۱۳۹۷ تیر ۱۵, جمعه

کسی می‌آید




کسی می‌آید
خواب‌هایش زیباتر از جوانه بیداری؛
بیداریهایش، خوشه‌های ترانه دانایی

بالدار اسب‌هایی سپیدیال،
ارابه فکرهای رنگین‌کمانی‌اش را،
در چشم‌اندازهای خیال‌فام
پرواز می‌دهند.

با ساق‌های چالاک‌ آرزو؛
خلیده در موجهای متلاطم نسرین،
«می‌آید».




می‌آید
مثل «وزش‌های نرم نسیم» که نمی‌توان ایستانیدش.
مثل باران که نمی‌شود عاشقانه خیسش نبود.
مثل حضور عطر؛
که نمی‌شود آن را با لبخند نفس نکشید.
مثل رود که «بودن»‌اش، روان روان «آمدن» است.




می‌آید
و به نجوای خیس شبنم‌های نشسته در خیرگی‌های نگاه من و تو
یک آغوش گریه‌ی‌ شادی
می‌بخشد؛
و به دستها میل گشودن قفل؛
و به لب‌ها،
اعتراف دلچسب
به‌معنی «دوستت دارم»؛
و به هر پنجره،
پلکی گشاده بر بازترین نجابت خورشید.
 
«او» سبویی از مهربان‌ترین ترانه‌های کودکانه سرزمین مرا
بر دوش دارد.
  
شبنم‌های شعر من می‌گویند:
«کسی می‌آید زیباتر از بشارت شعر؛
کسی که آسمان آبی شعر
برای ارتفاع آرزوهایش
کوتاه است».


این را من خواب دیده‌ام؛ وقتی که خواب نبوده‌ام.



ع. طارق



تهران #قیام_دیماه#اعتصاب #تظاهرات_سراسری #قیام سراسری  #اتحاد #آزادی#ما براندازیم  #آ#ايران 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر