وقتی به مساله کودک در نظام زن ستیز آخوندی نگاه میکنی ناخودآگاه یاد
نیم بیت کوتاهی از شعر سعدی شیراز میفتی که: خانه از پای بست ویران است ... و این ویرانی
آنقدر عمیق و گسترده است که چاره کار تنها و تنها در سرنگونی این حکومت زن ستیز و ضد
کودک می باشد و بس.
شک نیست جامعه ایی که مردم و خانواده و به طبع کودکانش در یک بستر کاملا
ناسالم و بیمار و آلوده به ناامنی، فقر، اعتیاد، فحشا و بزهکاری، اختلاس و دزدی و دروغ
غرق گشته، هرگز نمی تواند بستر سالمی برای رشد کودکان فراهم آورد. چرا که یک جامعه
سالم قبل از هرچیزی به سیستمهای دولتی و قوانین حمایتی محکم و بنیادینی نیازمند است
که قطعا می بایستی از درون یک سیستم پیشرفته و مسئول، مبتنی بر شناخت علمی همه اجزا
و پدیده های یک جامعه برخاسته باشد.
اما در حکومت ملایان نه تنها هیچکس و هیچ چیزی در جای درست خود قرار نگرفته،
بلکه مشتی تبهکار همچون محسنی اژه ای، مصباح یزدی، احمد خاتمی، احمدی نژاد و روحانی
و سعید مرتضوی و امامان فاسد جمعه و سرکردگان سپاه و بسیج و ... و در راس همه خامنه
ای جنایتکار، سی و هفت سال است که برگُرده این ملت سوار شده اند و نه تنها از علم و
دانش و شناخت جامعه بویی نبرده اند بلکه از بی سوادترین افراد و عقب مانده ترین اقشار
جامعه شمرده می شوند که تمام فکر و ذهن بیمارشان پر است از طرح های چپاول و دزدی و
اختلاس های نجومی در کنار سرکوب و کشتار و به بند کشیدن مردمی که تحت ظلم و ستم آنان
قرار گرفته اند.
در چنین وضعیتی است که هر یک از ما بارها و بارها پشت چراغ قرمزها، سر
چهار راهها ، در مسیرهای شلوغ خیابانها و یا حتی در کنار جاده های پر خطر، حتما شاهد
کودکانی بوده ایم که با یک بغل گل، یا کارتهای فال و اشعار حافظ ... به سویمان دویده
و به چشمانمان زل زده اند و تو در پس نگاه بی رمق شان، شاهد یک بغل غم و یک دنیا اندوه
و حسرت شده ای که شعله بر جانت می کشد.
کودکانی که هر روز و هر لحظه با خود کوله
باری از دردهای ناگفته به دوش می کشند. با جسمهایی نحیف و رنجور به هر سو می دوند و
گل و آدامس ... می فروشند بی آنکه خود هرگز عطر گلها را ببویند و یا طعم خوب خوراکی
ها را بچشند و یا حافظ را بخوانند. کودکانی که گرسنه می خوابند و برهنه می دوند و به
دلیل کودک بودنشان جراعت فریاد و اعتراض و دفاع از خود ندارند و همچون گلی به سرعت
با دنیایی از تمنا، زیر فشارهای بی رحمانه فقر و تنگدستی پرپر می شوند.
آری سخن از کودکان مردم ایران است که ثروت و ذخایر و منابع ملی شان، دریاچه
ها و جنگل و نفت و گاز و پسته و پنبه و خاویار و فرشهایشان و نیز آبرو و حیثت و اعتبار
و سربلندیشان، همچون تاریخ و فرهنگ و تمدن و زبانشان توسط آخوندهای جنایتکار و سپاه و بسیجی و بنیادهای
جعل و دروغ مستضعفان و شهید و پاسدار ... به
غارت رفته است.
از آمار و ارقام های سرسام آور که بگذریم بعنوان نمونه می توان به سوختن
29 کودک مدرسه دخترانه شین آباد اشاره کرد که دو تن در اثر شدت سوختگی جان باخته و
بقیه تا آخر عمر تا اعماق روح و روانشان بیمار و دردمندند.
اما سوال اینجاست، در سرزمینی
که سرمایه های مردمش زبانزد جهانیان است چرا باید تجهیزات گرمایشی مدرسه اش از عقب
مانده ترین نوع آن باشد؟
اما از سوی دیگر در حالیکه سران نظام با صدای بلند در رسانه ها عجز و
ناتوانی خود را از خرید یک بخاری ساده و یا زدن یک پل معمولی برای روستای گاودانه و
... اعلام می کنند در مقابل، زمانیکه بحث بر سر تامین بودجه حزب الله و حماس و لبنان
و سوریه و کمک رسانی تسلیحاتی به حوثی های یمن در پوشش مثلا کمکهای انسان دوستانه!
باشد با تصویب چند فوریتی مجلس نظام و همراهی دولت و همه بنیادهای دروغین بسرعت پول
جمع شده و میلیونی و میلیاردی ثروت مردم و
از جمله همین کودکان را روانه آنسوی آبها می کنند.
آنگاه در کشور خود شاهد کودکانی هستیم که گاه از فرط فقر توسط خانواده
بفروش می رسند و مورد انواع آزارها و بهره برداری های جسمی و جنسی قرار می گیرند. کودکانی که تبدیل به
بردگان کاری می شوند و دنیای کودکیشان پر است از صدای ضجه ها، از دود و دمهای مواد
مخدر و یا ضربه های سنگینی که بر سر و صورتشان نواخته می شود، همراه با اشارات و واژگان
زشت و فرهنگ و کلمات چاله میدانی و ناپسندی که موسیقی هر روزه گوشهایشان شده است.
کودکان کارتن خوابی که از شدت فقر و تنگدستی بهر سویی کشانده می شوند و به هر کاری تن میدهند
و نداری و نداشتن غذای گرم ، لباس مناسب، بهداشت و درمان، امکانات آموزشی و امنیت و
حتی از نداشتن حق رویاهای لطیف و قشنگ کودکانه در محیط های سرد و زمخت و بی رحم پیرامون
خود رنج می برند.
بطوریکه به اعتراف رئیس کمیته اجتماعی شورای شهر تهران: حضور زنان باردار
و کودکان در شرایط حاد در میان کارتن خواب ها در حال شیوع است و حاشیه تهران به مامنی
برای کودکان کارتن خواب تبدیل شده است.
آمارهای غیر رسمی حکایت از وجود هفت میلیون کودک کار در ایران دارند.
بیشترین تعداد کودکان کار در فاصله سنی ۱۰ تا ۱۵ سال هستند.
به گزارش خبرگزاری کار ایران، ایلنا، "محیا واحدی"، فعال حقوق
کودک و دبیر سمینار تخصصی کودکان کار، میانگین سنی کودکان کار را بین ۱۰ تا ۱۵ سال اعلام کرد اما تاکید کرد: کودک کمتر
از ۵ سال و حتی نوزادی که در آغوش مادر و به
اجبار وارد چرخه کار میشود نیز وجود دارد.
خود سران رژیم اعتراف کرده اند شیوع آلودگی ویروس کشنده ایدز در بین کودکان
بی سرپرست و کارتن خواب به نسبت بزرگسالان 45 درصد بیشتر است...!
اما در مقابل حکومت ملایان سن مجازات کیفری کودکان، پسران را ۱۵ سال و دختران را 9 سال تعیین کرده که در
مغایرت با قانون کنوانسونهای بینالمللی است که اعدام افراد کمتر از هجده سال را منع
می کند و جمهوری اسلامی آنرا در سال 1372 در کنوانسیون حقوق کودک امضاء کرده و در مجلس
آنرا به تصویب رسانده است.
اما با این وجود چه بسیار اتفاق افتاده است که کودکان ایرانی در زیر سن
قانونی به دار آویخته شده و یا در روز تولد 18 سالگی خود پس از تحمل سالها حبس و زندان،
طناب دار از حکومت ملایان هدیه گرفته اند!
سران حکومت فاشیستی جمهوری اسلامی جهت ایجاد فضای وحشت و اختناق در راستای
سرکوب اعتراض های اجتماعی در جامعه ای که جوانان و نوجوانان در خط نخست آن قرار دارند
با بهانه های دروغین قصاص آنان را بویژه در ملا عام به پای چوبه های دار می فرستند
تا بدین وسیله از سرعت فروپاشی حکومت پلیدشان
جلوگیری کنند.
در پایان باید اضافه کرد شاخص برجسته رشد اجتماعی یک کشور سالم ،به میزان
حل تضاد زن در آن جامعه بستگی داشته و هر چقدر
تضادهای بیشتری در این زمینه حل شود از جمله برابری حقوق زن و مرد، بستر و فضای سالمتری
برای رشد و شکوفایی کودکان آن جامعه فراهم
خواهد آمد.
همچنین یاد همه زنان و مردان شجاعی که بعنوان فعالان حقوق کودک، به عشق
کودکان محروم ایران اینک در سیاهچالهای خامنه ای محبوس هستند را گرامی می داریم.
چهارم ژوئن 2015
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر