منبع : همنشین بها رآزادی
مجری: از اول سال جدید، دعواهای درونی حاکمیت آخوندی روی برجام متمرکز است. علاوه بر این مسأله، یکی از موضوعاتی که باعث شده این بحث را ادامه دهیم، جنگ و دعواهای درون رژیم، بهخصوص در مجلس است که همین روزها شاهدیم. اجازه بدهید قطعهای را با هم از تلویزیون رژیم ببینیم، تا بعد من سؤال اول را مطرح کنم.
تلویزیون رژیم، آخوند رسایی: «آقای روحانی! وزرای شما در هیأت مدیرهها بودند و ما اعلام میکنیم برخی از اینها ثروتشان هزار میلیارد تومان است. ایشان چند روز پیش گفتند که در مذاکرات برجام، بدبینها و بدگمانها دائماً میگفتند نمیشود، وقتی دیدند ما عبور کردیم، این بدبینها و بدگمانها گفتند اجرا نمیشود. روز اجرا رسید، بدبینها گفتند عمل نمیشود. آقای روحانی! چه کسی بود که میگفت من خوشبین نیستم؟ غیر از اینکه رهبر انقلاب فرمودند و غیر از اینکه همین محقق شد؟ آیا غربیها به وعدههای خودشان عمل کردند؟».
مجری: آقای توحیدی! این عضو مجلس رژیم آخوندی که پرده را پس میزند و مشخصاً میگوید که بدبین، خود خامنهای بوده، آیا واقعاً خامنهای را سکه یک پول نمیکند؟ آیا این مسأله عمدی است یا طرف، متوجه نیست؟
محمدعلی توحیدی: حالا طرف بفهمد یا نفهمد، عمد داشته باشد یا نداشته باشد، در این کشاکشها، فرسایش یا به قول شما سکه یک پول شدن خامنهای، واقعیتی است که نتیجه برجام و نتیجه زهر اتمی است. از نظر سیاسی، مهمترین نتیجه زهر اتمی همین است.
در هر کشاکشی، در هر جنگ و جدالی، در هر بالا و پایین شدنی در درون رژیم، چیزی که لطمه میخورد و بهطور روزمره دچار فرسایش میشود، ولایتفقیه است که مسئول این پروژه شوم بوده است.
مجری: باند خامنهای تهاجم شدیدی را علیه باند روحانی و رفسنجانی شروع کرد. در دعوای انتخاباتی آیندهشان هم پیشبینی کردهاند که احمدینژاد و سعید جلیلی را وارد کنند.
محمدعلی توحیدی: نفس بازی با این مهرهها، بازی با مهرههایی است که از قضا در همین جنگ و جدال اتمی در درون رژیم، اینها سوختهاند. یعنی مثلاً سعید جلیلی در نمایش انتخابات رژیم در سال92، در همین داستان، به قول شما سکه یک پول شد. یا بازیکردن با کارت احمدینژاد و مانورهای این شکلی. اینها فقط یک چیز را نشان میدهند و آن اینکه خامنهای دستش بسیار خالی است و هیچ حرف جدیدی ندارد.
در نتیجه، بله، تهاجم زیاد است، از گزک گرفتن و برجسته کردن شکستهای روحانی و تناقضات روحانی تا رو کردن دست روحانی و مشارکتش در زمینههای مختلف سرکوب تا تناقضات کارهایی که در پروژه اتمی کرده است… همه را روی میزش میگذارند. اخیراً در داستان «گشت نامحسوس» سوابقش را در داستان حجاب اجباری ـ که خودش هم در باند غالب نظام در این جنایات دست داشته ـ رو کردند. همه این کارها را میکنند، ولی به هر حال در موضوع جدی سیاسی بر سر بحث برجام و اتمی، بازیکردن با کارت سعید جلیلی، بیشتر دست خالی خامنهای را نشان میدهد.
مجری: اجازه بدهید در ادامه صحبتمان، روی سیاست مشخص روحانی در این کشمکش باندهای رژیم گفتگو کنیم. اول اجازه بدهید قسمتی از صحبتهای روحانی را بشنویم تا بعد من سؤالم را در این رابطه مطرح کنم.
روحانی: «آنوقت که ما میگفتیم پای میز مذاکرات میتوان مشکل را حل کرد، بدبینها و بدگمانها میگفتند امکانپذیر نیست. آن روز که توانستیم با 6قدرت جهان به توافق برسیم، باز هم بدبینها و بدگمانها گفتند درست است که به توافق رسیدید، اما این قابل اجرا نیست. آن روز که به روز اجرا و برجام رسیدیم، باز هم بدبینها و بدگمانها گفتند که آنچه به شما وعده دادهاند، عمل نخواهند کرد و شما در این مذاکرات به موفقیت نرسیدهاید».
مجری: آقای توحیدی! در حرفهای روحانی که شنیدید ـ و حرفهای رسایی، اشارهاش به همین حرفها بود ـ آیا واقعاً خود خامنهای مورد حمله و هجوم و مورد توجه است یا نه، طبق معمول روحانی دارد جواب مهرههایی مثل شریعتمداری را میدهد که به او حمله میکنند و از او گزک میگیرند؟
محمدعلی توحیدی: هرچه منظور روحانی باشد ـ به قول شما ممکن است منظورش امثال شریعتمداری و بقیه مدعیانی که از باند خامنهای به او حمله میکنند، باشد ـ ولی طرف اصلی، خامنهای است. این حرفها میرود و به خامنهای میخورد. کما اینکه رسایی میگوید که بدبین و بدگمان اصلی، خود آقا بوده است!
اگر خوب به سرچشمه این دعوا نگاه بکنیم، روزی که رفسنجانی و روحانی گفتند: باید تن به این مذاکرات داد، تن به این برجام داد، باید این بمبسازی را گل گرفت، والاّ خطر برای کل نظام هست، خود خامنهای هم این را حس کرد. اینها خواستند چنین بحرانی را برای رژیم حل بکنند تا نظام ولایتفقیه را نجات بدهند؛ اما حاصل آن، وضعیتی شده است که الآن میبینید.
این ولایتفقیه در حالی که کل قدرت، دستش است و بهاصطلاح عمود خیمه نظام است ـ همان نظامی که اینها به آن معتقد و وفادار هستند ـ، روز به روز دارد در صحنه سیاسی فرسودهتر میشود؛ سیاست و استراتژیاش مضمحل میشود، عوارض شومش برملا و بنبستهایش هم برجسته میگردصد. در مقابل، آن سیاستی که از ابتدا با این ولیفقیه و این مسیر استراتژیکی جنگیده، همین موضوع اتمی را افشا کرده، پیگیری کرده و حرف دیگری داشته، الآن روز به روز در دعواهای خود اینها هم حقایق بیرون میزند.
این مسیری است که در مقابل کل نظام قرار داشت؛ این هم نتیجهاش است. از یکطرف از نظر سیاسی، فرسایش فزاینده ولایتفقیه در صحنه سیاسی ایران است و از آن گریزی هم ندارند. از طرف دیگر اثبات حقانیت مسیری که مقاومت در همین زمینه در رویارویی با رژیم طی کرده است.
مجری: آیا شما بهاین ترتیب میخواهید بر عامل اصلی و بر حقانیت سیاست افشای برنامه شوم اتمی تأکید کنید؟ سیاستی که رژیم را به اینجا کشیده است؟
محمدعلی توحیدی: البته که سیاست و افشاگری علیه برنامه شوم اتمی، مسلماً یکی از نقاط بسیار برجستهای است که الآن اثبات شده است. دشمن به آن اذغان میکند و مشخصاً سران هر دو باند رژیم ـ خامنهای و رفسنجانی ـ همین را میگویند. خامنهای میگوید تمامش خسارت بوده است. از آن طرف هم رفسنجانی و روحانی و جواد ظریف میگفتند تمام ذخایر استراتژیک نظام را ما از دست دادیم و ایران بهخاطر برنامه بمبسازی اتمی، تخلیه استراتژیک شده است!
بنابراین در این جنگ و جدالها، هر دو جناح رژیم معترف هستند که این برنامه و این مسیری که رفتهاند، مسیری شوم و خسارتبار بوده و این همه ضایعه و هزینه برای مردم ایران تولید کرده است. این افشاگری بسیار مهم است؛ ولی منظور من فراتر از این است.
در ورای این جنگ و جدالهایی که اکنون در درون رژیم هست ـ و بعضی وقتها هم خیلی داغ میشود که برجام را امضا بکنیم یا نکنیم یا دیر بکنیم و... ـ ورای این بحثها، یک جنگ سیاسی جدی جریان داشته که یک طرف آن مقاومت مردم ایران بوده و یک طرف آن هم تمامیت رژیم آخوندی. دعوایی است که بهطور خلاصه در «مرگ بر اصل ولایتفقیه» و در «زنده باد ارتش آزادی»، خلاصه میشود. کی در این مسیر و کی خلاف این مسیر بوده است؟ برای تمام صحنة سیاسی ایران، الآن این بحث در حال تعیینتکلیف است و دارد روشن میشود؛ جلو چشم جهانیان هم دارد روشن میشود.
بنبستها و مشکلات باندهای رژیم آخوندی بین خودشان یک بحث است، اثبات بنبست هر دو جناح رژیم آخوندی هم یک بحث است. یعنی در اینجا همه آن کسانی که به نوعی دلبستگی داشتند با این رژیم، به نوعی روی این باند و آن باند رژیم سرمایهگذاری کرده بودند، الآن سرمایه سیاسیشان برباد رفته و در بنبست قرار گرفتهاند. در مقابل، آن سیاست و آن استراتژی که در این مدت، در بیش از سه دهه بر حرف دیگری از نظر سیاسی تأکید داشته، مسیر دیگری را پیشنهاد میداده و راهحل دیگری را ارائه داده، او برنده قضایا میشود و حرفش و حقانیت راهحلش ـ بهعنوان یک پدیده موجود ـ دارد اثبات میشود که واقعی بوده است.
مجری: در چنین شرایطی، خامنهای برای نجات رژیم چه کار میتواند بکند؟
محمدعلی توحیدی: همانطور که ابتدا اشاره کردیم، بعد از عید که سرفصل جدیدی بود و انتخابات را هم پشت سر گذاشته بودند، خامنهای نشان داده است که حس میکند و میبیند که انتخابی جز تقابل با رقیب حکومتی خودش ندارد. یعنی برایش اصلاً گزینه، مسیر سازش نیست؛ چون شروع به کوبیدن همین برجام کرده است. به سخنرانی او در مشهد یا پیام عید او توجه کنید، این تقابل و رو در رویی که ما از آن صحبت میکنیم، آنجادر اوجش بود که شروع به تخطئه برجام1 و برجام2 کرد و گفت اتفاقاً میخواهم خیلی روشن بگویم که همه بفهمند.
پس، آنچه که انتخاب خامنهای است و مسیری که جلو خودش میبیند، در صحنه سیاسی داخلی این است که شروع به حمله به رقیب کند. خامنهای تغییر و تحولی از درون نمیبیند و اصلاً جایی برای آن باز نمیکند. این کاری است که خامنهای کرد. از طرف دیگر در مورد تضادش با جامعه، با مقاومت و با نیرویی که تهدید موجودیتش میباشد، راهحلش عبارت است از سرکوب، تروریسم و موج اعدامها که میبینیم بیوقفه ادامه دارد. او به این ترتیب، تمام مانورهای روحانی را که میخواهد برای رژیم فرصتهایی فراهم کند، با بنبست و مشکل مواجه میکند.
یک تاکتیک و سیاست دیگری که خامنهای دارد، جنگ جنایتکارانه و بیحساب و کتاب است که در سوریه، هم با هزینه کردن از کیسه مردم ایران و هم با فرستادن پاسداران ـ و اخیراً با وارد کردن ارتش ـ دارد پیش میبرد. تمام موجودیت و سرمایه سیاسیاش را بهپای جنگ جنایتکارانة بشار اسد ریخته است که شاید به این وسیله بتواند برای خودش فرجه بقا بخرد و حتی در مقابل باند رقیب، برگی داشته باشد؛ این سیاستی است که خامنهای دارد پیش میبرد.
مجری: خامنهای در این مسیری که پیش گرفته، تا کجا میخواهد پیش برود؟ آیا امکان برگشت دارد؟
محمدعلی توحیدی: واقعیت این است که خامنهای دارد تا آخر خط میرود. ما الآن شاهد روزهای خاصی در صحنه سیاسی ایران و منطقه هستیم. سرکردگان پاسداران رژیم هر روز به خفتبارترین صورت، در سوریه کشته میشوند و به گور سپرده میشوند. بنیاد نظام ولایتفقیه و دعاوی این نظام و داعیة دفاع از مستضعفین و دفاع از خلقهای جهان و این حرفها هم، دارد به گور سپرده میشود. این دعاوی دارد در فریادها و ضجههایی که ما امروز از کودکان و زنان سوری در زیر بمبارانها و توپبارانها میشنویم، دفن میشود. در حملات جنایتکارانه پاسداران اعزامی خامنهای و نیروهایی که از اینجا و آنجابسیج میکند ـ و سرنوشتهای شومی هم برای آنها ایجاد کرده است ـ دفن میشود.
تمام دعاوی و تمام دکان و دستگاهی که ولایتفقیه برای خودش در دنیای عرب و کشورهای اسلامی و جوامع جهانی ساخته بود، دارد به گور سپرده میشود.
به نظر من خامنهای دارد مسیری را میرود که آخرش چیزی جز انفجار اجتماعی، انفجار نفرت داخلی، منطقهیی و بینالمللی علیه این رژیم نیست. همچنان که همین روزها در گرماگرم این تلاطم و بحران جدی که در عراق هست، شعارهای اخراج و خلعید از رژیم و این که: فتنه زیر سر رژیم است، بلا از ناحیه این رژیم است و خامنهای باید دست از سر عراق بردارد به گوش میرسد.
در سوریه هم که تمام اپوزیسیون، تمام مردمش و خلقش، هر زمان که فضا و فرصتی پیدا میکنند، فریادشان را علیه این نظام شوم، علیه میراث شوم خمینی و خامنهای سر میدهند. ما شاهد وضعیتی هستیم که خامنهای در این باتلاق خون و جنایت و ننگ و فضیحت بیشتر فرو میرود و دور نیست که تمام رژیمش در آن غرق شود و مثل فرعون، هیچ مفری و راهی و بازگشتی برایش متصور نیست.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر