غنی سازی اورانیوم بازی سیاسی تبلیغی است یا واقعیت
ا توجه به اینکه غنی سازی اورانیوم آنهم به شکل انبوه برای نظام قیمت سنگینی دارد! آیا این یک بازی تبلیغیاتی است یا واقعی! چون هم در صحنه بینالمللی برایش هزینه زیادی دارد و هم در داخل تضادهای جناحی را تشدید میکند؟ ببینیم زیر این کاسه چه نیم کاسه ای پنهان شده:
اول، بررسی از سرگیری غنیسازی اورانیوم از نظر فنی
واقعیت این است که برای رسیدن به چنین حجمی از غنیسازی، تعداد زیادی سانتریفوژ نیاز است. در حالیکه بر اساس توافق برجام، رژیم باید دو سوم از سانتریفوژهایش را به مدت ۱۵سال از دور خارج میکرد و البته مجبور هم شد این کار را بکند و آژانس بینالمللی انرژی اتمی هم طبق بازدیدهایش، گزارش داد که رژیم دو سوم سانتریفوژهایش را از بین برده است!
در نتیجه خامنهای برای رسیدن به ۱۹۰هزار سو، دست کم به تعداد سانتریفوژهایی که اوراق کرده نیاز دارد ولی در حال حاضر چنین امکانی در دست ندارد! و بهروشنی دارد توپ خالی «در» میکند!
«سو» یعنی چه؟
سو (SWU) واحد کار یک سانتریفوژ است که توانمندی آن را در جداسازی اورانیوم سبک و سنگین و میزان غنیسازی اورانیوم نشان میدهد.
سانتریفوژ دستگاهی است که این جدا سازی را انجام میدهد
توان دستگاههای نسل اول سانتریفوژهای خامنهای (آی آر-۱) در گزارشهای مختلف حدود یک «سو» برآورد شده است. به این ترتیب خامنهای برای رسیدن به معادل ۱۰هزار «سو» توان غنیسازی اورانیوم به حدود ۱۰هزار دستگاه « آی آر-۱» نیاز دارد.
و به طریق اولی برای رسیدن به ۱۹۰هزار «سو» رژیم به ۱۹۰هزار «سانترفیوژ آی آر – ۱» نیاز دارد.
از طرف دیگر،در حالیکه بر اساس «فکتشیتی» که خود حکومت در سال ۱۳۹۴از توافق هستهیی در لوزان منتشر کرد، روشن شد:
«تعداد سانتریفوژهای ایران از ۱۹۰۰۰(نوزدههزار دستگاه) کنونی به ۶۱۰۴دستگاه کاهش یافت و در ۱۰سال آینده نیز تنها ۵۰۶۰دستگاه از آنها، اورانیوم غنیسازی خواهد کرد. تمامی سانتریفوژها از نوع IR-۱خواهد بود».
بنابراین حتی اگر با تعداد سانتریفوژهایی که پیش از برجام و قبل از اوراق کردن آنها داشت، باز هم حداقل ۱۷۰هزار سانتریفوژ با ۱۹۰هزار «سو» ی مورد نیاز برای بلوف خامنهای فاصله دارد و جبران این فاصله نه از نظر لجستیک و تهیه و نه از نظر فنی امکانپذیر نیست.
دوم، بررسی از سرگیری غنیسازی اورانیوم از نظر سیاسی
خامنهای در همان سخنرانیاش در سالمرگ خمینی تأکید کرد:
«در چارچوب برجام»! بر اساس برجام!
و… واقعیت این است که خامنهای تنها میتواند ۳۰۰کیلو اورانیوم غنیشده آنهم با غلظت زیر ۵/۳درصد داشته باشد، در حالیکه اگر بخواهد به توانمندی غنیسازی اورانیوم معادل ۱۹۰هزار «سو» برسد، بهگفته ذوالنور نماینده خامنهای در مجلس: «نیازمند غنیسازی حجم بالای اورانیوم هستیم تا بتوانیم مجتمع سوخت ایجاد کنیم و نیروگاههای هستهیی را سوخت دهی کنیم».
در حالیکه حجم بالای غنیسازی، معنایش «نقض برجام» است. ذوالنور هم که رئیس کمیسیون هستهیی مجلس است، روی همین تناقض دست گذاشت و گفت: «مقام معظم رهبری در این دستور قیدی به فرمایش خود زدند و فرمودند فعلاً در چارچوب برجام؛ به عبارت دیگر هنوز جمهوری اسلامی برای خروج از برجام و نقض برجام تصمیمی نگرفته است».
تنها راهکار!
در دنیای واقعی، خامنهای برای رسیدن به آن میزان از توان غنیسازی اورانیوم، یک راه بیشتر ندارد: نقض برجام!
موضوع نقض برجام هم البته چیزی است که خامنهای نه جراتش را دارد و نه امکان اجرای آن در شرایط سیاسی فعلی دارد و نه امکان اجرایی آن را در شرایط محاصره کنونی! و از همین رو است که خامنهای در همان سخنرانیاش به تأکید مؤکد به شنونده اصلی خاطرنشان کرد «در چارچوب برجام». و تازه با تمام این محدودیتها و دستبستگیهاست که باز هم بلافاصله سخنگوی وزارتخارجه آمریکا هشدار داد:
«اگر رژیم ایران تلاش کند برنامه هستهیی خود را شروع کند، آمریکا و جهان، اهرمهای زیادی علیه آن دارند. این رژیم هرگز نباید به سمت سلاح هستهیی برود!»
روز بعد هم وزیر خارجه فرانسه که علیالقاعده باید نقش نفر خوشاخلاق و نرم خوی ماجرا را ایفاء کند سریعاً و بدون پردهپوشی خیلی رک و پوستکنده هشدار داد و گفت:
«رژیم ایران با برنامههای غنیسازی اورانیوم، به خط قرمز نزدیک میشود. بازی با مرزسرخها همیشه خطرناک است».
روشن است که منظور طرف حساب اروپایی از «رد مرز سرخ» یعنی «نقض برجام». چون اگر ولی فقیه واقعاً بخواهد به ۱۹۰هزار «سو» برسد، باید ۱۹۰هزار سانتریفوژ از نوع اول راهاندازی کند. در حالیکه بر اساس توافق لوزان، (آن هم فکتشیت خود رژیم) تنها اجازه دارد ۵۰۶۰سانتریفوژ راهاندازی کند و نه بیشتر!
نیمه پنهان داستان، شیرینتر است!
در تمامی این ماجرا و تا اینجای قضیه صحبت از توافق برجام و فکت شیت و «سو» و سانتریفوژ و ۱۹۰هزار و ۵هزار شد اما نگاهی به آنچه که در برجام و اجرایی کردن آن در طرف نظام جریان یافت، بخش پنهان داستان را روشن میکند که کمی مضحک و کمی هم رقتانگیز است و آن اینکه:
بنابه گفته صالحی رئیس آژانس اتمی رژیم و کمالوندی سخنگوی این آژانس، رژیم اقدامات عملی برای اجرایی کردن «فرمایش» خامنهای را شروع کردند. کمی که در معنی و مفهوم اجرایی کردن فرمان خامنهای دقت کنیم متوجه میشویم که کار اجرایی کردن فرمان… یعنی آمادهسازی یک سوله در نطنز برای «سرهم» کردن و مونتاژ موتورهای سانتریفوژهای اوراق شده در دور قبلی برجام!
در حقیقت اصل داستان میزان غنیسازی بر «تعداد» سانتریفوژ قرار دارد. این هم که میگویند «موتور» سانتریفوژ را میسازیم، تنها برای پوشاندن اصل ماجراست. چرا که ساخت موتور سانتریفوژ حتی در چارچوب برجام هیچ تضادی ندارد! یعنی رژیم تا الآن هم میتوانست این اقدامات را انجام دهد و موتور سانتریفوژ مونتاژ کند! و اینکه اکنون و در این شرایط میگوید: «شروع»! میکنیم، هیچ اتفاق ویژهیی صورت نمیگیرد!
کمااینکه در همین زمینه ذوالنور هم غیرمستقیم میگوید:«ما یک مقدماتی را که خلاف برجام نیست، انجام میدهیم تا عنداللزوم اگر خواستیم محدودیتهای برجامی را کنار بگذاریم، آمادگیهای لازم را داشته باشیم»!
یعنی اول حرفش را میزنیم، بعد سولهاش را می سازیم، بعد موتورهای اوراق شده سانتریفوژها را میآوریم در آن سوله و میریزیم جلوی بچهها تا آنها را دوباره «سرهم» کنند و بهاصطلاح مونتاژشان کنند!
بعد قطعات دیگر سانتریفوژها را تهیه میکنیم و همین ریل را میرویم تا پس از ساخت سانتریفوژها، برسیم به نصب و راهاندازی و…
داستانی که بیشتر شبیه ضربالمثل «بزک نمیر بهار میاد کمبوزه…. » است!
ضرورت این همه گرد و خاک چیست؟
اینک سؤال اصلی این است که: اگر رسیدن به ۱۹۰هزار «سو» واقعی نیست، پس چرا خامنهای فرمان آن را داد؟
پاسخ این است که: در شرایط فعلی خامنهای با یک مشکل بسیار جدی روبهرو است و آنهم سوال جدی گسترده بدنه نظام در رابطه با برجام است. چرا که خامنهای گفته بود: «اگر آمریکا برجام را پاره کند، ما آتش میزنیم»
اما نیروهای بدنه حکومت، بهویژه پاسداران و بسیجیها بهروشنی میبینند آمریکا به شدیدترین صورت برجام را پاره کرد، اما نه تنها هیچ خبری از آتش زدن برجام توسط خامنهای نشد، بلکه خودش فردای خروج آمریکا از برجام صراحتاً و با صدای بلند گفت: «برید با اروپاییها مذاکره کنید!»
طبعا این نیروها در این شرایط بحرانی، از این موضع خامنهای به جز «ضعف» هیچ علامت دیگری نمیگیرند! کما اینکه ناظران بیرونی هم همین را میگیرند.
و این عامل یاس و ناامیدی و ریزش گسترده در بدنه نظام میشود. بهویژه که یکی دو ماه پیش ۳۰۰فرمانده بسیج که حامی احمدینژاد بودند به خامنهای نامه نوشته و او را در مقام پاسخگویی نشاندند! حرکتی که نشانه ضعف مضاعف خامنهای است.
روز ۱۹اردیبهشت، یعنی ۲۴ساعت پس از خروج آمریکا از برجام، فارس نوشت:
«از دیشب تا حالا یک سؤال ساده ذهن من و شما را درگیر کرده است: مگر نه اینکه رهبری فرمودند اگر آمریکا برجام را پاره کرد ما آن را آتش میزنیم؟ پس چرا چنین نشد؟ چرا از برجام خارج نشدیم؟ چرا باید مذاکره مجدد با اروپاییها را تجربه کنیم؟».
ماندگاری چند روز پیش وسط نماز جمعه تهران گفت: «من تو حرم امام رضا صحبت داشتم. این رو حتماً باید با شما مردم بگم. یکنفر بلند شد وسط جمعیت گفت حاج آقا مگر حضرت آقا نفرمودند اگر آمریکا برجام را پاره کند ما آتش میزنیم، گفتم چرا، گفت پس چرا آتش نزد؟»
روشن است خامنهای برای روحیه دادن به نیروهایش ناگزیر از گفتن چنین جملاتی و هوا کردن فیل ۱۹۰هزار «سو» است!
در عینحال خیلی هم حواسش جمع بود که پا از گلیم «برجام» بیرون نگذارد. برای همین تأکید میکرد «در چارچوب برجام، در چارچوب برجام!».
همینطور صالحی وقتی میخواست توضیح بدهد که چطور فرمان خامنهای را اجرایی میکند بیشتر از ۱۵بار تأکید کرد که این فعالیتها در چارچوب برجام و مقررات آژانس است!
صالحی حتی تا آنجا پیش رفت که گفت: «اگر خدایی ناکرده خدایی ناکرده خدایی ناکرده من سه بار میگم اگر برجام فرو ریخت»!
یعنی چه خامنهای و چه رئیس سازمان انرژی اتمیش و چه سایرین بهخوبی میدانند که در این قضیه نباید و نمیتوانند دست از پا خطا کنند! چرا که اینک دیگر همه چیز تغییر کرده، همه چیز!
تهران #قیام_دیماه#اعتصاب #تظاهرات_سراسری #قیام سراسری #اتحاد #آزادی#ما براندازیم #آ
مطالب مارا درتو ئیتر بنام @ bahareazady ودر وبلاک انجمن نجات ایران دنبال کنید
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر