منصور وار گر ببرندم به پای دار
مردانه جان دهم که جهان پایدار نیست
خبر کوتاه بود و بس دردناک و باورنکردنی! منصور با آن همه شادابی،
شور و تلاش و انگیزه برای مبارزه با دژخیمان حاکم و بخصوص ایادی و مزدوران رنگارنگ
و امدادرسانان قلمی و هوچی گرهای خودفروخته اش در خارج، شوربختانه به ناگاه در کمال
بهت و ناباوری از میانمان پرکشید و روی بسوی اقلیم جاودانگان نهاد و همه دوستدرانش
را در سوگی بس دلگیر و جگرسوز فرو برد.
او را از دیر باز و قبل از اینکه رسما به شورای ملی مقاومت بپیوندد
میشناختم. جوانی با سودای آزادی در دل، وجودش سرشار از امید و انرژی بود و از یکسو
در قلب پرمهر و با صفایش کینه و نفرتی ژرف به آخوندهای خونخوار و آدمکش موج میزد و
از سوی دیگر عشقی بیکران به رزمندگان مجاهد وجودش را سرشار از انگیزه های ناب مبارزاتی
کرده بود. علاقه وافرش به مسعود رجوی وصف ناپذیر بود و او را ازصمیم دل میستود و در
دل آرزوی دیدارش را میپرورانید. تا اینکه رسما به عضویت شورا درآمد و خوب یادم میاید
که برای شرکت در اولین اجلاس شورا پس از پذیرش عضویتش، با هم همسفر هم بودیم و منصور
از فرط شور و هیجانی که برای دیدار مسعود و مریم و سایر رزم آوران جان برکف مجاهد داشت
سر از پای نمیشناخت و ثانیه شماری میکرد. از این به بعد او در کسوت یک عضو شورا با
تعهدات جدید و عزمی صد چندان پای در میدان مبارزه گذاشت و تا آخرین دم حیات کوتاه و
پربارش به آرمان آزادی و دفاع از مجاهدان و مبارزه با رژیم جانی و ایادی خونخوارش که
کینه وحشتناکی به او داشتند وفادار، استوار و سرفراز باقی ماند. منصور در کار هنریش
که کارگردانی تئاتر و سینما و عکاسی بود به مهارتهای چشمگیری دست یافت و در این رشته
تحصیلات آکادمیک خود را در آلمان با موفقیت به انجام رسانده بود. او هنرش را در کمال
تواضع و بی هیچ چشمداشتی در مسیر مقاومت و در مصاف با دیکتاتوری خونخوار ولایت فقیه
بکار میگرفت. در همه آکسیونها و تظاهراتهایی که مقاومت برگزار میکرد با شور و اشتیاقی
وافر و درعین حال در کمال فروتنی و با مهر، دوربینش را بدست میگرفت و در تمام مدت برنامه
مشغول تهیه عکس و فیلم بود. در حالیکه از یک دوجین بیماری های جدی رنج میبرد در سرما
و گرما و باران و برف این کار را بطرز خستگی ناپذیری تا به آخر ادامه میداد. او معتقد
بود که این لحظات تاریخی را باید به بهترین وجه ممکن ثبت و ضبط کرد زیرا که تبلور اراده
و فریاد آزادیخواهانه مردم ایران و مقاومتشان برای تحصیل آزادی است و باید به وجه نیکو
این کار را برای استفاده بهینه مبارزاتی و رساندن پیام مردم ایران و مقاومت آنها به
گوش کر فلک و نیز ثبت در سینه تاریخ به شایستگی انجام داد.
به گواه همه اعضای شورا، او همیشه در جلسات
شورای ملی مقاومت با شور و هیجان و با همان لهجه شیرین اصفهانیش روی مواضع سرسختانه
خود در دفاع از مجاهدین تأکید میکرد و از هر فرصتی با ذهن خلاق و مبتکرش برای بیان
طرحها و پیشنهادات سازنده اش جهت ارتقای کار مقاومت بهره میجست. در ورای همه اینها
او با فروتنی انقلابیش همواره خود را یک هوادار و بقول معمول و مرسوم، اشرف نشانی ساده
قلمداد میکرد. همین امر یعنی جدّیت و تمرکز مستمر او در جبهه جنگ سیاسی با رژیم و عوامل
و مزدوران گوناگونش منصور را تبدیل به یک دشمن قسم خورده آنها کرده بود. مزدوران دنی
کینه عمیقی از وی به دل داشتند و نسبت به هر موضعگیری جانانه او عکس العملی خصمانه
و وقیحانه نشان میدادند و با همان ادبیات منحط و لمپنی آخوندی، منصور را آماج تیرهای
زهرآگین خویش میکردند. اما مبارز خستگی ناپذیرمان اتّفاقا با همان روحیه همیشگی سخت
جنگنده اش، از این کینه توزیهای ارتجاع خونخوار استقبال میکرد و اراده مبارزاتی خود
را در این جنگ خونین صیقل میداد.
او طی قریب به دو دهه روی ماهیت تروریستی
رژیم مطالعه و تحقیقی عمیق بعمل آورد و نتیجه آن تهیّه و ارائه فیلمهای مستندی در رابطه
با عملکرد تروریستی این بانکدار بزرگ تروریسم جهانی در مجموعه ای با نام ردّ پای ترور
شده بود. از ابتدای کار با من و برخی دیگر از اعضای شورا نیز مصاحبه هایی بعمل آورد
و از آن برای فیلم خویش بهره جست. برای خاموش کردن این آتشفشان سرکش، رژیم از هر طریق
ممکنه از قبیل تطمیع، شانتاژ و تهدید و غیره نتوانست در اراده و عزم قدرتمند او در
حمایت مستمرش از مقاومت و پایداری و افشاگریهای ارزشمند و مستمرش خللی وارد کند. او
از این توطئه ها در هر موقعیتی پرده برمیداشت و زخمی کاری بر پیکره این گونه پروژه
های وزارت اطلاعات خونریز و بدنام آخوندی وارد میاورد. قلم بمزدان بیرحم و بی مقدار،
حتی پس از درگذشت جانگدازش دست از کار زشت و کثیف خود برنداشتند و سعی کردند با نوشتن
مقالات ولی فقیه پسندانه شان باز هم همان لوش و لجنهای همیشگی و همان فرافکنیهای دیرین
را علیه وی بکار بگیرند. این روزها در کمال فرومایگی و دنائت، "خصمهای سیاسیش
"، همان قطاع الطریقهای در کمین نشسته در مسیر خونبار مقاومت، در صدد برآمده اند
تا در مماتش هم منصور ما را که چون درختی استوار و محکم که پای و ریشه در اعماق زمین
این مقاومت دوانده بود به "بوته ای سرگشته و غلتان در وادی استبداد و اشتباهات
رهبری!!؟" تشبیه کنند و آنهمه موضعگیریهای سرسختانه و سخنرانیها و مقالات آتشین
و آثاری را که طی یک ربع قرن در دفاع جانانه اش از مقاومت و مجاهدین و رهبری هوشمندانه
و پاکبازانه آن در کمال سرافرازی بعمل آورده تخطئه کنند و شخصیت مبارزاتیش را با ادعاهای
مضحک و بیهوده ای از این باب که این حرفها مال خودش نیست! منکوب کنند. اما هیهات که
بر تارک کبریایش این خس و خاشاک غباری نخواهد نشاند. دریغا که متاسفانه جامعه هنری
خارجه نشین هم بدلیل این مواضع سرسختانه اش وی را مورد بی مهری و سانسور چندش آوری
قرار دادند و سعی کردند که هنرش را که مثل سلاحی برّا علیه ارتجاع بکار میگرفت خاموش
کنند. زهی نامردی و بیشرمی بر اصحاب مدعی آزادی که رفتاری اینچنین شرمگینانه با وی
و هنر جنگنده اش داشتند!
منصور در پهنه پیکار بی امان برای آزادی و در آوردگاه رزم با
دشمنان قسم خورده خلق و آنهایی که خائنانه جبهه عوض کرده و به اردوگاه دشمن پیوسته
بودند جانانه ایستاد و بدون تردید، دراین صحنه نبرد در زمره مبارزان آزادی ستانی است
که میهن ما به او خواهید بالید و جاودانگیش مهری است ابدی بر همه میثاقها و مسئولیتهایی
که او طی قریب یک ربع قرن در مسیر تحققشان جانفشانی کرد. همانهایی که با دروغ و افترا
برای خوشرقصی در بارگاه ولایت از هر سو هزاران خدنگ مسموم بلا به او نشانه رفتند و
بجان رنجورش درد و بر پیکرش زخمهای نامرادی و کینه جویی میزدند، حال که او از میان
ما رفته و دستش از این دنیا برای پاسخهای دندان شکنش به آن جماعت لاشخواری که به جسدش
لگد میکوبند کوتاه شده، برایش اشک تمساح میریزند، که منصور چنین و چنان بود!؟ باید
به این جماعت هرزه و دریده خودفروش گفت زهی بیشرمی و بیشرافتی ! بهتر است خفقان بگیرید
و خاموش باشید ! اگر منصور آنچنان بود که شما در کمال ناجوانمردی فرافکنیش میکنید،
یقینا در آن روزگار که از پشت به مقاومت خنجر زدید و خیانت کردید، بهمراه تان، کاروان
مقاومت گلگونمان را ترک میگفت و همچون شمایان حقیر، به صفوف جانیان و خودفروختگان بیمقدار
و مجیزگوی ولایت می پیوست. اگر بحث نعمات مادی مترتب بر ماندن در مقاومت است، شرمتان
باد شمایان که تا خرخره از این بابت بدهکار این مقاومت هستید و منصور که در کمال ساده
زیستی و با تلاش و کوشش و عرق جبین و کدّ یمین خود، زندگی ساده و افتخارآمیزش را در
کادر مقاومت میگذرانید و هر روز هم مصمم تر از قبل در این وادی طی طریق میکرد بی نیاز
از هر گونه پاسخی است.
اما یادش بخیر منصورکه حلاج وار پیشاپیش
درد و رنج همه این تیرهای شرزه را بجان خریده بود و خم به ابرو نمیاورد و در پاسخ به
این نامرادیها و رذالتهای حضرات آبروباخته، این شعر حافظ را ترنم میکرد:
منصور وار گر ببرندم به پای دار
مردانه جان دهم که جهان پایدار نیست
و به نادمان و از راه برگشتگانی که در خدمت حکام ظلمت و سیاهی
آخوندی درآمده بودند به طعن میگفت بقول حلاج بیایید و مرا بکشید تا هم من آرامشی بیابم
و هم شما پاداشتان را از خلیفه ارتجاع دریافت کنید!
یاد این رفیق خستگی ناپذیر و بزرگوارمان گرامی و خاطره اش هر
چه تابناکتر باد. ضایعه دریغ انگیز فقدان اسفبارش را به خانواده گرامی و داغدارش و
به رهبری مقاومت ایران مسعود رجوی و رئیس جمهور برگزیده مقاومت خانم مریم رجوی، به
سازمان پرافتخار مجاهدین خلق ایران و اعضای گرانقدر و پایدار و مبارزش در رزمگاه لیبرتی
و دیگر همسنگرانم در شورا و خانواده بزرگ مقاومت ظفرنمونمان از صمیم قلب تسلیت میگویم.
باشد تا در بامدادان آزادی میهن بخون تپیده مان، مردم ایران و بخصوص مردم شریف و هنرپرور
اصفهان، نام بلند این فرزند دلاور و مبارز آزادیخواه خود را زیب کوی و برزن و دانشکده
های هنرخود کنند. با او تجدید عهد و میثاق میکنیم که راه پرافتخارش را بقول صبای شهیدمان
تا به آخر و تا آخرین نفس تا روز تحقق آرمان خجسته آزادی ادامه بدهیم. راهش پررهرو
باد! و روان پرفتوحش قرین نور و آرامش باد !
با مهر و احترام. حمیدرضا طاهرزاده
پاریس در آستانه 16 آذر 1394
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر