ولادت با سعادت علمدار امام حسین وسوگند مجسم وفا حضرت ابوالفضلالعباس (ع) بر همه آزادگان مبارک باد
میلاد فرخنده ابوالفضلالعباس
سپهسالار عاشورا و سیمای سوگند مجسم وفا و پاکبازی
مبارکباد
والله إن قَطَعتموا یمینی
بهخدا قسم اگر دستم (دست راستم) را هم قطع کنید
انی أحامی أبدًا عَن دینی
منهمچنان و تا ابد از دین و اعتقادم دفاع خواهم کرد
و عن امامٍ صادقٍ یقینی
و از پیشوا و راهبرم که به صداقتش یقین دارم حمایت میکنم
این آخرین کلام «سوگند مجسم وفا» به هنگام نبرد با سفلگانی بود که راهش را برای رساندن آب به خیمهگاه بستند.
استواری و پاکبازی یاران اندک امامحسین و سخنان شورانگیز آنها و دفاعشان از رهبری عقیدتی بهمثابهی همه چیز خود.
در رأس همه ، از حضرت ابوالفضل (عباس بنعلی) که قمر بنیهاشم نامیده شده باید نام برد. او برادر ناتنی امامحسین و سپهسالار لشکر اوست. حضرت عباس ”ع“ قبلاز عاشورا، در پاسخ به اماننامهیی که شمر از طرف ابنزیاد برای او آورده بود، با شمشیر برهنه از خیمهاش بیرون آمد و فریاد زد: ”دستهای تو قطع شود از امانی که از نزد آن لعنتشده خدا آوردهای“.
بخشی از سخنان مسعودرجوی (عاشورا ۱۳۷۸)
ابوالفضلالعباس، قمر بنیهاشم سیمای یک سوگند، سوگند وفا و پاکبازی و جوانمردی
مراسم محرم و روزهای تاسوعا و عاشورا خصلت ضدشاهی، ضدظلم و ضددیکتاتوری داشت و تاسوعا متعلق بود به پرچمدار و سپهسالار عاشورا، ابوالفضلالعباس، قمر بنیهاشم. آنکه برای آوردن آب بهمنظور رفع تشنگی بچهها و حرم امامحسین به کنار فرات رفت، درحالیکه خودش را هم عطشی سوزان دربرگـرفته بود و آب سرد و گوارا، غلتزنان، موج روی موج او را بهخود میخواند. دستش رفت تا کفی برای نوشیدن بردارد ولی ناگهان موجی تند، از آنگونه که تابهحال زورق وجودش را در توفان حادثهها پیش برده بود، در ضمیرش جوشید و خروشید و بهیاد یاران تشنهکام و جانخستهاش افتاد. به خودش نهیب زد کهای نفس، بعداز حسین زنده نباشی که او و یارانش آشامنده مرگهایند و تو آب سرد میطلبی؟ نه! این با آیین من نمیسازد.
به او که در تاریخ ما سیمای یک سوگند ـسوگند وفا و پاکبازی و جوانمردیـ به خودش گرفت، میگویند: ماه خاندان ایدئولوژیکی بنیهاشم، که همان ماه تابان و فروزان صحنه عاشوراست.
گو شمع میارید در این خانه که امشب
در مجلس ما ماه رخ دوست، تمام است
و تمامی این ارزشها درست رودررو و ضد آلزیاد، آلمروان و شمر و یزید و یزیدیان دوران ما یعنی آخوندهای خمینیصفت است. یعنی رودرروی همه مظاهر پستی، فرومایگی، دنائت، از پشت خنجرزدن و هرچه رذیلت.
آنهایی هم که آنروز، دربرابر حضرت عباس و علیه او تیر میانداختند ، چنین بودند اما درست در چنین مقاطعی و در چنین سرفصلهایی است که مردان و زنان خدا خود را عرضه میکنند.
قربان عاشقی که شهیدان کوی عشق
در روز حشر، رتبه او آرزو کنند
عباس نامدار که دلیران روزگار
از خاک کوی او طلب آبرو کنند
برای مجاهدین، نام حضرت عباس تداعیکننده آیهیی است که بر بالای شهادتگاه او حک شده است:
فضلالله المجاهدین علی القاعدین اجراً عظیما
این آیه بر فراز ضریح حضرت عباس، برای مجاهدین معنای بخصوصی دارد، چونکه بذر آنها بهنام امامحسین و حضرت عباس در روز عاشورا پاشیده شده است؛ قطرهیی در دریا و شاخهیی در جنگل، در قلب ارتش حسینی، که فرمانده و پرچمدارش قمر بنیهاشم بود.
اصولاً پیام امامحسین و عاشورا ترسیمکننده مرزهای انسانیت و رهایی با مادون تاریخ انسان یعنی با دنیای حیوانی است و در یک کلام خلاصه میشود در «عقیده و جهاد».
این پیام، خاستگاه و سرچشمه عقیدتی و سیاسی و مشخصاً مشی مبارزاتی و استراتژی ماست؛ به معنی شکستن بنبست با حداکثر فداکاری! حال، شرایط هر چه میخواهد، تیره و تار باشد.
خون جاری دوران و فشرده سیاست و استراتژی ما، عبارت است از مبارزه انقلابی برای سرنگونکردن رژیم ضدبشری خمینی و نیل به آزادی و حاکمیت مردم ایران. با این شاخص و با این مرزبندی است که خودمان را دربرابر شیخ و شاه تثبیت کردیم و پیش رفتیم.
راستی اگر از این شاخص حسینی و عاشورایی منحرف میشدیم، چه چیزی از ما باقی میماند؟ جز مشتی سیاسیکار مفلوک یا مشتی بسازوبفروش سیاسی؟ یعنی موجوداتی عاری از شرف و تقوا و پرنسیپهای انسانی مثل وارفتگان و واماندگانی که دست آخر چیزی جز دنبالچههای آخوند خاتمی و رژیم آخوندی نیستند.
مطالب مارا در توئیتر @bahareazady دنبال کنید
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر