۱۳۹۶ بهمن ۳۰, دوشنبه

شورشی برانداز؛ روایت پریا کهندل از مجاهدین، مبارزه، قیام، جوانان و سرنگونی




شورشی برانداز؛ روایت پریا کهندل از مجاهدین، مبارزه، قیام، جوانان و سرنگونی:
 
 گفتگویی با پریا کهندل از جوانانی که مدتی قبل از ایران تحت حاکمیت رژیم ولایت‌فقیه خارج شده و به مجاهدین پیوسته است.
مجری: سلام خیلی خوشحالم که با ما هستی و می‌تونیم تو را ببینیم و بشنویم.
پریاکهندل: منم سلام می‌کنم به شما و خسته نباشید می‌گویم به شما و سلام می‌کنم به همه بینندگان برنامه ایران فردا و خیلی خوشحالم که این فرصت امروز به من داده شد که بتونم از این طریق صحبت کنم با جوانانی که این برنامه رو می‌بینند.
مجری: اخیراً یک جلسه‌ای تو پاریس بود با حضور خواهر مریم که جوانان توی اون شرکت داشتن و تو هم بودی ارزیابی تو از این جلسه چیه؟ بنظر تو پیامش برای جوانان داخل ایران چیه؟
پریاکهندل: جلسه خیلی عالی بود چون جوانانی بودن که از سراسر دنیا اومده بودن از سوئد از سوئیس، آلمان، آمریکا و … همه شون جمع شده بودن و فقط برای یک هدف. مدیون مقاومت هستیم که این امکان را مهیا کرده بود که بتونیم اون روز جمع بشیم. خیلی برنامه خوبی بود. برای همه سوال است که ما اینجا چکار می‌تونیم بکنیم. البته یک آرزوی بزرگی هم همه ما داریم که پیش بچه‌های قیام باشیم تو داخل که این بزرگترین آرزومونه ولی خب سوالمونه که ما اینجا چیکار می‌تونیم براشون بکنیم. این برنامه جواب خیلی خوبی بود به تک تک ما جوانان که چطور می‌تونیم قیام را از اینجا پشتیبانی کنیم. کمپین‌هایی که می‌تونیم راه بندازیم و یا در مورد زندانیانی که اخیراً دستگیر شدن در قیام که هر کدوم از ما می‌تونه درمقابل اونها مسول باشد. و می‌توانیم صدای ۸ هزار نفری که دستگیر شدن رو به گوش جهانیان برسونیم تا مانع از این بشیم که بیشتر زیر فشار برن و عهد و پیمان با بچه‌های قیام که در داخل ایران که ما با شما هستیم. ما همه با هم هستیم و یک جواب کوبنده به رژیم آخوندی که این شمایید که باید بترسید چونکه مجاهدین هر جا که باشن با هم هستند.
مجری: برای هر جوانی، خانواده یکی از چالشهایی هست که همیشه در انتخاب مبارزه در مقابلش قرار می‌گیره تو این مسئله رو چطوری حل کردی؟ شاید برای تو ساده بوده چون از خانواده مجاهدین بودی ولی اگر کسی شرایط تو رو نداشته باشه بنظرت چطوری باید این تضاد رو حل بکنه؟
پریاکهندل: از خانواده مجاهدین بودن یا نبودن زیاد نقشی نداره بنظر من چون خانواده اولین مانع در انتخاب مبارزه است برای هر کسی. ولی از دو جنبه می‌خوام به این سوال جواب بدم یکی از این نظر که من وقتی بچه بودم پدرم هوادار سازمان بود که دستگیر شد بعدها همیشه تو ذهنم این بود که پدرم یک انتخابی کرده و با این شجاعت فعالیت می‌کنه، یک زندگی عادی داشت خانواده‌اش و دوتا دخترش. همیشه سوالم بود که چه چیزی باعث شد چه چیز بالاتری بود که تونست ۱۰ سال توی زندان باشه و سر خم نکنه زیر شکنجه. منو یاد یک خاطره‌ای انداخت که وقتی بچه بودم ۶ ماه قبل از دستگیریش برام اتفاق افتاده بود که یکبار یک صحنه‌ای دیدم از بچه‌های کارتن خواب و یا یک بچه کوچیکی فال فروشی می‌کرد که بهم ریخته بودم می‌گفتم تفاوتی بین من و اون نیستش. گریه کردم گریه‌ام گرفته بود بعد به بابام شروع کردم غر زدن که چرا اینطوریه؟ او از من یک سوال پرسید و گفت پریا اگر تو قدرت انتخاب داشتی که یکی از این دوتا گزینه رو انتخاب کنی، کدوم رو انتخاب می‌کردی؟ یکم اینکه من بابای تو باشم مثل همه باباهای دیگه و دوم اینکه من بتونم بابای همه اون بچه‌هایی باشم که تو خیابونن بابای همه بچه‌هایی که بابا ندارن و بچه‌هایی که باباشون اعدام شده کدوم رو انتخاب می‌کردی؟ من خیلی به بابام وابسته بودم دوست داشتم در لحظه بگم خب معلومه بابای من باید باشی. ولی میدونستم اگر بهش بگم بابای بقیه بچه‌ها باش از این جواب خیلی خوشحال می‌شه و خیلی خوشش می‌آد و منو بیشتر دوست داره برای همین بهش گفتم خب معلومه می‌تونی بابای همه اون بچه‌ها باشی ولی یادت نره باید بابای منم باشی. او ۶ ماه بعد که دستگیر شد. الان خیلی‌ها پدراشون اعدام شدن مادرانشون اعدام شدن خب ما می‌تونستیم هر کدوم جای خیلی از اونا باشیم که نیستیم و همه‌اش یک انتخابه و این دلیل بر ویژه بودن ما نیست و ما با یک انتخاب که مبارزه است و قیمت داره هر چیزی قیمت داره انتخاب می‌کنیم بین وطن و مادر، بین وطن و خانواده. یک عشق بالاتر عشق به آرمان ولی این دلیل بر این نمی‌شه که ما عواطف‌مون کمتر بشه. ولی یک آرمان بالاتری هستش و این همون چیزی است که به آدم توان می‌ده وهمه‌اش هم از یک انتخاب می‌آد و این رو هم از مجاهدین یاد گرفتم و الگوهای زیادی که جلوم داشتم و در راسش رهبری این مقاومت که فقط یک انتخاب هست. از اولین قدم اینکه آیا می‌خوای در برابر این ظلم و تبعیضی که هست بایستی یا نه؟ یکی می‌ره با قلمش اعتراض می‌کنه یکی می‌ره تو خیابون داد می‌زنه یکی می‌آد هواداری می‌کنه از سازمان و به هر نحوی که هست انتخاب مبارزه است و ایستادن در برابر دژخیم یک قیمت می‌خواد که همش هم بنظر من از یک انتخاب می‌آد.
مجری: الان داشتی از انتخاب مبارزه می‌گفتی خب اینجا یک سوالی پیش میآد. برای هر جوانی آینده‌اش مهمه حتی خیلی از جوانان درس می‌خونن که برای آینده مردم مؤثر باشن. کسی که وارد مبارزه می‌شه باید از این مسئله بگذره چون در تضاد با مسیرش قرار می‌گیره تو آیا با این مسئله مواجه بودی؟ وقتی که انتخاب مبارزه کردی؟
پریاکهندل: من وقتی که انتخاب می‌کردم تقریباً ۲۰ روز مونده بود به انتخاب کنکورم که در برابر انتخاب قرار گرفتم خب از قبلش فعال بودم ولی اینکه بخوام در کنار مجاهدین مبارزه کنم دقیقاً ۲۰ روز مونده بود به کنکورم بعد از یکسال درس خوندن، ساعت‌ها درس می‌‌خوندم فقط به امید اینکه رشته فیزیک بتونم قبول بشوم در دانشگاه تهران یا دانشگاه تبریز. که بتونم تو رشته مورد علاقه‌ام تدریس کنم، که با این انتخاب روبرو شدم. واقعیتش این است که چیزی که به من توان داد این بودکه از خودم پرسیدم الان تضادی که ایران داره چیه؟ متخصص کم داره؟ یا اینکه نابغه کم داره؟ آدم‌هایی که نابغه هستند کم داریم؟ تضادش چیه؟ نابغه‌های ما چه فرار مغزها به کشورهای دیگه یا خیلی‌ها که می‌خواستن تو رشته من تحصیل کنن یا خیلی‌ها که بخاطر نداشتن امکانات نتونستن ادامه تحصیل بدن یا خیلی‌ها که رشته‌هایی که برمی‌داشتن بخاطر زن بودن و دختر بودن نمی‌تونستن در آن تحصیل کنن. یک تضاد بالاتری بود یک راهی باید باز بشه تا این بذرهایی که پاشیدن بتونن جونه بزنن چون ایران کمبودش تخصص نیست. ولی من رشته مبارزه رو انتخاب کردم مبارزه حرفه‌ای و به این افتخار می‌کنم مثل کسی که فیزیک می‌خونه ریاضی می‌خونه تجربی، زیست‌شناسی، باستان‌شناسی من رشته مبازره رو انتخاب کردم و به این هم خیلی افتخار می‌کنم چون احساس می‌کنم نقطه‌ای هست که می‌تونه راه رو باز کنه برای نسل‌های بعد که بتونن به چیزهایی که آرزوش رو دارن برسن.
مجری: چه خوب گفتی که من رشته مبارزه رو انتخاب کردم یعنی الان تو در دانشگاه خیلی بزرگی قرار گرفتی دانشگاه مبارزه. سوالی که اینجا پیش می‌آد این‌ست‌که چندتن از خانواده و دوستانت شهید شدن و چه تاثیری این شهدا در انتخاب تو داشت آیا نقشی در پیوستن تو به مبارزه داشت؟
پریاکهندل: مطمئناً نقش داشتن هم دایی اکبر هم خاله مهدیه. دایی و خاله‌ام تو ۱۹ فروردین یکی از حملات در اشرف شهید شدن که هنوز تا روزی که از ایران خارج شدم نمی‌تونستم باور کنم که شهید شدن. ولی اینکه نقش داشتن خاله مهدیه همیشه صداش تو گوشم بود تو یکی از مصاحبه‌هاش که تو اشرف داشت حتی الان که می‌گم صداش رو می‌شنوم که می‌گفت اون راهی رو که انتخاب کردم قیمتش رو باید داد چون هر چیزی قیمت داره. وقتی می‌خواستم انتخاب کنم یکی از جاهایی بود که خیلی کمکم کرد به انتخابم ولی از دوستان که پرسیدین می‌تونم از عموهام بگم که از خانواده‌ام به من نزدیکتر بودن کسایی که تو زندان از پشت شیشه ملاقاتشون می‌کردم هر وقت تو مدرسه می‌خواستم عموهام رو بشمرم، می‌شمردم عمو سعید، عمو علی همه کسایی که ملاقات می‌کردم می‌شمردم چون بطور واقعی عموهای من بودن که بالاترین تأثیر رو داشتند و خیلی مدیونم بهشون اینجا انتخاب کردم که پرچم شون رو به دوش بگیرم تا روزی که بتونیم ایران رو آزاد کنیم. هدف و آرمانی که اونا داشتن به ثمر برسونیم.
مجری: مطمئنم مسیری که انتخاب کردی رو به خوبی می‌پیمایی و اون پرچم رو تا پیروزی نهایی بردوش خواهی داشت. یک سوالی دارم که نقش جوانها در قیام خیلی چشم‌گیر بود. این قیام، قیام جوانان و زنان بود حتی این را خود رژیم هم حتماً شنیدی که اعتراف کرده و گفته که از ۵ هزار زندانی که البته خیلی کم گفته ۳۵ ٪ دانش آموزا بودن و ۹۰ ٪ هم زیر ۲۵ سال بودن بنظر تو چرا چنین عصیانی در جوانها ایجاد شده؟
پریاکهندل: اولین چیزی که به ذهنم می‌رسه بگم این است که این نسل هیچ چیز برای از دست دادن نداره. سرکوب باعث شده که این نسل، نسل عصیان باشه که مطمئناً هم قراره به براندازی ختم بشه.
مجری: درود بر تو. تو خودت تو داخل کشور بودی. عده‌ای می‌گن که سازمان مجاهدین در داخل کشور پایگاه نداره نظر تو چیه؟ با چه استدلالی این رو رد می‌کنی؟ چه مشاهداتی در این زمینه داری؟
پریاکهندل: من در فضای ایران بودم و هیچ تصویری از خارج از ایران نداشتم. از ایران که خارج شدم اولین بار مصاحبه‌هایی داشتم بخاطر اینکه پدرم زندانی سیاسی بود بخاطر افشاگری سر چیزهایی که تجربه کرده خانواده‌مون. اولین سوالاتی که حتی اینجا از من پرسیده می‌شد در مورد مجاهدین بود و من متعجب بودم و زبانم بند می‌اومد که چطوری باید جواب بدهم از اینکه مجاهدین پایگاهی ندارن. چیزی که بهش رسیدم این بود که همانطور که رژیم داره تو ایران تبلیغات می‌کنه از ۸ سالگی که می‌ری مدرسه تو کتاب تاریخ می‌خونی مجاهدین نابود شدن به راهنمایی و دبیرستان که می‌رسی باید امتحان بدی تو امتحان ۲ونیم نمره داره که باید بگی که مجاهدین …. همین شیطان‌سازی‌هایی که کردن که جوانا رو با اونا مغزشون رو پر کنن و تو خارج هم می‌خوان نشون بدن که مجاهدین هیچ پایگاهی ندارن. اول اینکه بنظر من وقتی کسی این سوال رو می‌کنه یا مغرضانه است و یا از روی نافهمی و تبلیغات رژیم هست. چون جامعه‌ای که سرکوب شده و الان ۴۰ سال هست که این رژیم داره تبلیغ می‌کنه علیه مجاهدینه. نسل کشی کرده ۱۲۰ هزار رو شهید کرده هر کدوم از اینا خانواده دارن. از ۱۲۰ هزار نفر که شهید شدن هر کدوم خانواده‌هایی دارن دادخواهانی دارن تو همین ایران به این نتیجه می‌رسه که مطمئناً مجاهدین پایگاه اجتماعی دارن تو ایران. از این گذشته طبق چیزی که خودم تجربه کردم بخصوص که خود دیدم فقط کافیه اونهایی که این ادعا رو دارن فقط کافیه یک فضای باز سیاسی ایجاد بشه ما که شک نداریم به این که فقط یک ربع به مجاهدین اجازه بدن در فضای باز سیاسی عقایدشون رو مطرح کنن و مردم هم بتونن عقایدشون رو مطرح کنن اون موقع معلوم میشه مجاهدین پایگاه مردمی داخل ایران دارن یا نه. من ایمان دارم من مطمئنم باتوجه به فاکتهایی که دارم از مدرسه از خانواده از دوستان از تو جاهایی که فکرش رو نمی‌کردم دوستانی داشتم که ۲ تا ۳ سال باهاشون دوست بودم بعد از ۳ سال تونستن به من بگن و من فهمیدم که تو خونه شون سیمای آزادی دارن. بعد از دو سال سه سال فهمیدم که هوادار سازمان مجاهدین هستن بخاطر رعب و وحشت و بی‌اعتمادی که رژیم تو این سالیان تو ایران جا انداخته که بنظر من اصلاً اینطوری نیست و مجاهدین تو قلب مردم ایران هستن تا روزی که ایران آزاد بشه و فضای باز سیاسی ایجاد بشه و این بازی هست که رژیم می‌خواد راه بیاندازه که اپوزیسیون اصلیش رو تا جایی که می‌تونه از جوونا دور کنه که صد البته تا الان هم ناموفق بوده با این حجم از تبلیغاتی که کرده این نسل جوونه که سوالش شده و داره دنبال می‌کنه و داره پیدا می‌کنه جوابهاش رو تو همین اپوزیسیون که سالهاست داره قیمت می‌ده.
مجری: بعنوان آخرین سوال می‌خوام ببینم پیامت به جوانان در داخل میهن چیه بخصوص الان هم توجه داشته باش که دور قیامه. یعنی سرفصلی رو پشت سر گذاشتیم که دیگه به قبل از ۷ دی بر نمی‌گردیم تو بعنوان یک جوان شورشی و برانداز پیامت برای اون جوون‌های داخل کشور چیه؟
پریاکهندل: من خیلی کوچیکتر از این هستم که بخوام بهشون پیام بدم ولی یک آرزو دارم و اون ایران آزاده و براندازی که اون رو خواهیم دید. ولی می‌خوام بهشون بگم خیلی بهتون افتخار می‌کنم به تک‌تک‌تون به اینکه این نسل نسل عصیان و تغییر هست و اینکه این نسل ماست که قراره براندازی رو محقق کنه به خودتون ایمان داشته باشین همینطور که خواهر مریم گفتن یک مقاومت با ۵۰ سال تجربه رو پشتمون داریم یک مقاومت با ۱۲۰ هزار شهید داریم که پشتمون ایستاده و قراره تا سرنگونی و تا براندازی از پا نشینیم ولی همونطور که خواهر مریم به ما گفتند، میخوام دوباره تکرار کنم که سرنگونی چیزیه که نقش من و تک تک شما است که صدا رو می‌شنویم هر کدوم از ما هر جا که هستیم می‌تونه یک نقش داشته باشه. این قیام، قیامی هست که تا سرنگونی ادامه داره پس هرکدوم از ما هر لحظه از خودش بپرسه برای یک ثانیه یک دقیقه یک ساعت یک روز جلو انداختن و نزدیک شدن به روز براندازی چیکار می‌تونم بکنم؟ و براتون آرزوی موفقیت می‌کنم تو فعالیتهاتون و آرزوم این‌ست‌که زودتر و هرچه زودتر اون روز محقق بشه و بتوانیم در میدان آزادی به هم بپیوندیم و جشن آزادی رو اونجا بگیریم که چه بسا اونروز نزدیکه چون این رژیم ۴۰ سالگیش رو قرار نیست ببینه و این با عزم و رزم ماست که قراره محقق بشه و ما به این ایمان داریم.
مجری: همانطور که گفتی براندازی و سرنگونی کار تک تک ماست خیلی ممنون از اینکه در این برنامه شرکت کردی و به سوالات ما پاسخ گفتی ما مطمئنیم که جوونهای داخل کشور اون شورشی‌ها و اون کانون‌های شورشی بخوبی از صحبتهای تو که شنیده‌اند، حتماً استفاده کردن در اینجا از تو خداحافظی می‌کنم.


طالب مارا درتو ئیتر بنام @ bahareazady ووبلاک انجمن نجات ایران   دنبال کنید

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر