۱۳۹۴ اردیبهشت ۱۶, چهارشنبه

گوهرعشقی: پسرم را کشتند، حالا می‌خواهند دخترم را بکشند

گوهرعشقی:«ساعت ٧:٣٠ دقیقه صبح، درب خانه را زدند، من به نرگس گفتم نرگس جان در می‌زنند وقتى نرگس از پشت در سوال کرد چه کسى آن‌سوى درب است؟ صدایى آمد که از اطلاعات هستیم و حکم جلب شما را داریم. نرگس رو به من کرد و گفت: این‌ها می‌خواهند مرا ببرند و بکشند»
.
گوهر عشقى مادر ستار بهشتى، میهمان نرگس محمدى بود.
گوهر خانم گفت: «صبح نرگس بچه‌ها را به مدرسه فرستاد و برگشت تا کمى استراحت کند، حدود ساعت ٧:٣٠ صبح بود صداى در آمد به نرگس گفتم در می‌زنند وقتى نرگس رفت تا هویت کوبنده در را جویا شود متوجه شد که از اطلاعات و با حکم جلب آمده اند
گوهرعشقى می‌گوید: «نرگس با قاطعیت گفت تا با وکیلم تماس نگیرم در را باز نمی‌کنم، اما تلاش نرگس بى فایده بود وکیل درآن موقع جواب‌گوى تلفنش نبود، به‌ هر حال نرگس به مامورین گفت من باید با وکیلم تماس بگیرم، مامورین با خشونت هرچه تمام تر درتلاش براى شکستن در بودند و مدام زنگ خانه را می‌زدند یکى از مامورین به نرگس محمدى می‌گوید ما کلید ساز هم آورده ایم اگر در را باز نکنید ما اقدام می‌کنیم. نهایتا مامور جلب کننده از زیر درب حکم جلب را براى نرگس محمدى می‌فرستد و نرگس پس از رویت حکم درب را باز می‌کند تا بیایند داخل
گوهرعشقى گفت: «دو روز بود حال غریبى داشتم دقیقا دو روز قبل از دستگیرى ستار همین حال را داشتم پس از ورود مامورین براى جلب نرگس محمدى، مادر ستار بهشتى به مامورین می‌گوید من را هم ببرید بدون من اجازه نمی‌دهم نرگس را ببرید، مامورین به او قول می‌دهند که وى را تا زندان اوین ببرند اما داخل زندان نه
مادر ستار بهشتی که پسرش در بازداشت‌گاه پلیس فتا و زیر شکنجه بازجویان کشته شده می‌گوید: «پسرم را کشتند، حالا نیز می‌خواهند دخترم را بکشند
«
گوهرعشقى» می‌گوید «لحظه بردن ستار و خبر مرگش پس از سه روز برایم تداعى شد و فریادى از سر دادخواهى سر دادم
مادر ستار بهشتى می‌گوید «به من اجازه ورود به دادسراى اوین را ندادند، اما آقاى نوری‌زاد و دکتر ملکى تا ساعت ۵ بعدازظهر در دادسرا بودند و پس از آن مسئولین دادسرا می‌گویند بروید و روز شنبه براى پیگیرى بیایید
برادر نرگس محمدى امروز هر آن‌چه درخواست کرد تا بتواند او را ببیند میسر نشد، اما قرار است فردا به اتفاق وکیل وى براى پیگیرى پرونده به دادسرا مراجعه کنند.
«
گوهرعشقى» که هم‌اکنون در منزل «نرگس محمدی» است می‌گوید: «فرزندان نرگس به شدت بهت زده شده‌اند، گریه می‌کنند و سراغ مادر را می‌گیرند

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر