ای حادثه ی بی هنگام از دکتر جمشید پیمان برای زری اصفهانی
اثری از زری اصفهانی
ای حادثه ی بی هنگام
جمشید پیمان
جمشید پیمان
😢آشفته ی خاطر بارانی تو بودم
در تنهائی آنهمه روز
در انزوای آنهمه خورشید
در بی تابی آنهمه شب!
در تنهائی آنهمه روز
در انزوای آنهمه خورشید
در بی تابی آنهمه شب!
تو، تنها، آذرخشی بودی
در جنگلِ گلوی سکوت
که پر از تاریکی بود و فریاد،
بی فرصتِ بر افراشتن شعله ای
در جنگلِ گلوی سکوت
که پر از تاریکی بود و فریاد،
بی فرصتِ بر افراشتن شعله ای
آشفته ی خاطر بارانی اَت بودم
و تو می سوختی
در تلاطم زخمی بر نهانگاهِ دلت
و کسی نمی دانست
باران به چشمی نمی نشیند
که همنشین جاودانه ی کویر است!
و تو می سوختی
در تلاطم زخمی بر نهانگاهِ دلت
و کسی نمی دانست
باران به چشمی نمی نشیند
که همنشین جاودانه ی کویر است!
کدامین کلام می رویانَد تو را
در میان بغضی بی فرصت انفجار،
کدامین کلام
با آبی سرگردان دلم
آشتی می دهد
آئینه ی خاکستری روز را؟
در میان بغضی بی فرصت انفجار،
کدامین کلام
با آبی سرگردان دلم
آشتی می دهد
آئینه ی خاکستری روز را؟
بر چراغ توفان تاختی،
ای حادثه ی بی هنگام.
همیشه بی هنگامی
گرچه دیر گاهی بر درگاهِ ما
به انتظار می پایی!😢💙😢💙
ای حادثه ی بی هنگام.
همیشه بی هنگامی
گرچه دیر گاهی بر درگاهِ ما
به انتظار می پایی!😢💙😢💙
مطالب مارا در وبلاک انجمن نجات ایران ودر توئیتربنام @bahareazady دنبال کنید
پیش بسوی قیام سراسری ، ما بر اندازیم# شهرهای ایران اعتصاب # تظاهرات#
سرنگونی # اتحادوهمبستگی مرگ_بر_دیکتاتور
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر