افشای یک مهره خودفروش برون مرزی دستگاه اطلاعات ولیفقیه، در فرانسه محمد کرمی
امیدواری «کفتاران عمامهدار» به «فصل جدید ریزش و برگ ریزان» (پنبهدانهای که شترانولایت بههمدیگر در سایت نجاست اطلاعات آخوندی ودیگر سایتها وعدهمیدادند ومیدهند در تشکیلات روزبهروز منسجمتر مجاهدین، با روشنگریهای انجامشده، خیلی زود به «فصل یأس و شکست برای ولیفقیه زهرخورده ارتجاع» تبدیل شد.
یکی از مهرههای خودفروش دستگاه اطلاعات ولیفقیه، موجود منفور و غیرقابلتحملی است بنام «محمد کرمی»، لمپنمزدوری که در «بیابان فلاکت و ناداری» خامنهای، برای دستگاه جاسوسیاو، جایگاه «لنگهکفشی کهنه» را اشغال کرده است. او با بهعهده گرفتن مأموریت «ایجاد سرپل» برای ارگانهای جاسوسیرژیم در خارجکشور، هیزم کش منفورترین ارگان سرکوب نظام ولایتفقیه است. تا اینکه زمانی، در سرفصلی، مزد خودرا مانند «سعید امامی» (که سعیدجان! خامنهای بود) با آرسنیک و یا «ذلیلی بدبخت» (که راهنمای کشتار مجاهدین در ۱۰شهریور۹۲ در اشرف بود) با اسید غلیظ، ازهر آخوند ولایت مدار ویا اطلاعات بیتالعنکبوت ولیفقیهاش دریافتکند.
مأموریت جاری این مزدور، پرکردن خلاء محدودیتهایی است که به لحاظ قانونی دست و پای مأموران رسمی دستگاه جاسوسی آخوندی، برای ظاهرشدن در هر نقطة مورد نیاز را، در خارجکشور بسته و آنها را ناچار به انجام کارهای غیرقانونی جاسوسی از اینطریق با محملهای گوناگون ساختهاست، به همین خاطر محتاج استفاده از چنین جنازههایی، بهمثابه «پوشش کاری» خود، شدهاند. شکار طعمه و لاشه برای خوراک روزانه بزرگعمامهدار حاکم، خامنهای که از دست تنها هماورد و آلترناتیو انقلابی نظامش، خواب راحت به چشم ندارد، باهدف تهیکردن هویتانسانی هرکس کهروزی سودای مبارزه با این نظام وحشی را داشتهاست و فروبلعیدن آن تا اعماق کثافتخانه و رذالتپیشگی آخوندی و لجنزار منفوریت تاریخی، وظیفهای است که مزدور «محمد کرمی» و امثالهم تامرحله تحویل «طعمة شکارشده» به مأمورانرسمی اطلاعات، حمالی بار آنرا پذیرفتهاند. محمد کرمی ریل مدنظر خودش برای طی چنین مسیر خیانتبار که کشاندن افراد به جنایت و همدستی با آدمکشان و شکنجهگران حرفهای اطلاعاتی است را اینطور کلاسه میکند: «برای چند صباحی که زنده ای [؟!] …کارهای اشتباهی که در گذشته … کرده ای را جبران [؟!] کن» (سایت جیرهخوارش که از اقمار اطلاعات آخوندیاست ۲۱آذر۹۶) پیشازاو آخوند علی فلاحیان وزیر سابق دستگاه کشتار و آدمکشینظام، خودش را صاحبامتیاز اینروش کار معرفی و کارکردهای این جنگروانی را برای حفظنظام اینطور محوربندی کردهاست: «یکبحثی که خودمن هم، ابتدا اینرا مطرحکردم اینبود که ما اگر کسانی، ولو بعد از دستگیری، تائببشوند، ما قبول بکنیم و اینها بیایند مصاحبهکنند و ماهیت سازمانرو افشابکنند، چون اینها چندتا فایده برایما داره، یکیاینکه اینها بین مردم افشامیشوند و اولاً قدرت جذبشون ازبینمیره و بعد بهقول شما، تاریخ باز پیدا نمیشوند کسانی بگند اینها یککار برحقی داشتند انجاممیدادند، چون اینها خوداشون دارند دیگه! میآیند اینهارو میگند! متوجهید؟! تاثیرداشت اینها! یکیهم اینکه در بریدنافراد منافق، یعنی میگفتیم، اونوقتها میگفتند این بریده یانه؟ یعنی آیا آمادگیداره که همکاریبکنه یانه؟ اینها خیلی تأثیرداشت! اطلاعاتشون تأثیرداشت! اینهارو ما آمدیم چیکار کردیم؟ اومدیم حالا اصطلاحاً میگیم حکم ثانوی! حکم ثانوی براش درستکردیم» (سایتحکومتی تاریخ آنلاین ۱۸تیر۹۶) البته برای وزارت و مزدوران مربوطه، هدف غایی تخلیه هویتانسانی و لجنمال کردن شکارشان است، اما اگر موفق به دستیابی به این حد از دستیابی به هدف نشوند، البته به یک پله پائینتر هم راضی میشوند: «تجربه خودم را بگویم که … اگر شهامت ان را نداری که واقعیت های [!؟] که خود شما دیده اید رابیان کنی حداقل [!] ساکت باش» (همانجا) بهاینترتیب اثبات میشود که حفظ «شرافتانسانی» و «مرزبندی سیاسی» کسیکه نمیخواهد هویت و وجدان خودرا به این دشمنان مردمایران بفروشد، در لگدزدن به میزی است که اطلاعات آخوندی برای لجنمال کردن او چیده است، این اقدام نهتنها منجر به حفظ حرمت انسانی خودش خواهدشد بلکه ضربهای سیاسی به اطلاعات بدنام آخوندی و شکست طرحهای «طعمهیابی» آن هم هست که جیغ، فغان و فحاشی آن و مزدورانش مانند محمد کرمی را به هوا بلند میکند.
اما اینکه بیان چه نوع «واقعیتهایی [!]» مدنظر نظام ولایی و این قبیل واسطهچیهای مزدور آن است را یک مأمور دیگر به اسم داوود باقروند که خودرا به ارشد معرفی میکند تا حتی درکلمه عقده های چرکین سالیان حقارت خودرا حتی لحظه تسکین دهد واینطور تشریح کرده است: «نباید از [کسی] که چهل سال است در بی خبری از جهان بسر برده است بتواند شناختی خارج از آنچه خود از [مجاهدین] تجربه کرده که منجر به خروجش شده است شناخت و تحلیل دیگری انتظار داشته باشیم. (مانند همه جدا شدگان دیگر در روزهای اول جدا شدن از جمله خود این قلم)… [چنین فردی] تنها و تنها جزء بسیار ناچیزی از [تشکیلات] را که در دنیای بسته این [سازمان] توانسته شاهد باشد و جدا شده است. فرصت میخواهد تا در دنیای آزاد از بقیه همرزمان سابقش بقیه پازل این [شیطانسازیها] را در ذهنش تکمیل کند
.» (سایت مزدورداوود باقروند،که خیلی تمایل دارد خودرا نه به تروریسم بنامد تا شاید کمی از دستگاه عریض وطویل مادر تروریست که خود سر دز آخورهمان دارد حتی در ظاهر جدا نشان دهد از سایتهای تابعه اطلاعات آخوندی ۲۲آذر۹۶) باهمین صراحت، مزدور داوود باقروند ناخواسته پنبة تمام جعلیاتی را میزند که تحت عنوان «خاطرهنویسیها»، مدتها پس از اعلام بریدگی دردهان مزدوران خودفروشی که طعمه وزارت بدنام و خبرچینانی مثل محمد کرمی و داوود باقروندمیشوندویا اخیرا یک روان پریش آشفته حال که بخاطر پابگور بودن آقایش در بیت ولایت که با تحریم های جدید وقیام ادامه دار هرلحظه خواب پیوستن به امام راحل را میبیند د رمانا نام سیامک نادری گذاشته شدهاست، او بهصراحت مشخص میکند که «اینها قطعات پازلی هستند که توسط عوامل اطلاعات آخوندی دردهان طوطیهای خودفروش جاداده میشوند!» اینجاست که روشن میشود چطور یکباره سیامک نادری که بقول خودش، در تمام پروسهای که بار تشکیلات مجاهدین بوده و از متانت، نجابت و بردباری غیرقابلفهم مسئولین سازمان مجاهدین در تحمل خود برخورداری داشته، آنسان که: «در اشرف ولیبرتی، رو به پایین ( افراد) همواره کوتاه می آمدم و احترامشان راداشتم. امّا روبه بالا( سازمان ومسئولین) کوتاه نمی آمدم.» بعداز «تکمیل پازلهای ذهنی [!] توسط همکاران فعلی وزارت» یکباره تا این حد «چشمدریده» و «نمکبهحرام» ظاهر میشود که با ایفای نقش یک جاسوس دون و خبرچین، خود را به شکنجهگران دستگاه سرکوبنظام با بیحیایی تمام و پائینترین نرخ عرضهکند: «یکی ازجداشدگان درپاییز۹۵ به من [سیامک نادری] گفت: ”به ما گفتند: سیامک اطلاعات جمع می کند” اطلاعات همان حقایق است [!!؟]. چیزی که رجوی ازآن وحشت دارد وتمام داستان همین است.» (لجننامه سیامک نادری ۲۰آذر۹۶) غافل از آنکه بطلان چنین شیطانسازیها و نشخوارکردن اباطیل و سناریوسازیهای دجالانة اطلاعاتساخته و پازلی که محمد کرمی، داوود باقروند و وهر فضولات دیگر در دهان او چیدهاند «تمام داستان» واضحتر ازآن است که بشود با شیادی پوشاند.
حقیقت آنقدر روشن است که حتی همین «مربی کسب اطلاعات» همدستش هم که از هضم رابع اطلاعات آخوندی گذشته، یعنی محمد کرمی، بهزبان اشهد به دروغبودن آنها ازبنیان اعترافدارد و میگوید پرتابشدنش بهبیرون ازمناسباتپاک مجاهدین (مناسباتیکه تنها برپایههای روابطانسانی، پرداختگری، فداکاری، اشتیاق و جنگندگی استوار ماندهاست)، تنها بهدلیل یأس وی از تحقق طمعهایی بوده که او را ازابتدا بهاشتباه دراین مسیر غلتانده است و نه ایرادی درمناسبات: «خود من اگر میدانستم که دولت ایران به این زودی سرنگون است که [از تشکیلات مجاهدین] بیرون نمیامدم [؟]» (سایت مزدورمحمدکرمی ۲۱آذر۹۶) پس واقعیت ایناست که این حرفها کسی را نمیفریبد و قبل از هرکس مزدوران مربوطه خود به بطلان آن اشراف و اذعان دارند؛ اما چرا رژیمآخوندی ناچار بهاینهمه انرژیگذاری و توطئهچینی و کار غیرقانونی و مخفیانه برای بدستآوردن یک «طعمة ولوساکت» است؟ و چه نفعکلانی ازاین رهگذر نصیبمیبرد؟ اینرا میتوان درخلال صحبتهای یأسآلود یکیاز بالاترین کارگزاران نظامجنایت ولایتفقیه یعنی آخوند ناطق نوری شنید که فغانش از شکست کارزار شیطانسازی علیهمجاهدین درداخلکشور وگسترش روزافزون «جنبش دادخواهی قتلعام ۳۰۰۰۰زندانی سیاسی۶۷» بههوا برخاسته؛ واخیرا هم هاشمی نژاد یک جلاد دیگر اطلاعات وپادوهای قلم به مزد دیگر او مانند موسوی زاده ومطهری در دکان وسمساری بنجل فروشی بنام هابیلیان بارها وبارها به اقبال اجتماعتی وجذب روز افزون جوانان بطرف مجاهدین اذعان میکنند ودائم به مقامات هشدار میدهند که مجاهدین جای جلاد وشهید را عوض کردند ودارند همه را جذب میکنند او بهسرخوردگی کلیت نظام درپاسخدهی بهمطالبات امروز جوانانمیهن اینگونه اعتراف میکند: «بالاخره نوه های ما، نوه های نسل اولی ها، دومی ها اینها می آیند میگن … که اینها مگر دستگیر نشدن توسط شما، مگر محاکمه شون نکردید، خوب مگر زندانشون نکردید، محکومین تون، محکوم به زندان بودن، رفتن زندان، چرا بعدش اسیرهای دست خودتون رو اعدام کردید؟ این نسل جدید این سوال هست براش کف خیابان و دانشگاهها که شما هستید این سوال رو می کنند که خوب چرا [؟] یک اشاره کوچکی آقای ریشهری داشتن بنظر من کافی نیست … هیچکسی نیامده جواب بده، جنایات اینها آنجا خیلی زیاده اگر آن بهش پرداخته بشه خیلی خوبه و این قصه زندان و اینها هم جنایات تهران اینها با هفت تیر و با یک جمله آقای لاجوردی راجع به آن بچه های کمیته و طهماسبی و طاهری و اینهاکافی نیست [!][؟]» (سایت حکومتی مشرق ۲۱آذر۹۶) بله حال که قیام سراسری وکانونهای شورشی تمام هوش وحواس بیت ولایت وسربازان گمنام وغیر گمنام را از آنها ربوده واعتلای مجاهدین وجهانی بودن شکوفایی آنها حتی پشم وشیشه رژیم را وادار کرده که روزانه چند بار عکس رهبران مجاهدین وتجمعات آنها را نشان دهد دکان کساد وورشکستگی این پادوهای مفلوک هم به دلیل بحران اقتصادی وبعبارتی فروپاشی اقتصادی که حتی پول ماهانه سپاه وبسیج سرکوبگر را هم نمی تواند تامین کند لاجرم پول خون قهرمانان را که به این مزدوران میداد تا حرفی بگویند ونوشته ای را در بازار مکاره بیت ولایت به فروش بگذارند هم کساد کساد تر میشود پس باید بفکر راه برون رفت دیگری باشند تا چند صباحی به زندگی انگل وار خود ادامه دهند




هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر