امروز برای هیچکس، پوشیده نیست که آخوند حسن روحانی نیز به مانند
دیگر رئیس جمهورهای پیشین رژیم، نه تنها نماینده مردم ایران نیست، بلکه وی نیز از جمله
مدافعان امپراتوری وحشتی است که ۳۷ سال به مانند کرکسها سایهُ دروغ، فریب، ریا، تزویر،
فرصت طلبی، جهالت، جنایت، خیانت و رذالت را بر میهنم افکنده است.
به مانند مار بردوش ضحّاک هر روز برای تداوم حکومت ضحاک گونه
خمینی آن را با کشتار از طریق تروریسم و اعدام ملتی تغذیه میکند.
آری، دیگر بر کسی پوشیده نیست که روحانی نیز به مانند پیشینیان
خود از همان ابتدای شکل گیری و ادامه حکومت جانیان حاکم بر ایران نقش مهمی را بازی
کرده است و در این راستا وجود وی با وجود حکومت فاشیستی حاکم بر ایران عجین شده است
و بدون حفظ همین حکومت آینده ای برای وی متصور نیست.
او در پنج دوره نماینده مجلس فرمایشی و ۱۶ سال در مقام رئیس
شورای امنیت رژیم به شکل گیری و تداوم سرکوب و اعدام در ایران و صدور تروریسم بنیادگرائی
توسط حکومت ملاها به اقصی نقاط جهان به ایفای نقش پرداخته است.
همه میدانند که وی با وعدههای دروغین برای سامان دادن به وضعیت
اَسفبار اقتصادی و شرایط دردناک فقر که همین حاکمان بیش از سه دهه بر مردم ایران تحمیل
کردهاند و شعار بهبود وضعیت حقوق بشر در ایران پا میدان گذاشت؛ اما نه از رونق اقتصادی
خبری است و نه از بهبود حقوق بشر.
آیا مقامات فرانسه نمیدانند که حسن روحانی ملایانِ حاکم بر ایران
را نمایندگان خدا میداند؟ ایا او خود در پاسخ به اعتراض صُوری همین دول غرب به افزایش
اعدامها که اکنون در طی دو سال پس از انتصاب وی به سمت رئیس جمهور رژیم به بیش از
۲۰۰۰ نفر بالغ شده است، پاسخ نداد که: «اعدامها یا بر اساس قانون خداست یا قانونی
است که مجلس تصویب کرده … و ما مجری هستیم.»
آیا دولتمردان فرانسه از گزارش سازمان بینالمللی مدافع حقوق
بشر را که اعلام داشته اند که «از زمان آغاز ریاست جمهوری حسن روحانی وضعیت حقوق بشر
شهروندان ایران در مقایسه با قبل بهتر نشده است»، بی اطلاع هستند؟
چه کسی است که نداند که درآمد سرشار نفت در طی چند دهه گذشته،
علاوه بر دزدی و فساد داخلی که کمر ملتی را خرد کرده است، صرف صدور تروریسم نشد؟ تروریسمی
که اکنون دامان میزبانان مارهای ضحاک را نیز گرفته است.
آیا این اَمر بر مقامات فرانسه پوشیده است که حمله ترورستی
به چارلی ابدو و حمله تروریستی جمعه سیاه درسالن کنسرت بتکلان در پاریس،
خلق الساعه نبوده و بذر آنرا "خمینی" بنیانگذار حکومت فاشیسم مذهبی حاکم
بر ایران در سال 1979 کاشت و روحانی و همپالگی های وی آن را آبیاری کردند؛ و بعد هم
تقصیر آن را به گردن دولت فرانسه انداختند و داد سخن دادند که: «شما تروریست پرور هستید
و مارهایی که در آستین پرورش دادید امروز خودتان را نیش می زنند» و یا «فرانسه باد
کاشت طوفان درو کرد.»
آیا مقامات سرزمینی، روزگاری "در رؤیاهای" من و بسیاری
دیگر به عنوان مهد آزادی ودموکراسی، با میزبانی از نماینده کرکسهای لاشخور و مارهای
ضحّاک و عامل تروریسم بودن، به تمام آن ارزشهای خلق شده که نسلها برای بدست اوردن آن
مبارزه کردهاند و بها پرداختهاند خط بطلان خواهد کشید؟
آیا نمیدانند که دست فشردن عاملین سرکوب و تروریسم مشروعیت بخشیدن
به این ضد ارزشها شراکت در تروریسم قلمداد خواهد شد؟
آیا میتوان با کمک عاملین و آمرین تروریسم به جنگ بنیادی علیه
تروریسمی که ارزشهای دموکراتیکی را تهدید میکند که فرانسه خود را پرچمدار ان میداند
و به ان افتخار میکند، شتافت؟ من که به باورم تردید میکنم و یقین دارم که بسیاری با
من همراه و هم عقیده در تظاهرات اعتراضی در روز ۲۸ ژانویه در پاریس آن را فریاد خواهند
زد.
آنها فریاد خواهند زد که ارزشهای دموکراسی، ازادی و حقوق بشر
قابل معامله نیستند و باج دادن به تروریسم راه حل ریشه کنی این پدیده شوم نیست.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر