حنجرههای پر آوای مردادیان در گردهمایی جوامع ایرانی در ۲۰ شهر مهم
در گردهمایی جوامع ایرانی در ۲۰ پایتخت و شهر مهم در اروپا و آمریکای شمالی که روز شنبه ۳ شهریور برگزار میشود با حنجرههایی روبرو میشویم که آوای مردادیان ۶۷ است همان سربداران.
مهدی راد
مردادیان ۶۷ چون عقیقهای گل سرخ، حتی اگر در زیر خروارها خاک خفته باشند اما آنگونه هستند که نه تنها با آغاز ترانههای باران و دوره کردنهای بهار، از حیات و درخشش و عطرآمیزی خود مشام جهان را معطر میکنند بلکه خود آفریدگان بهارند.
فرعون زمان با سرکشیدن جام زهر آتش بس چاره را جز این ندید که صداها را در گلو ببرد، استخوانها را بشکند و قتل عام باغ گل سرخ را رقم زند. کجا؟ آنجا، در پس پشت سلولهای قرق گشته با سکوت، آنجا که تنها سمفونی مجاز ترجیع گوش آزار درد بود، آنجا که شب و روز بهم پیوسته و لا ینقطع، طنابهای دار را تاب میداد و پیکرها، با فرودشان کهکشان شب فروز میهن را پولک آذین میشدند.
آری، بر خلاف زردرویان زمستان دل؛ آنان که در هنگام وزیدن توفان بزدلانه در برابرش کرنش میکنند تا نکبت از شانههای خمیده آنان سر بخورد و سر برود، مردادیان روییدند، «حریق شعلهی گوگردی» خود را برافروختند تا زمهریر سرکش استبداد بی مثیل تاریخ معاصر را به آتش کشند و «بودن» و «نبود شدن» را معنایی نو بخشند. دشمن اما خواست خلأ جنگ خانمانسوزش را با این جنایت هولناک جبران کند و پایههای دیکتاتوریش را بر دریایی از خون تثبیت نماید غافل از اینکه آنها بذر بودند، روییدند و بهار را باردار شدند، خروشیدند و همان پایهها را به لرزه در آوردند. دیکتاتور طلسم اختناقش را با این کشتار فجیع و گسترده بر سراسر کشور گسترد، اما آن قلبهای فروزان و خورشیدهای درخشان در قلب ایران زمین گرم و رخشان درخشیدند و هربار از زبانی و کلامی بازتکرار شدند تا آنکه بزرگ رزم آور میدان نبرد؛ «مریم رجوی» آن را در قالب پروندهیی قطور در معرض دید جامعه بین المللی گذاشت، به خانه ملتها و دولتها کشاند و به طناب داری بر گردن همان بانیان و حاکمان ضد شرع چوبههای دار تبدیل ساخت که هر روز حلقه آن بر گردنشان تنگتر میشود.
اینک در سر فصلی دیگر منادیان نور، ایرانیان پردل پرستیز نستوه از مبارزه ۴۰ ساله علیه پلیدان روزگار، حنجرههای پر آوایی شدند تا بر حکم مرگ شب مهر نهایی را بگذارند.
آنان پژواک فریاد آن پردلان جاودان شکوهند که در وقت رفتن سرودند:
من مناجات درختان را هنگام سحر
رقص عطر گل یخ را با باد
نفس پاک شقایق را در سینه کوه
صحبت چلچلهها را با صبح
بغض پاینده هستی را در گندم زار
گردش رنگ و طراوت را در گونه گل
همه را میشنوم
میبینم
من به این جمله نمیاندیشم
به تو میاندیشم
ای سراپا همه خوبی
تک و تنها به تو میاندیشم
همه وقت
همه جا
من به هرحال که باشم به تو میاندیشم
تو بدان این را تنها تو بدان
تو بیا
تو بمان با من تنها تو بمان
جای مهتاب به تاریکی شبها تو بتاب
*************************************
آنان خود از دشنه شب زخمها برتن و بر قلب دارند. فریده و فرزانه و نصرالله و احمد سالها با آن ستارهها هم زنجیر بودند و لحظههای تبدارشان در نه توی زندانها از همنفسی با آن تندیسهای پایداری است، از بوی خاطره آن عزیزان سرشارند، و راوی عزم جزمشان تا لحظه عروج و پیوند با بی نهایت هستند. مجریان برنامه از سانا و روشنک و سارا و میلیشیا و وحیده و شهین و آزاده و روناک فرزندان همرزمان و همعزمان آن جاودانهها هستند که از لحظات چشم گشودن به جهان، قلبشان با نبض عزیزترینهای فراموش ناشده در قلب و ضمیرشان میتپد و سخنگویان برنامه از حمید و حسین و رضا و نغمه و سهیلا و …قلبشان بازتپش آن قلبهای عاشق است و اینگونه کاشفان فروتن آن رازهای سر به مهر گشتهاند. در این آتشفشان سرکش و پر جوش از خانوادههای آن سربداران نیز بسیارند. آسیه و فاطمه و عزت و احسان و زهره و… آنان برای این رزم پیوستهشان از سالهای دور انجمنها ساختهاند و جوامع ایرانی تشکیل دادهاند. آنها، این ایرانیان پرشور و با شعور به حق شایستگان پیامداری فرزندان خورشیدند. با آنان تا پیروزی راهی نمانده است. آنان فریاد میزنند:
….
هنگامی که یاران
فرعون زمان با سرکشیدن جام زهر آتش بس چاره را جز این ندید که صداها را در گلو ببرد، استخوانها را بشکند و قتل عام باغ گل سرخ را رقم زند. کجا؟ آنجا، در پس پشت سلولهای قرق گشته با سکوت، آنجا که تنها سمفونی مجاز ترجیع گوش آزار درد بود، آنجا که شب و روز بهم پیوسته و لا ینقطع، طنابهای دار را تاب میداد و پیکرها، با فرودشان کهکشان شب فروز میهن را پولک آذین میشدند.
آری، بر خلاف زردرویان زمستان دل؛ آنان که در هنگام وزیدن توفان بزدلانه در برابرش کرنش میکنند تا نکبت از شانههای خمیده آنان سر بخورد و سر برود، مردادیان روییدند، «حریق شعلهی گوگردی» خود را برافروختند تا زمهریر سرکش استبداد بی مثیل تاریخ معاصر را به آتش کشند و «بودن» و «نبود شدن» را معنایی نو بخشند. دشمن اما خواست خلأ جنگ خانمانسوزش را با این جنایت هولناک جبران کند و پایههای دیکتاتوریش را بر دریایی از خون تثبیت نماید غافل از اینکه آنها بذر بودند، روییدند و بهار را باردار شدند، خروشیدند و همان پایهها را به لرزه در آوردند. دیکتاتور طلسم اختناقش را با این کشتار فجیع و گسترده بر سراسر کشور گسترد، اما آن قلبهای فروزان و خورشیدهای درخشان در قلب ایران زمین گرم و رخشان درخشیدند و هربار از زبانی و کلامی بازتکرار شدند تا آنکه بزرگ رزم آور میدان نبرد؛ «مریم رجوی» آن را در قالب پروندهیی قطور در معرض دید جامعه بین المللی گذاشت، به خانه ملتها و دولتها کشاند و به طناب داری بر گردن همان بانیان و حاکمان ضد شرع چوبههای دار تبدیل ساخت که هر روز حلقه آن بر گردنشان تنگتر میشود.
اینک در سر فصلی دیگر منادیان نور، ایرانیان پردل پرستیز نستوه از مبارزه ۴۰ ساله علیه پلیدان روزگار، حنجرههای پر آوایی شدند تا بر حکم مرگ شب مهر نهایی را بگذارند.
آنان پژواک فریاد آن پردلان جاودان شکوهند که در وقت رفتن سرودند:
من مناجات درختان را هنگام سحر
رقص عطر گل یخ را با باد
نفس پاک شقایق را در سینه کوه
صحبت چلچلهها را با صبح
بغض پاینده هستی را در گندم زار
گردش رنگ و طراوت را در گونه گل
همه را میشنوم
میبینم
من به این جمله نمیاندیشم
به تو میاندیشم
ای سراپا همه خوبی
تک و تنها به تو میاندیشم
همه وقت
همه جا
من به هرحال که باشم به تو میاندیشم
تو بدان این را تنها تو بدان
تو بیا
تو بمان با من تنها تو بمان
جای مهتاب به تاریکی شبها تو بتاب
*************************************
آنان خود از دشنه شب زخمها برتن و بر قلب دارند. فریده و فرزانه و نصرالله و احمد سالها با آن ستارهها هم زنجیر بودند و لحظههای تبدارشان در نه توی زندانها از همنفسی با آن تندیسهای پایداری است، از بوی خاطره آن عزیزان سرشارند، و راوی عزم جزمشان تا لحظه عروج و پیوند با بی نهایت هستند. مجریان برنامه از سانا و روشنک و سارا و میلیشیا و وحیده و شهین و آزاده و روناک فرزندان همرزمان و همعزمان آن جاودانهها هستند که از لحظات چشم گشودن به جهان، قلبشان با نبض عزیزترینهای فراموش ناشده در قلب و ضمیرشان میتپد و سخنگویان برنامه از حمید و حسین و رضا و نغمه و سهیلا و …قلبشان بازتپش آن قلبهای عاشق است و اینگونه کاشفان فروتن آن رازهای سر به مهر گشتهاند. در این آتشفشان سرکش و پر جوش از خانوادههای آن سربداران نیز بسیارند. آسیه و فاطمه و عزت و احسان و زهره و… آنان برای این رزم پیوستهشان از سالهای دور انجمنها ساختهاند و جوامع ایرانی تشکیل دادهاند. آنها، این ایرانیان پرشور و با شعور به حق شایستگان پیامداری فرزندان خورشیدند. با آنان تا پیروزی راهی نمانده است. آنان فریاد میزنند:
….
هنگامی که یاران
با سرود زندگی بر لب
به سوی مرگ میرفتند
امیدی آشنا میزد چو گل در چشمشان لبخند
به شوق زندگی آواز میخواندند
و تا پایان به راه روشن خود با وفا ماندند.
عزیزم!
پاک کن از
چهره اشکت را، ز جا برخیز
تو در من زندهیی من در تو، ما هرگز نمیمیریم
من و تو با هزاران دگر
این راه را دنبال میگیریم
از آن ماست پیروزی
از آن ماست فردا با همه شادی و بهروزی
عزیزم!
کار دنیا رو به آبادی ست
و هر لاله که از خون شهیدان میدمد
امروز
نوید روز آزادیست.
پانویس: جملاتی که ایتالیک شده است از ع. طارق میباشد که با تغییرات جزیی وام گرفتهام.
در همین زمینه:
جوامع ایرانی در خارج از کشور؛ پیوند مولفههای سرنگونی در گردهمایی ۳ شهریور
فراخوان جوامع ایرانی به جامعه جهانی، سیامین سالگرد قتل عام ۳۰ هزار زندانی سیاسی در ایران
سازمان جوامع ایرانیان آمریکا در همبستگی با اعتراضات
جوامع ایرانی در خارج از کشور؛ پیوند مولفههای سرنگونی در گردهمایی ۳ شهریور
فراخوان جوامع ایرانی به جامعه جهانی، سیامین سالگرد قتل عام ۳۰ هزار زندانی سیاسی در ایران
سازمان جوامع ایرانیان آمریکا در همبستگی با اعتراضات
#قیام_دیماه#اعتصاب #تظاهرات_سراسری #قیام سراسری #اتحاد #آزادی#ما براندازیم #آ#ايران
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر