«اسرار ممنوعه حوزه»های علمیه؛ تناقضهای درونی یک طلبهی جوان
«ارتداد خفی» در حوزههای علمیه گسترش یافته است؛ یک ساختار کهنه که به نهاد قدرت در ایران چنگ زده است رو به فروپاشی از درون میرود…
نظام ولایت فقیه دارای دو پایه در درون خویش است؛ حاکمیت آخوند و بازوی سپاه؛ در این الگو؛ رهبری و هدایت در زمینهی عقیده بر عهدهی آخوند است؛ اوست که اسلام را تفسیر میکند و درست و غلط را مشخص میکند و چون بنا بر تئوری ولایت فقیه خمینی اختیارات ولیفقیه تمامی حیطهها را در بر میگیرد پس دامنهی این اعمال هژمونی در حوزههای سیاست، فرهنگ، علوم، نیروهای مسلح و … امتداد پیدا میکند. با نگاهی بههمه نهادها و مقامات نظام؛ موردی پیدا نمیشود که سرنخ آن به بیت خامنهای منتهی نشود و جایی وجود ندارد که در آن حرف نهایی را یک آخوند نزند.
حال همین آخوندها در مواجهه با جامعه، دستاوردهای علمی و فرهنگی دنیای جدید و بسیاری از موضوعات دیگر که بهظاهر برخلاف محتواییست که مدعی آن میشوند؛ در چه شرایطی قرار میگیرند؟
شاید نگاهی به حوزههای علمیه و وضعیتی که طلاب در آن به سر میبرند تا حدودی از وضعیت کلی نظام خبر دهد. واقعیت آن است که نظام ولایت فقیه در عرصههای مختلف در حال اضمحلال و فروپاشیست و وقتی همین امر در حوزههای علمیه حاصل میشود بیشتر و بهتر میتوان درک کرد که این درخت تنومند تا چه میزان پوسیده است.
اسرار ممنوعه حوزه
طلبهای عکسی از خود منتشر میکند در حال نواختن پیانو و در کنار آن مینویسد: «چه بسا بتوانیم در این عرصه هم ورود كنیم و جهت دهی كار رو به دست بگیریم و الگو سازی كنیم.» [کانال دین و جامعه ۴ فروردین ۹۷]
موضوعی که مقدمهی آغاز یک بحث میشود. یکی از طلبههای حوزه علمیه مشهد این عکس را بهانه کرده تا به انتشار برخی از واقعیتها که درون حوزهها میگذرد دست بزند. او به گسترش پدیدهی «ارتداد خفی» در حوزهها میپردازد و آنرا همچون «قبسی از آتش مدرنیته و جهانی شدن و علوم انسانی» میداند که «دامن حوزه علمیه را نیز گرفته و این سه گانه جادویی، ذهن و ضمیر بسیاری از طلبه ها را با تشکیکهای جدی روبرو کرده است.»
جواد شریفی مینویسد: «به اقتضای صرف ده سال از عمرم در حوزه علمیه و تجربه و مشاهده و مصاحبههای مکرر با بسیاری از طلبهها میتوانم مدعی وجود «ارتداد خفی» در میان حوزویان باشم. منظورم از «ارتداد خفی» این است که قبسی از آتش مدرنیته و جهانی شدن و علوم انسانی دامن حوزه علمیه را نیز گرفته و این سه گانه جادویی، ذهن و ضمیر بسیاری از طلبهها را با تشکیکهای جدی روبرو کرده است. نرمهای اعتقادی که از سوی حوزه علمیه به طلبهها تحمیل میشوند دیگر به اندازه کافی قانع کننده نیستند و بسیاری طلبهها این اعتقادات را پس میزنند اما به علل گوناگونی که اینجا مجال طرحش نیست توان این که بیاعتقادی خود را آشکار کنند ندارند. میدانم که آن چه اینجا مینویسم اسرار ممنوعه حوزه است».
او میافزاید: «گستره «ارتداد خفی» در میان طلبهها چنان است که مثلا در مورد مسئله خدا، برخی خودشان را آتئیست و برخی ندانمگرا مینامند. در مورد نبوت، برخی پیامبر را یک عارف معمولی و دین وی را حاصل تجارب عارفانه ایشان میدانند. در مورد مناسک، نماز و روزه را یا انجام نمیدهند یا التزام کاملی بدان ندارند.»
این طلبه حوزه علمیه مشهد سپس به طلبههایی اشاره میکند که به موزیک رو آوردهاند یا بلیارد بازی میکنند یا در ورزشگاهها بوق میزنند. و میافزاید: «به عقیده من _اگر نگویم همه یا بیشتر_ بخش قابل توجهی از طلبههایی که با داشتن لباس روحانیت، می نوازند، میخوانند، حرکات ورزشی نمایشی اجرا میکنند، استندآپ میکنند و… به منظور بروز دادن فردیت ویژهشان است. آنها از طرفی میخواهند به آن چیزی که علاقه دارند بپردازند و از طرف دیگر میخواهند بخاطر این کنشهای غیرمعمولشان از سوی حوزه علمیه، همصنفان خود و قشر سنتی جامعه سرزنش نشوند. برای این منظور آنها اهدافی روبنایی برای خود تعریف میکنند.»
اما منظور از اهداف روبنایی چیست؟ منظور همان ریاکاریست؛ این طلبهها «برای فرار از سرزنش، چنین عنوان میکنند که حضور آنها در آن حرفه به عنوان یک روحانی و با لباس روحانیت، باعث هدایت و جهت دهی ارزشی اهالی آن هنر و حرفه می شود.»
جواد شریفی در پایان نتیجه میگیرد که «قطعا داشتن علاقههایی از این دست، اشکالی ندارند اما صداقت با خود و مردم نیز بسیار مهم است.» [کانال دین و جامعه ۵ فروردین ۹۷]
رواج خشونت!
طرح موضوع «ارتداد خفی» در میان طلاب، سایر طلاب یا مرتبطین با آنها را به واکنش وا میدارد. جدا از هر نیتی که نویسندهی «ارتداد خفی» داشته باشد او روایتی از فروپاشی درونی حوزه علمیه را نقل کرده است و اندکی از تصویر واقعی آنچه در آنجا میگذرد را بیرونی کرده است.
در همین رابطه الف.آزاد مینویسد: «در اینکه چنین گزارشهایی مبتنی بر واقعیت است تردیدی نیست.» او سپس افزود: «نهاد سنتی روحانیت» «در دام ظاهرپرستی و در نتیجه نفاقپروری افتاده است.» [کانال جامعه و دین ۵ فروردین ۹۷]
در ادامه طلبه دیگری از تهران مدعی طرح موضوع رواج «ارتداد خفی» در میان طلاب شده و نتیجه میگیرد که وقتی مردم به این امر آگاه شوند آخوندها را بیش از پیش هدف قرار خواهند داد.
امیرحسین کرامتی مینویسد: «رواج ذهنیت ارتداد و تکفیر در جامعه، چیزی جز خشونت در افکار عمومی و به طبع تاثیر در اعمال جامعه نمیافزاید.» [کانال دین و جامعه ۷ فروردین ۹۷]
احتمالا او در هنگام نگارش این کلمات به یاد میآورد که دفاتر امامان جمعه و حوزههای علمیه از جمله اهداف مورد حمله در قیام ایران بود. هرچند در ۱۳ بهمن ۹۶ احمد خاتمی تأیید کرد که در میان قیامآفرینان، طلبهها نیز حضور داشتهاند. [احمد خاتمی قیامآفرینان را باغی خواند و حکم آنها را مرگ دانست؛ پایان فرصت نظام]
ریاکاری
در ادامه فردی با نام مستعار م.ت در یادداشتی مینویسد: «همه جای دنیا بین «فرهنگ رسمی» و «فرهنگ غیر رسمی» فاصله است. اما در کشور ما این فاصله ظرف چهل سال به یک شکافِ عظیم و ترسناک تبدیل شده» است.
این فرد به ریاکار بودن طلاب قناعت کرده تا بحث «ارتداد خفی» را دور بزند. م.ت مینویسد: «الگوی نهادینه شده در حوزه از یکسو، اقتضائات فرهنگ غیر رسمی از سوی دیگر طلبه را وادار به نوعی «ریاکاری خفی» و نه «ارتداد» میکند.»
او در توصیف وضعیت طلبههای جوانتر مینویسد: «بعضی از طلبههای زیر بیست سال امروز کافهنشین هستند، سیگار میکشند، و در مراوداتشان با جنس مخالف آزادتر هستند. امتیازات مادی و اجتماعی حوزه هم برای آنها و خانوادههایشان قابل چشم پوشی نیست. همانطور که لذائذ (گاهاً حرام و گاهاً مکروه) جوانان عادی برای برخی قابل چشم پوشی نیست.» [کانال دین و جامعه ۱۰ فروردین ۹۷]
«چرندیات»ی بهنام علوم انسانی
بحثهای صورت گرفته پیرامون «ارتداد خفی»، جواد شریفی از حوزه علمیه مشهد را وا میدارد تا روایت پیشین خود از رواج نوعی ارتداد در میان طلاب را انکار کند و منظورش را «انحراف از نرمها» و نه «ارتداد فقهی» جلوه دهد؛ اما همین یادداشت بهانهای میشود تا او به واقعیتهای بیشتری درباره حوزه اذعان کند؛ از جمله دشمنی بنیادین آن با علوم انسانی.
نویسنده که مدعیست «سالیانی است که در کنار تحصیل علوم دینی، به مطالعه جامعه شناسی مشغول است»، میافزاید: «همین یک سال پیش بود که به تعدادی از مدارس علمیه سطح یک پیشنهاد دادم که برای طلابشان به طور رایگان جامعه شناسی مقدماتی تدریس کنم اما هیچ یک نپذیرفتند و نیمی از آنها به صراحت گفتند که نمیخواهند این چرندیات گمراه کننده به طلابشان آموزش داده شود. علوم انسانی در حوزه علمیه، تنها در فضاهای کنترل شدهای مثل موسسه امام خمینی یا دانشگاه باقرالعلوم قم وجود دارد که خودشان تصمیم بگیرند آن بخشی از کفریات علوم انسانی را که میتوانند پاسخی برایش بیابند به طلاب آموزش دهند و آن بخشی را که جوابی برایش ندارند آموزش ندهند. بنابراین آشنایی با علوم انسانی در میان بسیاری طلاب جوان بیشتر به عملیاتی چریکی مانند است.» [کانال دین و جامعه ۱۱ فروردین ۹۷]
بنا به روایتهای صورت گرفته در طی این مباحث؛ فروپاشی اعتقادی نسبت به اسلامی که در حوزهها تدریس میشود، بهطور جدی در میان طلاب به چشم میخورد؛ این ریزش نیرو در بخش عقیدتی نظام با نفرت ورزی نسبت به علوم انسانی توسط متصدیان حوزهها قابل پیشگیری نیست؛ پرسشهای پاسخ نیافتهی طلاب جوانتر از یک سو، و دستآوردهای علوم انسانی از سوی دیگری؛ در بستری از تحولات جامعه و جوشش آن علیه نظام ولایت فقیه در حالیکه ریاکاری و دورویی هرچه بیشتر خود را در نظام بارز میکند؛ طلبهی جوان را در یک تناقض قرار میدهد تا راه برون رفتی از این شرایط بیابد؛ نتیجه اولیه این تناقض فاصله گرفتن او از نظام و جستن راهی دیگر است؛ راهی که اگر با خیزش مردم ایران پیوند پیدا کند میتواند به فلاح و رستگاری منتهی شود.
ایران #تهران #قیام_دیماه#اعتصاب #تظاهرات_سراسری #قیام سراسری #اتحاد #آزادی#ما براندازیم
مطالب مارا درتو ئیتر بنام @ bahareazady ودر وبلاک انجمن نجات ایران دنبال کنید
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر