسابقه کارخانه ارج در
پی تعطیل شدن این کارخانه در آستانه روز جهانی کارگر باخبر می شویم. علاوه بر اینها
بحران روبه رشد تعطیلی واحد های تولیدی و صنعتی نیز که با خود خیل عظیم بیکاران، بویژه
در میان جوانان و تحصیل کردگان را بهمراه دارد از دیگر بحران هاست که هر روز ابعاد
تازه ای بخود می گیرد. در تازه ترین نمونه آن و به گفته معاون وزیر صنعت، معدن و تجارت
آخوند روحانی، هم اکنون «هفت هزار واحد صنعتی در کشور تعطیل است»! و اینها تنها نمونه
هایی هستند که حتی خبرگزارهای روتش گر آخوندی نیز قادر به روتوش کامل آنها نبوده است.
در
همین رابطه باید یادآور شد وقتی خمینی جنایتکار و سارق انقلاب مردم ایران در اوج بی
سوادی و حماقت گفت " اقتصاد مال خر است"، و یا "ما انقلاب نکردیم که
هندوانه ارزان بشود" باید به این آخوند مرتجع و پلید و نوه نتیجه های دزد سرمایه
های ملی گفت اقتصاد زیربنای رشد و ترقی و شکوفایی فرهنگی و بهداشت و درمان و رفاه در
هر جامعه است. اما در نظام ولایت فقیه در سرلوحه اش از همان ابتدا شعار تباهی و نابودی
همه نهادهای اقتصادی داده شد و امروزه نه تنها کارگران بلکه همه آحاد ملت ایران از
وجود این حکومت پلید و کارگرکش رنج می برند.
بنابراین
در نتیجه کارکردهای ضد انسانی رژیم بجای مانده از خمینی جنایتکار، شاهد بازتاب های
آن در روح و جسم و جان کارگران و جوانان و مردم ایران به شکل بیکاری، افسردگی، خودسوزی
و خودکشی، کارتن خوابی، دختران فراری، زنان فرو ریخته و فرار نخبگان همراه با قشر عظیمی
از کودکان کار و کارگران در جامعه هستیم . وضعیتی که حتی پس از نوشیدن جام زهر نیز
به امید رفع تحریم و آزاد شدن میلیاردها دلار پول بلوک شده هم نتوانست کوچکترین درمانی
برای دردی باشد که ریشه آن نه در تحریم چند ساله بلکه در دزدیها و چپاول سالیان همین
حکومت فاسد و ضد مردمی نهفته است .
بطوریکه
آخوند جنایتکار روحانی که همه مشکلات جامعه و بویژه کارگران را پیش از این به تحریم
ها نسبت می داد و وعده می داد که با برداشته شدن تحریم ها همه مشکلات اقتصادی نظام
حل خواهد شد، پس از خوردن جام زهراتمی همه وعده و وعید ها را کنار گذاشته و آشکارا
اعلام می کند که در سال 95 انتظار هیچ بهبودی را نباید داشت. وی بجای حل مسایل و معضلات
کارگران آنها را به عدم اصراف و خوردن یک وعده غذا و ... فرا می خواند و از سویی دیگر
به اعتراف کارگزاران همین نظام می شنویم که در حال حاضر60
درصد کارخانه های کشور تعطیل و کارگران آن از کار بیکار شده اند.
چرا که طی سالهای گذشته فرصت های اقتصادی مردم ایران فدای پروژه
شکست خورده اتمی، اختلاس های میلیاردی، دکل دزدی و یا صدور تروریسم و تقویت تروریست
ها در منطقه و دنیا شده و می شود. در اینحال ما شاهد کودکانی در کشور هستیم
که حتی شناسنامه ندارند و یا برای رسیدن به خرابه ایی که دولت تدبیر و امید آخوند روحانی
آنرا مدرسه می نامد می باید از هفت خوان رستم با گذشتن از جان، از دل کوه و سنگ و دره
و آب گذر کنند! کودکی که پدر کارگرش از داشتن حداقل امکانات و تسهیلات زندگی محروم
است و در چهره دردمندش کوله باری از شرم نداشته هایی است که همان دولت تدبیر و امید
برایش به ارمغان آورده و دستانش پر از زخم ها و پینه های عمیقی است که افشاگر سالها
کار بدون دریافت اجر و مزد انسانی در حکومتی با ماهیت کاملا ضد کارگری است.
امروزه
وجود محرومیتهای فاحش و وجود اختلاف طبقاتی غیر متعارف کار را بجایی رسانده است که
خود کارگزاران نظام را نیز از ترس طغیان و خشم انقلابی مردم به وحشت انداخته و در همین
راستا آنان را وادار به اعتراف های وحشتناکی در این زمینه می کند. در همین رابطه اشاره
می شود به گزارش وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی که کارگزاران آخوندی این وزارت اعلام
کرده اند: جمعیت غیرفعال اقتصادی در ایران از ۳۳ میلیون ۴۶۹ هزار تن در سال ۸۴ به ۴۰ میلیون و ۱۹۸ هزار تن در سال ۹۳ رسیده است که بیانگر افزایش شش میلیون
و ۷۲۸ هزار جمعیت غیرفعال اقتصادی
است.
پر
واضح است که در سایه چنین دولت بی تدبیری که تنها بذر ناامیدی را در دل کارگران می
کارد شاهد خودسوزی دلخراش دستفروشان محرومی چون یونس عساکره، امیر کارگر دستفروشی که
بساط روسری در تهران پهن می کرد و یا کارگر بازنشسته وزارت نفت و نمونه های بسیار دیگر
باشیم. شاید شعله های آتش بیان سوزنده تری بتواند نسبت به واژگانی داشته باشد که از
زبان این کارگران جگرسوخته به گوش هیچ کارفرمای سنگدلی نرسید.
اما در همینجا جا دارد تا اشاره شود که زنان کارگر در نظام ضد کارگری
آخوندی با مشکلات دو چندانی دست و پنجه نرم می کنند.
زنان کارگر در برابر تبعیض های عمیق جنسی از آنجاییکه حق هیچگونه
اعتراضی را ندارند ( چرا که براحتی حذف می شوند و از همان یک لقمه نان بخور و نمیر
هم باز می مانند) بنابراین به استثمار و بهره دهی خاموش، یعنی فروختن نیروی کار ارزان
تن می دهند و از روی ناچاری بدون برخورداری از حق بیمه و امنیت های شغلی به کارهای
پرریسک و خطرناک روی می آورند. اما با اینحال صاحبان کار و سرمایه و نهاد ها و ارگانهای تولیدی
در ایران آخوند زده برای فرار از ندادن مرخصی و حق زایمان و شیر و شیرخوارگاه و مهد
کودک از استخدام زنان کارگر سر باز می زنند و یا آنان را اخراج می کنند و به مجرد پذیری
اقدام می کنند و این قشر ستمدیده از طرف دولت زن ستیز و
ضد کارگر آخوندی نیز از هیچگونه حمایتی
برخوردار نیستند.
این زنان کارگر همواره در صف اول اخراج ها قرار دارند. اعلام خبر
دو برابر شدن نرخ بیکاری زنان در سال ۹۴ نشانگر این واقعیت
تلخ است.
در
پایان ضمن گرامی داشت روز کارگر و تبریک به همه کارگران میهن و با امید به سرنگونی
رژیم ضد کارگری آخوندی، یاد و نام همه کارگران زندانی را گرامی می داریم.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر