آنقدر
بزرگ و شیرمردی ای مرد
کز غیبت و از نشانه ات میترسند
شعری بسیار زیبا برای برادر
مسعود از طرف یکی از دوستدارانش
شاعر این شعر در وصف سرودن این شعر میگوید :این شعر الان الهامم شد و من فقط کاغذ
برداشتم ونوشتم، باور کنید همین موقع شب!
**
از غیرت و استقامتت میترسند
از سادگی و صداقتت میترسند
از سادگی و صداقتت میترسند
چون شمع میان دشت شب میسوزی
از روشنی و هدایتت میترسند
از روشنی و هدایتت میترسند
از جنس تمام مردم ایرانی
از ریشه و از اصالتت میرسند
از ریشه و از اصالتت میرسند
چشمان امید خلق محروم به
توست
از هیبت و از صلابتت میترسند
از هیبت و از صلابتت میترسند
همدردی و همصدای محرومانی
از دانش و از درایتت میترسند
از دانش و از درایتت میترسند
ای شیر دلیر بی هماورد وطن
از قدرت و از شجاعتت میترسند
از قدرت و از شجاعتت میترسند
ای مظهر پاکبازی و جانبازی
این بزمجگان ز طاقتت میترسند
این بزمجگان ز طاقتت میترسند
از هستی و مال و جان خود
بگذشتی
از همت و استقامتت میترسند
از همت و استقامتت میترسند
از چیرگی ات به نقد وحشت
دارند
از لهجه پر صراحتت میترسند
از لهجه پر صراحتت میترسند
آنقدر بزرگ و شیر مردی ای
مرد
کز غیبت و از نشانه ات میترسند
کز غیبت و از نشانه ات میترسند
تندیس فدا تویی خدا یارت
باد
چونکوهی و از سماجتت میترسند
چونکوهی و از سماجتت میترسند
القصه
نه از تو بلکه از یارانت
وز مکتب و از رسالتت میترسند
وز مکتب و از رسالتت میترسند
مطالب مارا در وبلاک انجمن نجات ایران ودر توئیتربنام @bahareazady دنبال کنید
پیش بسوی قیام سراسری ، ما بر اندازیم# شهرهای ایران اعتصاب # تظاهرات#
سرنگونی # اتحادوهمبستگی مرگ_بر_دیکتاتور


هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر