دسته بندی مردم در حکومت های استبدادی – دکتر سید محمد حسن حسینی
مقدمه
در طول تاریخ، بشر همواره از وجود برخی حاکمان مستبد و تمامیت خواه که بانی تبعیض و فقر و فلاکت و جنگ و خون ریزی بوده اند در رنج و عذاب بوده است. حتی در آغاز هزاره سوم هنوز هم جوامعی هستند که از وجود این حکام در رنج و عذاب و محدودیت هستند. اما به راستی آیا مسیول اصلی این بدبختی ها خود مردم نیستند که با بی تفاوتی نسبت به نقشی که خود می توانند در سرنوشت خود داشته باشند همچنان در زیر یوغ ستم و استبداد ادامه راه می دهند؟ قبل از اینکه به راه حلی مناسب برای نجات چنین مردمی اشاره نمایم لازم است یاد آوری شود که در حکومت های توتالیته حاکمان مستبد برای حفظ و بقای تاج و تخت خود مردم را به سه دسته تقسیم می کنند که در ادامه توضیح داده شده است. امیدوارم پس از مطالعه این مقاله شما هم به این نتیجه برسید که تنها راه نجات مردم در چنین حکومت هایی خروج آنها از دسته دوم و پیوستن به دسته سوم جهت بیدار سازی و یا نهایتا براندازی دسته اول می باشد – دسته اولی که دنیای رویایی خود را بر ویرانه های زندگی اکثریت مردم بنا کرده اند.
دسته اول
دسته اول که جزیی از حکومت هستند و حدود ۱۰% کل جامعه را تشکیل می دهند شامل پیش مرگان، خادمان و مداحان حاکمان تمامیت خواه هستند. فرزندان قاضی ها، روسای مخابرات ها، جاسوسان و افرادی از این دست که بدون قید و شرط در خدمت این حاکمان هستند در این گروه جای دارند. – البته فرزندان روسای مخابرات هایی که به صورت شبانه روزی مخالفان را شنود و از آنها جاسوسی می کنند و به سو استفاده از اطلاعات شخصی آنها جهت آزار و اذیت روحی و روانی آنها می پردازند. و فرزندان قاضی هایی که حاضرند برای استمرار طاغوت بی گناهان را به چوبه دار بسپارند. و منظور من از جاسوسان افراد پستی هستند که اگر به آنها دستور داده شود حاضرند مخالفان را غالبا به طور نامحسوس (مثلا با دادن مواد سمی) معدوم کنند و بعد اعلام کنند که قربانی خودکشی و یا سکته کرده است!
نکته ای که قابل تامل است این است که این گروه ها – از دیدگاه حکومت – باید به هر طریق ممکن و به هر قیمت از هر نظر (اجتماعی / اقتصادی و سیاسی) به موفقیت برسند – حتی به قیمت پایمال کردن حقوق و منافع کل جامعه. به عنوان نمونه این گرو ه ها چه پتانسیل و قابلیت ش را داشته باشند و چه نداشته باشند طی مکانیزم هایی که در این نوع حکومت ها طراحی و تعریف شده است وارد تاپ ترین دانشگاه ها شده و در بهترین رشته ها مدرک می گیرند و برای خدمت به اربابان و ولی نعمتان خود و در واقع برای ادامه استعمار و غارت ملت در پست ها و حرفه های مهم و کلیدی مشغول به کار می شوند. بنابراین امتحانات سراسری از قبیل کنکور هیچ نقشی در سرنوشت این گروه و البته گروه سوم که در ادامه معرفی خواهند شد ندارند و صرفا به عنوان پوششی برای طراحان تمامیت خواه جامعه در نظر گرفته شده اند.
اما توصیه ای که به این دسته از حامیان ظالمان می توان کرد این است که باید توجه داشته باشند که آنها جلوتر از خود ظالمان وارد جهنم می شوند چرا که یکی از کارهایی که آنها (که غالبا دین فروشند) مجبورند برای کسب منافع دنیوی خود انجام دهند خدمت به ظالم و توجیه ظلم است که در شرایط حاضر بدتر از خود ظلم هستند چرا که به استمرار طاغوت کمک می کنند.
دسته دوم
دسته دوم که تا ۸۵% جامعه را تشکیل می دهند مردمی هستند که به نگرش و منش حکومت و حاکمان غارتگر، فاسد و غالبا ریاکار کاری ندارند و حاکمان هم جز استعمار و بهره کشی از آنها کار دیگری با آنها ندارند و فقط به آنها اجازه وجود داشتن (و نه تصمیم گرفتن، انتخاب کردن و زندگی کردن) را می دهند. این دسته از مردم از طریق رسانه ها و سیستم آموزشی این رژیم های تمامیت خواه به طور مداوم و پیوسته شستشوی مغزی شده تا برای همیشه برده وار و کور کورانه در خدمت این نوع رژیم ها باشند. به عنوان نمونه به این دسته از مردم آموزش داده می شود که همیشه بین خودشان و رهبرشان تفاوت قایل شوند و او را به عنوان موجودی برتر بپذیرند. این در حالیست که برتری و قدرت رهبر و سپاه او به واسطه “سکوت” ایشان (مردم) که از نظر حاکمان نوعی تایید است شکل می گیرد. از دوران بچگی به این مردمان می آموزند که باید قربانی متامع رهبران و سپاه و قبیله شان شوند. به آنها می آموزند که آنطور که رهبر فکر می کند فکر کنند و آنطور که او امر می کند به دنیای پیرامون خود و به مسایل آن نگاه کنند و واکنش نشان دهند و آنطور که او می گوید سر سپرده زندگی کنند و بمیرند چرا که آنها خود – از نظر حاکمیت – درک و شعور و بصیرت کافی را ندارند. این نوع نگرش حکومتی درست در مقابل نگرش حکومتی در جوامع دموکراتیک است که در آنها نظر غالب نظر اکثریت (مردم) است و نه نظر یک دیکتاتور.
دسته سوم
و اما دسته سوم که حداکتر ۵% کل جامعه را تشکیل می دهند مخالفان و منتقدان و روشنگران هستند که چون در صدد آگاه سازی و بیدار کردن جامعه هستند تا آنها را از یوغ استبداد رهایی بخشند و بر سرنوشت خود حاکم کنند در لیست سیاه سپاه دیکتاتورها قرار می گیرند. این دسته از مردم بر خلاف دسته اول – از نظر حکومت – باید به هر قیمت و به هر روشی از هستی و نیستی ساقط و تحقیر شوند تا مایه عبرت سایرین قرار گیرند.
بنابراین این دسته از مردم که نقش ایجنت های بیدار سازی جامعه را بر عهده می گیرند حتی اگر بالاترین استعدادها و نبوغ و کارایی را نیز داشته باشند در رژیم های متصل به دوران شتر چرانی و عصر حجری به تدریج ترور شخصیت، مطرود و منزوی و حتی مخفی می شوند تا مبادا جامعه آنها را الگوی خود قرار دهند و به فکر واژه هایی از قبیل حق انتخاب و آزادی و سایر حقوق اولیه خودشان بیفتد.
نتیجه
به نظر می رسد که دیکتاتورها همان اشتباه فرعون را مرتکب می شوند که البته نهایتا به سرنگونی آنها می انجامد. اشتباه بزرگ و مشکل اصلی فرعون این بود که گول امکانات و قدرت پوشالی سپاهش را خورد و کم کم به این نتیجه رسید که خود خداست! و نه آنطور که قبلا تصورش را داشت نماینده خدا! بر روی زمین. بنابراین با چنین توهمی ضمن این که تمام جوانب زندگی مخالفانش را تحت کنترل می گرفت به میزان اطاعت ناپذیری آنها به آنها جزا می داد و به هر روش ممکن آنها را تحقیر و شکنجه روحی و روانی می کرد. او به تدریج و سیستماتیک مخالفان خود و حتی عزیزانشان را مطرود و زندگی آنها را به سوی فقر و فلاکت و بیماری مهندسی می کرد و نهایتا به طور محسوس و یا نامحسوس آنها را معدوم می کرد – بدون توجه به عواقب آن! و بدون توجه به این که خداوند قهار، فرشتگان او، ملت و تاریخ او و سپاه اهریمنی اش را به نظاره نشسته اند.
به امید ظهور آقا امام زمان (عج) و سرنگونی تمام حکومتهای مستبد و تمامیت خواه ریا کار عالم.
در توئیتر با نام @ bahareazady مطالب مارا دنبال کنید
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر