۱۳۹۴ بهمن ۱۰, شنبه

همبستگی ملی،30،ژانویه،2016 : تظاهرات و راهپیمایی۶ ساعته در پاریس «نه به روحانی» بانکدار تروریسم و رکورد دار اعدام درجهان


 نه به روحانی سفر روحانی
اجتماع بزرگ و سخنرانیهای شخصیتها در میدان تاریخی «دانفرروشرو» نماد دفاع ملی و سنگر فرماندهی مقاومت ضد فاشیستی فرانسه
راهپیمایی تظاهرکنندگان در خیابانهای پاریس قرائت قطعنامه پایانی در میدان تاریخی «انولید» در جنب وزارتخارجه و مجلس ملی فرانسه
هموطنان آزاده، اشرف نشانها و حامیان مقاومت مردم ایران با برپایی تظاهرات بزرگ «نه به روحانی» و «نه به رژیم ولایت فقیه» در پاریس، یک بار دیگر نشان دادند که نه فقط ملت ایران، بلکه خلقهای منطقه و همه مدافعان حقوق بشر و آزادی در جهان امروز، به این دیکتاتوری سفاک و رکورد دار اعدام درجهان، نه می گویند و بزک کردن چهره این رژیم ضد انسانی را نمی پذیرند.



آنها با صدای رسا گفتند: رژیمی که قانون اساسی و کارنامه عملی و قوانین رسمی و جاری آن آکنده از جنایت علیه بشریت و رسمیت دادن به شکنجه و اعدام و دست و پا بریدن و صدور تروریسم و ارتجاع و بنیادگرایی و دخالتهای مرگبار درمنطقه است هرگز ایران و ایرانی را نمایندگی نمیکند.



این اجتماع بزرگ و تظاهرات و راهپیمایی طولانی که فریاد اعتراض مردم و مقاومت ایران علیه سفر رئیس رژیم نامشروع آخوندها، ابراز می کرد، از ساعت 12ظهر پنجشنبه 8 بهمن، با اجتماع تظاهر کنندگان در میدان تاریخی دانفر روشر و شروع شد و بعد از راهپیمایی درخیابانهای پاریس که دوساعت ونیم به طول انجامید، با قرائت قطعنامه پایانی در میدان انولید، یکی دیگر از میادین تاریخی پاریس، درجنب مجلس ملی و وزارتخارجه فرانسه، در ساعت 6 بعد از ظهر به پایان رسید و قطعنامه تظاهرات پس از قرائت، به وزارتخارجه فرانسه داده شد.


دراین تظاهرات بزرگ 6 ساعته، بسیاری از شخصیتهای برجسته و منتخبان فرانسوی از گرایشهای مختلف سیاسی شرکت داشتند و شخصیتهای برجسته یی از دیگر کشورهای اروپایی و کشورهای عربی درشمار شرکت کنندگان و سخنرانان بودند.
حضور وحمایت و همبستگی شهروندان فرانسوی و دیگر کشورها، به ویژه حضور نمایندگانی از مردم سوریه که برای محکوم کردن همدستی جنایتکارانه رژیم آخوندی در قتل عام مردم سوریه به این تظاهرات پیوسته بودند، چشمگیر بود.
  صفوف تظاهر کنندگان در طول راهپیمایی در خیابانهای مرکزی پاریس، توجهات بخش زیادی از مردم پاریس را به موضوع تظاهرات و راهپیمایی جلب میکرد. بخصو ص که بسیاری از تابلوهای الکترونیک راهنمایی و رانندگی پیشاپیش برای آگاهی مردم، اعلام تظاهرات می کردند.
حضور و سخنرانی شهرداران منطقه اول و دوم پاریس، و دیگر شخصیتهای برجسته و محبوب فرانسوی در صفوف فشرده راهپیمایان و شعارها و پلاکاردهای تظاهرکنندگان علیه تروریسم و بنیادگرایی و جنایات رژیم آخوندی، همبستگی وهمراهی شهروندان پاریس را که خود از تروریسم و جنایات بنیادگرایان رنج برده اند، برمی انگیخت.
 در این تظاهرات، شماری از هموطنان به طور سمبلیک لباسهای اقشار مختلف مردم ایران، ازجمله کارگران و زحمتکشان و پرستاران را پوشیده بودند تا خواستهای مردم ایران را نمایندگی کنند.
در شروع تظاهرات در اجتماع بزرگ میدان دانفر روشرو نیز، ابتدا بیانیه هایی که در هفته های اخیر ازسوی اقشار مختلف هموطنانمان از شهرهای مختلف کشور علیه سفر آخوند روحانی صادر شده است، مطرح و سپس سخنرانیها شرو ع شد.
تظاهرات و راهپیمایی بزرگ نه به روحانی و رژیم ولایت فقیه در پاریس، در صحنه سیاسی و در رادیو تلویزیونها و مطبوعات فرانسه و هم چنین در منطقه و کشورهای عربی و سایر نقاط جهان بازتابهای وسیعی داشت.


 خبرگزاری فرانسه درگزارش خود از این تظاهرات گفت: تظاهرکنندگان روز پنجشنبه دیدار حسن روحانی از فرانسه را محکوم کردند. آنان در سرتاسر شهر، با تکان دادن پرچم های ایران به راهپیمایی 4 کیلومتری به سمت میدان انولید راهپیمایی کردند.
سخنرانان این تظاهرات یکی بعد از دیگری سابقه حقوق بشر روحانی و هم‌چنین حمایت رژیم ایران از بشار اسد را محکوم کردند. ژوزه بووه،درسخنرانی خود برای جمعیت گفت: ”حقوق بشر باید جلوتر از منافع تجاری قرار داده شود"


خبرگزاری فرانسه نوشت: مریم رجوی, رئیس جمهور شورای ملی مقاومت ایران در افشای ادعای میانه روی ازسوی روحانی گفت: ”روحانی به عنوان یک مقام ارشد برای 37 سال در دیکتاتوری مذهبی در ایران, در تمام جنایت این رژیم دخیل بوده و باید بخاطر جنایت علیه بشریت به دست عدالت سپرده شود.»
خبرگزاری رویتر تصاویری از تظاهرات بزرگ مقاومت ایران در پاریس در اعتراض به سفر آخوند روحانی مخابره کرد و گفت: تظاهر کنندگان به موج اعدامها در ایران اعتراض کردند.
خبرگزاری آسو شیتدپرس نیز، تصاویری ازصحنه های تظاهرات علیه روحانی همزمان با حضور وی در پاریس را مخابره کرد.
 تلویزیونهای فرانسه، ازجمله، کانال 1، ال ث ای، فرانس 24، کانال 3 فرانسه، بی اف ام تی وی، مرکز تلویزیونها ی ملی فرانسه، ای تله، گزارشهایی منتشر کردند و برخی از این تلویزیونها درچندین بخش خبری خود از تظاهرات اعتراضی ایرانیان گزارش دادند.
 تلویزیون کانال 1 فرانسه در گزارش خود گفت: همزمان با سفر روحانی، تظاهر کنندگان نقض حقوق بشر و احکام اعدام را که در ایران اجراء میشود افشا کردند. تنها در سال 2014، بیش از 700 نفر توسط رژیم تهران اعدام شده اند.

 تلویزیون فرانس 24 درچند برنامه خبری خود این تظاهرات را منعکس کرد و ازجمله گفت: دیدار روحانی برای مخالفان رژیم ایران شوک آور است. آنها به خیابان های پاریس آمدند تا نقض حقوق بشر در ایران ا افشاء کنند.
افشین علوی می گوید: بیش از 2200 نفر طی دو سال و نیم حکومت روحانی در ایران اعدام شده اند. این از 25 سال پیش یک رکورد است.
تلویزیونهای ال ث ای و ای تله و بی اف ام، از صحنه تظاهرات و راهپیمایی گزارشهای مستقیم پخش کردند.
رادیو های سراسری فرانسه، ازجمله فرانس انفو و رادیو ار ت ال، نیز اخبار این تظاهرات را به اطلاع شنوندگان فرانسوی و بین المللی خود و با شرکت کنندگان در تظاهرات مصاحبه کردند.

شبکه جهانی سی ان ان، تلویزیون سی ان اس نیوز، تلویزیون یورو نیوز در اتحادیه اروپا، کانالهای تلویزیونی خبرگزاریهای رویتر و آسوشیتد پرس و خبرگزاری فرانسه به مخابر تصاویر این تظاهرات پرداختند.
تلویزیون سی.ان.ان گفت: در حالی که روحانی مشغول ملاقات با همتای فرانسوی خود بود، در محل دیگری در پاریس تظاهرات اعتراضی علیه کارنامه حقوق‌بشر رژیم ایران برگزار شد.

 هم چنین شبکه های اصلی تلویزیونی جهان عرب، از جمله، الجزیره و الجزیره مباشر، العربیه، العربیه الحدث، اسکای نیوز عربی، تلویزیون رافدین، تلویزیون مقاومت سوریه اورینت نیوز، تلویزیون اون تی ویِ مصر، تلویزیون الغد العربی درامارات، تلویزیون المستقبل در لبنان، الغَدِْ اردن و المَجْدْ عربستان و تلویزیون التغییر شماری از این تلویزیونها هستند که گزارشهای آنها به دست ما رسیده است....

 تلویزیون الجزیره درگزاش خود گفت: هزاران نفر در پاریس با برپایی تظاهراتی، به سفر حسن روحانی به فرانسه اعتراض کردند. تظاهر کنندگان با بلند کردن پلاکاردهایی به زبانهای فارسی و فرانسوی این سفر را محکوم کردند و از دولت فرانسه خواستار احترام گذاشتن به تعهداتش در زمینه حقوق‌بشر شدند. تظاهر کنندگان اعلام کردند رژیم ایران مرکز صدور تروریسم در جهان است. برخی از آنها خود را به چوبه‌های دار بسته بودند که اشاره‌یی به احکام اعدام است که در ایران اجرا می‌شود.
 شماری از تلویزیونهای عربی، از جمله العربیه صحنه های تظاهرات و مصاحبه با تظاهرکنندگان را به طور مستقیم از پاریس گزارش می کردند ویاگزارشهای خبری آن را در اخبار ساعت به ساعت خود نقل کردند.

 العربیه الحدث در گزارش مستقیم خود از تظاهرات نه به روحانی در پاریس گفت: بیانیه صادر شده از این تظاهرات به کاخ الیزه و به رئیس جمهور فرانسه آقای فرانسوآ اولاند رسیده است آنها با محکوم کردن این دیدار خواستار گشودن پرونده های حقوق بشر و پرونده اعدامهایی هستند که در دوران حسن روحانی افزایش یافته است.
همه این پرونده ها و همه این فراخوانها از سوی شخصیت های مختلف شرکت کننده در این تظاهرات مطرح شد .
از جمله آقای سید احمد غزالی نخست وزیر پیشین الجزایر، خانم رامایاد وزیر حقوق بشر پیشین فرانسه و شخصیت های بسیار مهمی که در این تظاهرات شرکت کردند و در پیشاپیش آن در خیابانهای پاریس حضور داشتند.
منبع‌:‌العربیه الحدث


 تلویزن العربیه در گزارش دیگری از تظاهرات ایرانیان در پاریس گفت:‌روحانی در حالی در الیزه با رئیس جمهور فرانسه دیدار کرد که تظاهرکنندگان این اقدام را شرم آور توصیف کردند: تظاهرکنندگان از فرانسوا اولاند رئیس جمهور فرانسه خواستار گشودن موضوع حقوق بشر با روحانی شدند.
تظاهرکنندگان در سخنرانی های خود از سرکوبی که مردم ایران در آن به سر می برند سخن گفتند. به ویژه از اعدامها که در دوران روحانی صورت گرفته است. تظاهرکنندگان گفتند این ننگ آور است که فرانسه از او استقبال می کند.

در این میان سخنران این تظاهرات میشل کیلو از اپوزیسیون سوریه حضور داشت که رژیم ایران را یک رژیم جنایتکار توصیف کرد که هزاران سوری را به قتل رسانده است.

همبستگی ملی،30،ژانویه،2016 : سخنرانی شخصیت های برجسته سیاسی در تظاهرات بزرگ نه به روحانی در پاریس

محکومیت سفر روحانی به پارس تظاهرات مجاهدین خلق ایران در پاریس


مریم شیخی
خانم‌ها، آقایان، دوستان عزیز
به تظاهرات «نه» به روحانی خوش آمدید. اینجا هستیم تا با هم فریاد بزنیم: روحانی یک جنایتکار است، او دشمن مردم ایران است و مردم رو نمایندگی نمی‌کنه؛ بلکه رژیمی رو نمایندگی می‌کنه که 120 هزار زندانی سیاسی رو اعدام کرده و صدها هزار نفر دیگه رو شکنجه کرده. در حالی که اینجا در پاریس تظاهرات می‌کنیم، ایرانیان در داخل کشور پیام‌های همبستگی به ما فرستادند و نامه‌هایی را خطاب به مقامات فرانسوی ارسال کردند و از آنها خواستند، جنایات روحانی و رژیم آخوندها رو محکوم کنند. اکنون دعوت می‌کنم از آقای استرون استیونسون رئیس پیشین هیأت رابطه با عراق در پارلمان اروپا و از دوستان بزرگ مقاومت ایران که رشتة سخن رو به‌دست بگیرند.

استرون استیونسون - رئیس بنیاد اروپایی آزادی عراق
خانم‌ها، آقایان اینجا گردهم آمده‌ایم تا به این واقعیت اعتراض کنیم که حسن روحانی رئیس‌جمهور باصطلاح مدره و خندان (رژیم) ایران، به پاریس دعوت شده است. روحانی میانه‌رو نیست، او یک قاتل است. روحانی مسئول حکومتی است که کاملاً فاسد است. حکومتی که بیش از 2000 نفر را طی دو و نیم سال گذشته که در مسند قدرت بوده، اعدام کرده است. حکومتی که شکنجه و بازداشت‌های خودسرانه رو می‌پذیره. حکومتی که زنان رو مورد تبعیض قرار می‌ده و با اونها به‌عنوان شهروندان درجة 2 برخورد می‌کنه و حتی یک هنرمند جوان به‌نام آتنا رو به 13 سال محکوم کرده، فقط به‌خاطر کشیدن یک تصویر. حکومتی که علیه هر کس که مسلمان شیعه نباشد، تبعیض اعمال می‌کنه، حکومتی زن‌ستیز، بیگانه‌ستیز... و روانی. این (چهرة) واقعی ایران تحت حاکمیت حاکمان مذهبی و فاشیست آخوندها است. این (چهرة) واقعی (رژیم) ایران است که رئیس‌جمهور باصطلاح مدرة اون رو رهبران ما به پاریس دعوت کرده‌اند. اینجا به او خوشامد گفته نمی‌شه.



دهه‌ها است (رژیم) ایران به‌طور سیستماتیک، مخالفان رو دستگیر، شکنجه و اعدام کرده، اون هم بدون روند عادلانة قضایی و مخالفان سیاسی رو در خارج از مرزهای خودش ترور کرده. اثر انگشت روحانی تماماً بر روی حملات موشکی به کمپ لیبرتی در دو سال و نیم پیش و پایان اکتبر گذشته (دیده می‌شود)، وقتی 24 پناهندة بی‌دفاع بی‌رحمانه کشته شدند. تجاوزات او علیه پناهندگان (عضو) مجاهدین در کمپ لیبرتی، به‌روشنی وحشت آشکار رژیم ایران رو از جنبش اصلی اپوزیسیونش نشون می‌ده. اونها وحشت دارند... از خانم مریم رجوی و برنامة او برای آیندة ایران که مبتنی بر جدایی دین و دولت و دموکراتیکه. (برنامه‌یی که) آزادی، عدالت و حقوق بشر رو برای میلیون‌ها ایرانی سرکوب‌شده برقرار خواهد کرد.
خانم‌ها، آقایان
حسن روحانی میانه‌رو نیست، او اصلاح‌طلب نیست، او یک فاشیست و یک قاتله.
ما اروپایی‌ها باید در کنار مردم ایران باشیم، باید در طرف آزادی باشیم، نه سرکوب. هرگز نباید با مستبدانی مثل روحانی معامله کنیم.
من آرزوی روزی را دارم که خورشید آزادی بار دیگه بر مردم ایران بتابه. فقط خانم رجوی می‌تونه مردم ایران رو به سمت این تابش خورشید و آزادی و عدالت که بسیار شایستة اون هستند، رهنمون کنه. متشکرم.

سناتور ژان-پیر میشل
با احساسات و البته قاطعیت و مسئولیت بسیار اینجا هستیم. پلیس به ما اجازه داد این تظاهرات رو در محلی برگزار کنیم که به مقاومت اختصاص داره. مقاومت شیر بلفوُر، مقاومت مرکز فرماندهی روُل تانْگی برای آزادسازی پاریس (در جنگ جهانی دوم)؛ اینجا هستیم تا مقاومت کنیم؛ در حالی که روحانی در الیزه با رئیس‌جمهور فرانسه (دیدار می‌کنه) ما اینجا می‌خواهیم بر کارنامة روحانی تأکید کنیم؛ این کارنامه اینجا است و (کارنامه‌یی) گویا است؛ در دوران ریاست‌جمهوری او، 2000 هزار اعدام صورت گرفته، اون هم به دلایل (باصطلاح) ایدئولوژیک و سیاسی. در میان این 2000 هزار اعدام‌شده، زنان و نوجوانان... (به چشم می‌خورند). آزادی اطلاعات، عقیده و ابتکار و تولید پایمال شده، حقوق بشر نقض شده و دموکراسی وجود نداره؛ این کارنامة (او است). در حالی که در جاهای دیگه بر سر پول بحث خواهد شد، دربارة قراردادهای فوق‌العاده، ما اینجا دربارة حقوق بشر و دموکراسی صحبت خواهیم کرد و دربارة نظامی که اکثریت عظیم ایرانی‌ها، بدون شک، خواهان اون هستند. یعنی دموکراسی، جدایی دین و دولت، برابری زن و مرد و همة اون چیزهایی که در برنامة شورای ملی مقاومت ایران وجود داره. من رشتة سخن رو به ترتیب به شخصیت‌هایی خواهم داد که این افتخار رو به ما و شما داده‌اند که در کنار شما مبارزه کنند، برای حمایت از مبارزة شما... و بعد هم اسامی تعدادی از شخصیت‌ها رو قرائت خواهم کرد که فرصت صحبت پیدا نمی‌کنند.
ایران زنده است، ایران واقعی،  ملت ایران همین‌جا است، نه در کاخ الیزه با روحانی.
زنده باد آزادی، زنده باد ایران دموکراتیک. و اکنون رشتة سخن رو خانم راما یاد، وزیر پیشین حقوق بشر (فرانسه) می‌دم.



راما یاد - وزیر پیشین حقوق بشر فرانسه
سلام به همگی شما
بیش از 1000 اعدام در سال 2015، 2000 اعدام فقط در دوران حسن روحانی، دست‌کم 160 نوجوانان به زندان افکنده شده‌اند، 57 زن اعدام شده‌اند؛ این کارنامة سیاه حقوق بشر در ایران تحت حکومت روحانی است. ولی هم‌زمان، با چشم‌پوشی بر این واقعیت وحشتناک، تاجران و دولت‌مردان به تهران می‌شتابند و امروز به پاریس، تا قراردادهای اتمی و تجاری منعقد کنند. این مسابقه برای سودجویی به این خاطر بیش از پیش بی‌حد و مرز شده که تحریم‌ها علیه (رژیم) ایران رفته‌رفته رفع می‌شه. هر قدر هم که در این بدبینی سهیم باشیم، شاید تصور بشه که ایرانی‌ها که قدرت خریدشون کاهش یافته، می‌تونن از (لغو تحریم‌ها) سود ببرن؛ ولی چنین نیست، چون اقتصاد ایران، عمدتاً در دستان پلیس سیاسی است. می‌خوام بگم که (رژیم) ایران نمی‌تونه ادعایی به عضویت در جامعة ملل داشته باشه تا وقتی که ایرانیان آزاد نباشند؛ نمی‌تونه مدعی هیچ‌گونه احترامی بشه، بدون این‌که (حقوق) ملت محترم شمرده بشه. (رژیم) ایران نمی‌تونه صلحی برای خاورمیانه به‌همراه بیاره، از جمله علیه داعش، بدون دست‌برداشتن از استراتژی ستیزه‌جویانه‌اش. دیدار روحانی از پاریس، باید یک فرصت تاریخی برای بسیج فوق‌العاده‌یی، مثل امروز باشه. ما وظیفه داریم به فرانسوی‌ها بگیم، روحانی یک رئیس حکومت مدره نیست. و این‌که افراد غیر مذهبی، دموکرات‌ها، مسیحیان و زنان تحت سرکوب سختی هستند. و این‌که در ایران تمایل شدیدی به قیام برای دموکراسی و آزادی وجود داره.
و به کسانی که فکر می‌کنند حکومت ایران تغییر کرده، باید صحبت‌های مطبوعات رسمی اون‌رو بعد از سوءقصدهای پاریس دوباره گوش کنند. رژیمی که رکوردار مطلق اعدام در جهانه، ماهیت عمیقش تغییری نکرده. مذاکره‌کنندگان توافق اتمی یک خطای تاریخی مرتکب شدند، وقتی این توافقات رو به احترام حقوق بشر مشروط نکردند. باید حکم اعدام در ایران لغو بشه، باید زندانیان سیاسی آزاد بشن، باید آزادی بیان حاکم بشه، باید سانسور به پایان برسه، باید همه از آزادی عقیده برخوردار باشن، باید زن و مرد برابر باشند. از شما متشکرم.


ژیلبر میتران - رئیس بنیاد فرانس لیبرته
بنیاد فرانس-لیبرته (دانیل میتران)، حمایت و همبستگی خودش رو به ملت بزرگ ایران ابراز می‌کنه. (همون ملت) آزادی‌ها، حقوق بشر، دموکراسی، احترام به زندگی و لغو حکم اعدام و همون (ملتی) که از بدترین تحمیل‌ها رنج می‌بره و یکی از بدترین رکوردها (علیهش) تا به امروز به‌ثبت رسیده. بنیاد فرانس-لیبرته به صداهایی می‌پیونده که در جهان بلند شده‌اند تا این ملت بزرگ، قربانی معاملات خوب تجاری و مالی نشه یا (قربانی) استراتژی‌های منطقه‌یی که نمی‌تونن وجدان انسان‌ها رو پایمال کنند. پیشرفت و حرکت جهان فقط در صورتی معنا پیدا می‌کنه که در خدمت کل بشریت باشه و یک هدف اصلی نیست، (به‌خصوص وقتی) که سکوت و فراموشی، به کشتار بیشتری از جنون جلادان منجر می‌شه. بنیاد فرانس-لیبرته از قدرت‌های جهان می‌خواد، از جامعة جهانی و امروز از رئیس‌جمهور فرانسه می‌خواد که صدای این ملت بزرگ ایران باشن که قربانی بیش از 120 هزار اعدام سیاسی هستند و اعدام نوجوانان، قطع اعضای بدن زنان و نفرتی که هیچ قانونی، از هر کجا که اومده باشه، نمی‌تونه اونو توجیه کنه. این پیام ما است. این خواستة ما است؛ همه با هم در این راهپیمایی که ما رو متحد کرده، برای برادرانمون و برای وجدان‌هامون.
دومینیک لوفور نمایندة مجلس ملی فرانسه و رئیس کمیتة پارلمانی برای ایران یک دموکراتیک :



دومینیک لوفور - نمایندة مجلس ملی فرانسه
خانم‌ها و آقایون، دوستان عزیز.
به‌نام کمیتة پارلمانی برای یک ایران دموکراتیک که نمایندگان همة تمایلات سیاسی رو گردهم می‌آره، اینجا با شما هستم تا دو پیام رو برسونم. اولین پیام خطاب به روحانی اینه که ما با تظاهرات خودمون می‌خواهیم بگیم یک دموکراسی چیست. یک دموکراسی کشوریه که آزادی بیان در اون وجود داره، آزادی عقیده و آزادی تظاهرات وجود داره... ما به روحانی می‌گیم، دموکراسی یعنی همین. یک دموکراسی که می‌تونیم در اون با آزادی تمام، حرفمون رو بیان کنیم. مهم‌تر از اون، همون‌طور که راما یاد و ژیلبر میتران گفتند، اینجا هستیم تا یادآوری کنیم که فراتر از توافق اتمی و رفع تحریم‌ها، ماهیت رژیم ایران تغییری نکرده. این رژیم حقوق بشر رو پایمال می‌کنه، این رژیم هیچ‌گونه از آزادی‌های بنیادین رو نمی‌پذیره، از جمله همون‌طور که الآن می‌بینیم، در درون باندها رژیم هم همین‌طوره. و به‌خصوص این‌که این رژیم به‌طور تاریخی مسئول بی‌ثباتی خاور نزدیک و خاورمیانه است، اون هم از بیش از 30 سال پیش. ما امروز می‌خواهیم بگیم که ماهیت این رژیم تغییر نکرده و اگر این رژیم تغییر نکنه، اگر ایرانی دموکراتیک، مبتنی بر جدایی دین و دولت وجود نداشته باشه، ثبات در این منطقه مهم جهان امکان‌پذیر نخواهد بود. بله ایران کشور بزرگیه، بله ما به ایران نیاز داریم، بله ایران برای (برقراری) صلح در جهان ضروریه؛ ولی یک ایران دموکراتیک، مبتنی بر جدایی دین و دولت و ایرانِ آزادی‌ها. ما برای همین امروز عصر با شما تظاهرات خواهیم کرد.



ژوزه بووه - نمایندة پارلمان اروپا از فرانسه، رهبر جنبش دهقانان
سلام به همگی شما. موجب خوشحالی منه که این همه پرچم ایران رو اینجا می‌بینم؛ پرچم‌های آزادی این ملت که بیش از 30 سال پیش علیه دیکتاتوری شاه مبارزه کرده بود. ولی متأسفانه خمینی از راه رسید و خمینی گفت، من خلافت رو برقرار خواهم کرد. 30 سال بعد، داعش همین حرف رو می‌زنه. منطق حکومت‌های مذهبی غیر قابل تحمله. نمی‌تونیم امروز بپذیریم که ملتی تحت منطق آخوندها قرار داشته باشه و مردان و زنان این کشور تحت یوغ دیکتاتوری مذهبی زندگی کنند. به همین دلیل در پارلمان اروپا ما به همراه تعداد بسیار زیادی از همکارانمون حمایت می‌کنیم از مقاومت ملت ایران و حمایت می‌کنیم از خانم رجوی در این مبارزه، به‌عنوان نمایندة یک مبارزة دموکراتیک و مبتنی بر جدایی دین و دولت. برای ما اون‌چه امروز با پذیرش روحانی... رخ داد، غیر قابل قبوله؛ به یک دلیل ساده: حقوق بشر، باید فراتر از منطق بازار و پول قرار بگیرن. امروز نمی‌تونیم بپذیریم که شرکت‌های فرانسوی به تلاش برای کسب بازار ادامه می‌دن، در حالی که مردان و زنان در ایران کشته یا زندانی شن، به این دلیل که می‌خوان آزادانه زندگی کنن، در یک کشور مبتنی بر جدایی دین و دولت.


سناتور میشل سخنران بعدی رو معرفی می‌کنه: هانری لوکلرک برجسته‌ترین وکیل فرانسه و رئیس افتخاری لیگ حقوق بشر.
 هانری لوکلرک - برجسته‌ترین وکیل فرانسه
امروز صبح در صحبت‌هاش بعد از نمایندة اتحادیة کارفرمایان فرانسه... روحانی گفت، باید کینه‌ها رو فراموش کرد! خب ما می‌تونیم بهش جواب بدیم: ما هیچ‌گونه کینه‌یی علیه مردم ایران نداریم. می‌دونیم که ملت ایران، ملت بزرگیه، می‌دونیم که ملت ایران مبارزات شگفتی‌آوری رو برای آزادی به‌پیش برده. اون‌چه به من بر می‌گرده، بیش از 50 ساله که علیه مستبدانی می‌جنگم که مردم ایران رو (سرکوب می‌کنند). اول علیه شاه و بعد از رفتن شاه، (علیه) این رژیم وحشتناک که تعداد بسیاری از دوستان ما رو که برای آزادی مبارزه می‌کردند به‌قتل رسوند و امروز هم‌چنان به کشتار ادامه می‌دهد. پس باید نکات رو بیان کرد: روابط دیپلماتیک و تجاری و هر چیزی که در تعادل جهانی وجود داره، فقط باید بر پایة اصول بنیادین خودمون وجود داشته باشه. همون‌هایی که در مقدمة اعلامیة جهانی حقوق بشر ثبت شده‌اند و اعلام می‌کنن، حقوق بشر بالاترین آرمان بشریته و این‌که این نظام قانون، برای مبارزه علیه استبداد و بدبختی ضروریه و هشدار می‌ده و می‌گه که عدم رعایت حقوق بشر، به اعمال بربریت منجر می‌شه که وجدان انسانیت رو بر می‌انیگزه. بله! وجدان ما برانگیخته شده، به‌خاطر هزاران اعدام که در ایران طی سال‌های اخیر صورت گرفته؛ دست‌کم 2000 (اعدام) در دوران روحانی. اعدام‌ها، برخوردهای بی‌رحمانه و بی‌معنی، شکنجه‌های وحشتناک و زندان‌های پُر. کسانی که برای آزادی مبارزه می‌کنند، زندانی و محکوم می‌شن، تحت (عنوان) جرائم نامشخص یا جنایاتی که به‌خوبی می‌دونیم تحت نام «دشمنی با خدا» یا دشمنی با آخوندها صورت می‌گیره، ولی در واقع جنایاتی است که به کسانی نسبت داده می‌شه که از آزادی خلقشون دفاع کرده‌اند. پس ما فقط می‌گوییم: جمهوری فرانسه که بر دفاع از حقوق بشر متکیه، نمی‌تونه به دلایل اقتصادی و حتی دیپلماتیک، ادامه بده بر همبستگی‌اش با مستبدین، بدون این‌که حتی علناً و قویاً اونها رو به‌خاطر جنایاتشون محکوم کنه.


جولیو ترتزی، وزیر خارجة پیشین ایتالیا است که به سخنانش گوش می‌دیم:
جولیو ماریا ترتزی - وزیر خارجة پیشین ایتالیا
سلام به همة شما خانم‌ها، آقایان و دوستان عزیز.
واقعاً این یک گردهمایی بزرگ در پاریسه تا اعتراض کنیم به نرمش و پذیرش صحبت‌نکردن دربارة حقوق بشر و آزادی‌های بنیادین یک بازدیدکننده که به‌تازگی در رم بود و حالا در فرانسه هست. پریروز حین دیدار او، اتفاق غیر قابل باوری در پایتخت ایتالیا رخ داد. سمبل‌های فرهنگ رم... علا‌ئمی که ارزش‌های فرهنگ ایتالیا و اروپا رو نمایندگی می‌کنن، پوشانده، مخفی و جابجا شدند تا مبادا حساسیت احتمالی هیأت (رژیم) ایران برانگیخته نشه. این موضوع در سراسر جهان مورد توجه قرار گرفت و موج عظیمی از خشم رو برانگیخت، حتی در میان سیاست‌مداران ایتالیایی، احزاب چپ که از نخست‌وزیر حمایت نمی‌کنند، هم‌چون احزاب تمام جامعة سیاسی، اعتراض کردند و نقل قول می‌کنم تأکید کردند که «این شرم‌آور و یک تحقیره که فرهنگ و هنر، ایده‌های جهانی تلقی نشوند». این یک فصل نیست، بلکه نشان‌دهندة اینه که در کشورهای ما، مراکز قدرت و دولت‌هایی هستند که حاضرند همه‌چیز رو کنار بگذارند، تحت نام و برای انجام معاملات پرسود، ولی این تظاهرات امروزه که به چنین رویکردی، «نه» خواهد گفت. همین‌جا است که امروز باید صدای خودمون رو بلند کنیم تا بگیم، (این) رژیم مسئول و حامی شبه نظامیان قاتله که در حال انجام عملیات و قتل عام ده‌هزار نفر در سوریه، عراق و خاورنزدیک هستند، (رژیمی که) از یک شبکة جهانی تروریستی حمایت و اونو تغذیه می‌کنه و هم‌چنان در فهرست تروریستی برخی کشورهای غربیه... باید به‌روشنی صحبت کرد و ما باید به‌روشنی صحبت کنیم به‌عنوان شهروند اروپایی و باید صدامون همیشه بیش از پیش توسط کسانی که حاکم هستند، شنیده بشه. متشکرم.



دکتر آلخو ویدال کوادراس - رئیس کمیتة بین‌المللی در جستجوی عدالت
دوستان عزیز، خانم‌ها، آقایان و به‌خصوص شما، دوستان عزیز در کمپ لیبرتی. شما که این گردهمایی رو امروز تماشا می‌کنید. اینجا گردهم آمده‌ایم تا اعتراض کنیم علیه دیدار روحانی. خوشحالم که می‌بینم تعداد زیادی از شما اینجا حضور دارید، در همبستگی با مقاومت ایران. عجب گردهمایی عظیمی از افراد متعهد و شجاع. ما فریبِ لبخندهای روحانی رو نخواهیم خورد. اگر او یک میانه‌رو واقعی بود، به اعدام‌ها در ایران اعتراض می‌کرد، زندانیان سیاسی رو آزاد می‌کرد، اسیدپاشی به زنان رو متوقف می‌کرد و هم‌چنین مجازات‌های بی‌رحمانة بسیاری (رو که اعمال می‌شه). روحانی با اعدام‌ها مشکلی نداره. او می‌گه، اعدام افراد، یا فرمان خدا است یا اجرای قانون مصوب پارلمانیه که به «ملت» تعلق داره! و اعدام صورت گرفته و به او هیچ ربطی نداره! آیا این براتون قابل تصوره؟ تمام جهان از تعداد اعدام‌ها در ایران (در شوک هست) و رئیس این حکومت می‌گه که هیچ ربطی به او نداره! این چهرة واقعی روحانی است. شما حق دارید که او رو رئیس‌جمهور 2000 اعدام بنماید. نباید از او در هیچ‌یک از پایتخت‌های اروپایی استقبال بشه. امروز ما اینجا هستیم تا با صدای بلند بگیم: ایران هرگز تبدیل به یک کشور دموکراتیک نخواهد شد و به دوست خوبی برای جامعة جهانی تبدیل نخواهد شد، تا زمانی که روحانی یا کسی دیگر در رأس این رژیم، در قدرت باشند. ایران دارای یک جنبش مقاومت سازمان‌یافته است که توسط یک زن خارق‌العاده و متعهد هدایت می‌شه. ایران به سازمان مجاهدین خلق ایران نیاز داره، به شورای ملی مقاومت ایران و طرح 10 ماده‌یی خانم رجوی نیاز داره، برای آزادسازی مردمش از یک سرکوب بی‌رحمانه و (رها کردن) جامعة جهانی از تروریسم و بنیادگرایی. منفعت غرب و هم‌چنین جامعة بین‌المللی در اینه که درک کنند، در هر مسئلة مربوط به ایران، یک سازمان و یک نیروی منطقی، بردبار و دموکراتیک وجود داره که ما باید با اون همکاری و از اون حمایت کنیم، این همانا شورای ملی مقاومت ایرانه، تحت هدایت مریم رجوی. هرگونه تأخیری در اذعان این واقعیت، منجر به اعدام‌ها و سرکوب بیشتر برای مردم ایران خواهد شد و هم‌چنین به قتل عام‌های جدید و ناامنی در سوریه، عراق، یمن و تمام منطقة خاورمیانه.

زنده باد ایران آزاد، متشکرم.

همبستگی ملی،30،ژانویه،2016 : هادی محسنی: تظاهرات 8 بهمن 94 روز نبرد پیروزمند آلترناتیو شورای ملی مقاومت ایران

۸بهمن۹۴ایرانیان وحامیان مقاومت تظاهرات عظیم وشکوهمندی را با شعارمحوری " نه به روجانی
رئیس جمهور اعدام در ایران برگزار کردند و به مدت ۶ ساعت در میادین و خیابانهای پاریس سرفصل جدیدی از تاریخ مقاومت ایران را رقم زدند.

جهان شرایط چند گانگی و پر التهابی را از سر می گذراند. منطفه ما هم دچار جنگ های قومی و کشتارهای روزمره از طرف بنیادگرایان و آشفتگی سیاسی- اقتصادی است. دموکراسی وارداتی در منطقه به ویژه عراق و لیبی تجربه بزرگی را در اختیار مخالفان این نوع دموکراسی و مخالفان بنیادگرایان گذاشته است.
در این راستا ائتلاف بزرگی از کشورهای مسلمان منطقه و جهان علیه بنیادگرایی شکل گرفته است. این ائتلاف در مسیر ترقی و کمال خود قدم گذاشته است. از جمله رژیم آخوندی حاکم بر ایران از نظر این ائتلاف عامل بی ثباتی در منطقه و جهان و بزرگترین یاری رسان تروریسم جهانی به طور عام و تروریسم در منطقه به طور خاص اعلام گردیده است.
نفس رسیدن به این مدار از موضعگیری بر علیه بنیادگرایی اسلامی به ویژه علیه حکومت ایران، پیروزی خط درست و مبنایی مقاومت ایران بر علیه ارتجاع و بنیادگرایی است.
با مرور و بررسی این ائتلاف علیه بنیادگرایی در منطقه که رژیم ایران را هم نشانه می رود متوجه خلائی واقعی هستیم. اگر این خلاء به طور اساسی پر نشود دربه روی همان پاشنه زنگ زده ارتجاع و مماشات خواهد چرخید.
این خلاء با توجه به واقعیت صحنه سیاسی ایران و منطقه، همانا عدم معرفی آلترناتیو واقعی رژیم بنیادگرای حاکم بر ایران است.
بنابراین تظاهرات 8 بهمن 1394 (29 ژانویه 2016)
 - برای گفتن " نه بزرگ " به روحانی که رئیس جمهور اعدام و مرید ولایت فقیه است انجام گرفت.
- این تظاهرات عظیم شاخص و معرف این خلاء واقعی بالا بود.
- این تظاهرات جنگ بین دو هماورد سیاسی – ایدئولوژیک در مداری نوین را در معرض قضاوت ایرانیان و جهانیان قرار داد. به همین جهت معرفی آلترناتیو رژیم آخوندی حاکم بر ایران را روی میز سیاستگذاران جهان قرار می دهد.
شرایط حساس جهان و منطقه را اگر در 3 محور مورد ارزیابی قرار دهیم جایگاه خلاء مورد نظر بهتر و شفافتر مشخص میشود:
الف- سرنگونی رژیم ایران
ب- شناسایی آلترناتیو رژیم ایران
ج- غلبه خط مماشات و ادامه چپاولگرانه خط مشی کنونی این خظ
در نگاه اجمالی و با توجه به تمامی شرایط که مختصری در بالا اشاره شد خط " ج " رو به تضعیف است. تمامی و اغلب کشورهای منطقه و جهان از سیاست آغشته به سیاست متزلزل و غیر شفاف مماشات غالب به جد به تنگ آمده است؛ و علنا از این سیاست اعلام بیزاری می کنند.
در بررسی محورهای " الف " و " ب " به نظر نگارنده اصل شناسایی آلترناتیو رژیم فقاهتی ایران در اولویت ذهنی و واقعیت صحنه سیاسی ایران – منطقه قرار می گیرد. پشتوانه این نگاه هم یکی از پایه هایش همان تظاهرات بسیار عظیم و به قول حامیان امریکائی، مقاومت " به " شدت سازمان یافته " پنجشنبه گذشته (29 ژانویه) می باشد.
اصل شناسایی آلترتیو رژیم ایران که تمامی شرایط آن با پرداخت حداکثر بها در ابعاد گوناگون سیاسی، ایدئولوژیکی، فرهنگی و اجتماعی فراهم گشته است خودبخود راه به سرنگونی تمام عیار رژیم ایران هم می برد.
بنابراین اعلام سرنگونی بدون درنظر گرفتن اصل شناسایی آلترناتیو حاکمیت ایران دموکراسی وارداتی، هرج و مرج و ویرانی تجربه شده در منطقه را بدنبال خواهد داشت.
نتیجه اینکه:
تظاهرات بی نظیر، پویا و کمال یافته درچنین اوضاع و احوال جهان ومنطقه، راه شناسایی این مقاومت از یکطرف و تعیین تکلیف منطقه از طرف دیگر را در چشم انداز نزدیک قرار می دهد.
تظاهرات نه به روحانی در سفر روحانی به پاریس



۱۳۹۴ بهمن ۶, سه‌شنبه

آفتابکاران،26،ژانویه،2016 : خاطرات زندان- قسمت دهم - رضا شمیرانی - هدف قتل عام مجاهدین بود

سید احمد خمینی در به اصطلاح رنجنامه خود خطاب به آیت الله منتظری در اعتراض به مواضع منتطری در مخالفت با اعدام جنایتکارانه زندانیان سیاسی در سال 67 اینگونه میگوید: درنامه 67/5/9 مطالبی نوشته اید که دل امام و مردم حزب الله را خون نموده اید که مطالب آن از هر کس باشد در قعر جهنم است. حضرت آیت الله: مطالب شما حرفهای تازه ای نبود بلکه ده سال است رادیوهای بیگانه همان حرفها را می زنند و امام و نظام را به اتهامات واهی کشتن زنهای بچه دار و قتل عام هزاران نفر در چند روز و غیره متهم می کنند. در نامه ای به تاریخ 67/5/11 آورده اید: سند شماره 55: "سه روز قبل قاضی شرع یکی از استانهای کشور که مرد مورد اعتمادی می باشد با ناراحتی از نحوه اجراء فرمان اخیر حضرتعالی به قم آمده بود و می گفت مسئول اطلاعات یا دادستان تردید از من است از یکی از زندانیان برای تشخیص این که سرموضع است یا نه پرسید تو حاضری سازمان منافقین را محکوم کنی گفت آری، پرسید حاضری مصاحبه کنی گفت آری، پرسید حاضری برای جنگ با عراق به جبهه بروی گفت آری، پرسید حاضری روی مین برونی گفت: مگر همه مردم حاضرند روی مین بروند..." حضرت آیت الله: شما سپس نتیجه گرفتید و گفتید چون این شخص گفته است که من روی مین نمی روم محکوم به اعدام شده است ومعامله "سرموضع" با او کرده اند.

گفتگوی آقای امیر عباس انتظام با آخوند مرتضوی
آخوند مرتضوی رئیس وقت زندان اوین هراز چندی به بند می آمد و میگفت سربازان امام زمان منافقین را در غرب قلع وقمع کردند، از کشته های آنها پشته درست کردند و ...البته او هر چی میگفت ما 180 درجه بر عکس میکردیم و تا حدودی به اخبار سازمان و عملیات فروغ پی می بردیم. در همین روزها هنگامی که از هواخوری به بند باز می‌گشتیم مرتضوی متوجه حضور امیر انتظام در میان ما شد. او را خطاب قرار داده و گفت: آیا تو هنوز زنده‌ای. چطوری تو را اعدام نکرده‌اند؟ امیر انتظام محکم ایستاده و گفت: به زودی دادگاه های مردمی تشکیل خواهد شد و آن وقت است که تو و رهبرانتان را مردم محاکمه وبه دارمجازات خواهند آویخت. مرتضوی که خیلی عصبانی شده بود لگدی به سمت امیرانتظام پرتاب کرد. امیر انتظام جاخالی داد و پای مرتضوی لای میله‌های درب ورودی بند گیر کرد. در حال زمین خوردن بود که یکی از پاسداران به دادش رسید. امیرانتظام هم به سرعت به داخل بند بازگشت. از نزدیک شاهد صحنه بودم و نمی توانستم جلوی خودم را بگیرم. صحنه گیرکردن پای مرتضوی لای میله ها و به زمین افتادنش آنقدر مضحک و خنده دار بود که به سختی میشد ان را دید و نخندید. ما نمی توانستیم اینگونه جلوی مرتضوی حرف بزنیم اما از اینکه آقای امیر انتظام اینگونه به او گفت خیلی حال میکردم.
هفته اول شهریور بود که یک روز ظهر مرتضوی آمد درب اتاق را باز کرد و عرض اندامی کرد و بعد از آن برای همیشه گورش را از زندان اوین گم کرد و رفت. در واقع وزارت اطلاعات او را از زندان اوین بیرون انداخته بود و خودش یکه تاز میدان شده بود. همان شب درب اتاقها را باز کردند و ما از حالت در بسته خارج شدیم و ارتباطمان با سایر بچه ها بر قرار شد.

5شهریور،اعدام زندانیان غیر مذهبی
 بچه های غیر مذهبی هنوز به دادگاه نرفته بودند. با اتمام نسبی اعدام بچه های مجاهد در اوین، از تاریخ 5 شهریور نوبت به آنها رسید. اتهاماتی که به آنها وارد میکردند مرتد فطری و مرتد ملی بود.
مقصود از مرتد فطری این است که شخص هنگام انعقاد نطفه فرد، والدین یا یکی از آن دو مسلمان باشند. چنین فرزندی اگر مرتد شود بیدرنگ اعدام میشود. اما اگر مرتد ملّی باشد، یعنی از پدر و مادر غیر مسلمان متولّد شده است وبعد از اسلام برگشته است، نخست سه روز به او فرصت توبه داده میشود. اگر پذیرفت چیزی بر او نیست و اگر توبه نکرد اعدام میشود. از آنها سوال میکردند که آیا نماز میخوانند یا نه. پرسشنامه ای هم به آنها میدادند تا ببینند زندانی به خدا و پیغمبر و قرآن اعتقادی دارد یا نه. در واقع پروژه قتل عام برای آنها طراحی نشده بود و مختص بچه های مجاهد بود ولی رژیم از این فرصت استفاده کرد و قال انها را هم کند.

مواضع زندانیان غیر مجاهد نسبت به قتل عام
متاسفانه اکثر جریانات سیاسی غیر مجاهد اعتقادی به وقوع کشتار جمعی و قتل عام نداشتند. جریان اکثریت معتقد بودند به خاطر تحولات شگل گرفته در اتحاد جماهیر شوروی نسیم آزادی وزیدن گرفته و امواج موهباتش به سمت ایران سرازیر گشته است. اشاره به سیاست گلاسنوست توسط گورباچف که آزادی‌هایی به مردم اعطا کرد، درجهٔ بیشتری از آزادی بیان و بسیاری از محدودیت‌های نشریات برداشته شدند و هزاران نفر از زندانیان سیاسی آزاد شدند.
جریان اکثریت دامن زننده این افکار پوج و باطل بود. یادم میاد که یکی از هواداران اکثریت که در اتاق ما بود نامه‌ای برای برادر همسرش که در سلول دیگری در همان بند 3 بالا بود نوشته بود مبنی بر این که امواج دمکراسی از شوروی به وزیدن در آمده و بزودی اثرات آن را در ایران مشاهده خواهیم کرد. این نامه را وسط نهج البلاغه گذاشته بود و داده بود به پاسدار بند که به دست فامیلش برساند و البته پاسدار هم این نامه را برداشته بود. در شهریور ماه که اعدام هواداران جریانات غیر مذهبی شروع شد این فرد جز اولین افرادی بود که اعدام شد و البته با این تصور از اتاق میرفت که میخواهد آزاد شود.
جریانات دیگر هم چندان باور نداشتند اما رعایت احتیاط را میکردند و با اما و اگر پیش میرفتند.

محمدباقر (حسین) برزویی، رهبر گروه آرمان مستضعفین
محمدباقر (حسین) برزویی (از اهالی فسا) بود که از پیش از انقلاب در فعالیت‌های فرهنگی شرکت داشت و از طرفداران فکری دکترعلی شریعتی بود. وی حتی تا چند ماه بعد از اتمام کشتار دسته جمعی زندانیان اصرار بر نفی و انکار آن داشت. در برخورد با خود من میگفت هیچکس اعدام نشده وهمه زنده هستند. شرایط آزاد و امید بخش در راه است. تا چند مدت دیگر از یک لوله شیر و عسل و از لوله دیگر لبن جاری میگردد. شبی رابه یاد میاورم که من و سیف الله منیعه با او بر سر این موضوع که بچه ها را اعدام کردند یا نه بحث میکردیم. پاهایش را در یک کفش کرده بود که نخیر اعدام نکردند.
دست آخر سیف الله از او پرسید اگر کرده بودند تو چکار میکنی. باقر برزویی گفت اسم خودم را عوض میکنم. سیف الله پرسید آنوقت اسمت را چی میگذاری؟ گفت اصغر.. سیف الله گفت نه بگذار صغری.
باقر بدلیل عدم شناخت ماهیت رژیم آنچنان دچار ذهنیت بود که اواخر مهر ماه بدلیل بیماری به بهداری بند رفته بود. در آنجا با فردی برخورد میکند که در نانوایی اوین کار میکرده. او با باقر از اعدام زندانیان صحبت میکند ولی باقر باز هم نمیپذیرد.
برای تایید صحبت هایم مبنی بر مواضع جریانات غیر مجاهد نسبت به پذیرش و یا عدم پذیرش قتل عام خوب است بخشی از خاطرات شفاهی رضا علیجانی که در آن زمان با هم در یک سلول بودیم در اینجا ذکر شود:

"یکی از دوستان ما را به نام باقر برزویی رهبر یکی از گروهها به اسم آرمان مستضعفین یکبار بردند بهداری اوین. کسی مریض می شد می بردند بهداری. بهداری یکی از جاهایی بود که زندانی ها با هم تماس می گرفتند. ما اصلا اینجوری اول فهمیدیم که این اعدامها رخ داده است. ما که روحمون بی خبر بود. ما ذهنمان اینطرف و آنطرف می رفت و فکر می کردیم زندانی ها را بردند و یکجایی پنهان کردند تامجامع جهانی و حقوق بشری علیه ایران جو سازی بکنند که اینها گم شده اند و کشته اند و فلان. یک دفعه اینها را بیاورند در تلویزیون نشان بدهند که ببینید همه علیه ما دروغ می گویند. ببینید ذهن ما کجا سیر می کرد. اصلا تنها چیزی که به ذهنمون نمی اومد که اینها این همه آدم را کشته باشند. وقتی باقر رفت توی بهداری اوین یک زندانی عادی کنارش نشسته بوده که تو نونوایی اوین کار می کرده؛ اون به باقر میگو ید ما کلی از زندانی های سیاسی که کشته شده بودند جنازه هاشون رو گرفتیم انداختیم تو کانتینر. بار کردیم که اینها از زندان ببرند بیرون. باقر برزویی چون فکر کرده بود این جاسوس حکومته و عمدی آورده اند کنار او بنشانند که این خبر دروغ به داخل بند بیاد. در نتیجه او گفته بود فلان فلان شده تو اومدی این دروغ ها رو به من بگی من این خبر دروغ رو ببرم تو بند. باهاش دعوا کرده بود. و عین این رو آمد توبند گفت. ما فکر می کردیم تحلیل باقر درسته. یعنی اینها دارند دروغ می گویند که مثلا ما رو بترسونن و بگویند که همه را کشتیم. ولی یواش یواش دیدیم نه نگهبانهای بند می گویند خوب دروتون کردیم. بعد هم ملاقاتها برقرار شد. ملاقاتها قطع بود. اولین ملاقات ما فهمیدیم. بعد از دهان موسوی اردبیلی در نماز جمعه یک چیزی پرید. هاشمی رفسنجانی در یک مصاحبه ای پرید. بعد هم مجامع جهانی آمدند وسط و ما کم کم فهمیدیم نه واقعا درومون کردند".
 http://news.gooya.com/politics/archives/2011/10/129902.php                                   
البته اینکه همبندی سابقم میگوید "ما اصلا اینجوری اول فهمیدیم که این اعدامها رخ داده است"، جای تاسف دارد.خیلی خوب به یاد دارم در آن بحبوحه کشتار خونین چقدر انرژی میگذاشتیم تا به این دوستان بقبولانیم، بابا دارن میکشند. حواستون جمع باشه. اما گوش کسی بدهکار نبود. متاسفانه برخی از این دوستان و رفقا زمانی پذیرفتند که طناب بر گردن روی چارپایه اعدام قرار داشتند

البته عده ایی از دوستان بعد از اینکه یواش یواش دیدند نگهبانهای بند هم می گویند خوب دروتون کردیم. در اولین ملاقات خانواده ها هم گفتند همه را کشتند. بعد هم از دهان موسوی اردبیلی در نماز جمعه یک چیزی پرید. از دهان هاشمی رفسنجانی هم در یک مصاحبه ای پرید. بعد هم مجامع جهانی آمدند و گفتند. کم کم فهمیدند نه واقعا درو کردند. چون در این جمع باز هم کسانی بودند که میگفنتد نخیر نکشتند.

بیژن جزنی در بند بغل!
بعد از اولین سری ملاقاتی که با خانواده ها داشتیم. همانطوریکه رضا علیجانی میگوید، اخبار کشتار جمعی زندانیان تایید شد ولی باز دیدیم که احمد موسوی از وابستگان سازمان اکثریت در اوج نا آگاهی و حماقت و با خنده سفیهانه ای در جمع زندانیان میگوید بابا اینها همش خالی‌بندی است، کسی اعدام نشده است. حسن میرزایی که با دو عصا وسط اتاق ایستاده و شاهد تمام صحنه بود با عصبانیتی که تا آن روز در او ندیده بودم برگشت و گفت راست میگی اینها همش ذهنیت است کسی اعدام نشده، بیژن جزنی هم اعدام نشده، اگر بری بند بغلی او را حتمأ خواهی دید.
شاید به یک جک و یا یک شوخی تلخ شباهت داشته باشد اما ابعاد جنایت آنقدر وسیع و فاحش بود که حتی خود زندانی حاضر در صحنه از درک و پذیرش ان عاجز بود.
اینکه چرا انها نمی پذیرفتند امر عجیبی نبود چرا که آنها از همان ابتدای انقلاب تحلیل درست و عینی از رژیم نداشتند. ثمره آن همه بحث و فحص لیبرال و ارتجاع و اصل کردن لیبرال خودش را در اینجا نشان میداد .
اوایل شهریور ماه بود. یکی از شبها اکبر م از بچه های هوادار گروه فرقان که رابطه خیلی خوب و دوستانه ایی با هم داشتیم و از سال 64 همدیگر را میشناختیم به اتاقم آمد. من در اتاق 3 بودم. همانجا و سط درب ایستاد و گفت میخوام چیزی بهت بگویم. پرسیدم چی شده، گفت اگر تحلیل شما درست باشه و رژیم همه بچه ها را اعدام کرده باشد مفهومش این است که ما و همه گروهای چپ نسبت به رژیم اشتباه فکر میکردیم و شما مجاهدین درست میگفتید. گفتم اکبر شک نکن اگر چه من امیدوارم که همه شمادرست گفته باشید و ما نسبت به رژیم و ماهیت او اشتباه کرده باشیم
زندانیان وابسته به جریانات مذهبی همچون گروه فرقان، آرمان مستضعفین و موحدین که تعداد آنها انگشت شمار بود به دادگاه برده نشدند.

3 مهر ماه 1367
3مهر ماه ساعت 2 باز ظهر بود که ما در حال شنیدن اخبار بودیم البته ناگفته نماند که تمام تلویزیونها ها را جمع کرده بودند و روزنامه هم نمی دادند فقط همان اواخر یعنی مهر ماه به بعد بعضی اوقات از بلند گوی بند اخبار را پخش میکردند. درب بند باز شد و پاسداری لیست به دست همان در بند اسامی ده نفر از بچه از جمله:
مهرداد کاووسی، محسن جوان شجاع، سعدالله فلاحتی، محمد راپوتام، سیف‌الله منیعه، محمد حسن مفید موحد، رحیم فروغی، مصطفی خیراندیش و خود من را خواند و گفت این افراد با کلیه وسایل بیایند بیرون. این حرکت جدیدی نبود و همه ما هر دم منتظر چنین چیزی بودیم قبلا که گفتم ما از یک دقیقه بعد خودمان هم مطمئن نبودیم. طناب دار همواره بالای سرمان در چرخش بود. با خواندن اسامی بچه ها سکوت سنگینی در بند حاکم شد. از همه جا بوی مرگ میامد. بچه ها دور ما جمع شده بودند و هر کس وسیله ای برای ما میگذاشت. همه به هم نگاه میکردند و از نگاهها میشد فهمید که بچه ها چه غمی در دل دارند. اما برای ما که اسم هایمان را خوانده بودند اینجوری نبود. آنهایی که تجربه زیر بازجویی و یا زیراعدام بودن را دارند به خوبی میدانند که بازجویی و اعدام تا زمانی سخت است که در انتظار باشی اما وقتی انتظار به پایان رسد و اسم خوانده شد آدم دچار آرامش خاصی میشود. یعنی اضطراب خیلی کمتر میشود چرا که فرد از بلاتکلیفی در میاد. بچه ها دو طرف راهروی بند صف کشیده بودند و ما چند نفر در وسط صف، با همه خدا حافظی میکردیم هم آنها میدانستند که ما کجا میرویم و هم ما میدانستیم که آخرِ کارمان است. نمیدانم چرا اما خیلی سریع انجام شد و ما زود از بند بیرون رفتیم. وقتی به زیر8 بند رسیدیم با ساختمان 325 که در آن بودیم تسویه و فرم خروج از بند 3 را امضا کردیم. انجام این حرکت به مفهوم عدم بازگشت به این بند بود. ما را به سمت 209 بردند. در راهروی اصلی ساختمان 209 ما را رو به دیوار کردند. من نفر پنجم از جلو بودم. نفر اول را بردند. ما شنیده بودیم به بچه ها یی که اعدام میشوند دو پلاستیک سیاه میدهند یکی برای وسایل و یکی هم برای قرار دادن وصیتنامه. روی همین حساب وقتی نفر اول را بردند ما گوش میکردیم ببینیم صدای پلاستیک میاد یا نه که از قضا می آمد. به خودم گفتم آقا رضا 4 تای دیگه نوبت تو میرسد. مبادا جا بخوری. خلاصه تو دنیای خودم بودم که نوبتم رسید. پاسدار آمد من را با خودش برد. وقتی رفتم دیدم دارم به سمت بند های 209 میروم. من آنجا را خوب می شناختم چون سال 60 در انجا آنجا زیر بازجویی بودم. بعدش منتظر پلاستیک بودم که پاسدار بند به من گفت وسایل اولیه را که لازم داری بردار ببر داخل سلول و بقیه را بذار همینجا. اینجا بود که فهمیدم صدایی پلاستیک مالِ جا بجایی وسایل بوده و ربطی به ان دوکیسه پلاستیک معروف ندارد. راستش مثل بهشت و جهنم بود یعنی هر کس می بایستی خودش میرفت و از نزدیک میدید تا بفهمد چی به چی است. ما را به دسته های دو و سه نفری تقسیم کردند وهر دسته را به داخل سلولی بردند. من با سیف الله منیعه و مصطفی خیر اندیش در یک سلول بودیم. بعدا ز گذشت دقایقی و بالا و پایین کردن اوضاع و احوال برای اینکه ذهن خود را مشغول سازیم شروع کردیم به خواندن کتاب new concept که به همراه خود برده بودیم و بی خیال از آن چه که در پی رویمان قرار داشت سعی میکردیم خودمان را یکجوری مشغول نگهداریم.
 نزدیک غروب بود که صدای دریچه های درب سلول را که باز و بسته میشد شنیدیم وقتی نوبت ما رسید فردی که دریچه را باز کرد با لحن آمرانه ای گفت: همه رو به دیوار بشینید بعد شروع کرد به اسم پرسیدن همچنین پرسید میدانید برای چی شما را اینجا آوردند. من او را نمی شناختم.اما سیف الله او را به خوبی می شناخت. او کسی نبود جز موسی واعظی معروف به زمانی. یعنی همان کسی که به عنوان نفر وزارت اطلاعات نقش کلیدی در اجرای کشتار زندانیان سیاسی سال 1367 بازی میکرد. ما 2 روز آنجا بودیم که روز 5 مهر حدود ساعت 11 صبح بود که شنیدم دریچه های درب سلول باز و بسته میشه تا اینکه نوبت ما رسید . پاسدار209 گفت با کلیه وسایل آماده باشید. احساس بدی نداشتم بعد از چند دقیقه همه ما چند نفر را از 209 خارج کردند ومجددا به سمت 325 بردند. آنجا مسئول بند ما را تحویل نمی گرفت و با دیدن ما چیزی نمانده بود که دو تا شاخ هم درآورد و میگفت قرار نبود اینها بر گرداند. روی همین حساب با تلفنی که در دفتر زیر هشت بود تماس گرفت و ظاهرا طرف مقابل میگفت بذار بروند داخل بند. وقتی ما وارد بند شدیم، همه بچه ها ریختند توی راهرو انگاری که بمب منفجر شده بود. همه خوشحال شده بودند. بعضی از بچه ها هم میگفتند بابا اینجا چه کار میکنید ما حلوای شما را که خوردیم هیچ، شب سه هم براتون گرفتیم. خودمان هم باور نمیکردیم که زنده نزد بچه ها بر گردیم.

هدف قتل عام مجاهدین بود
 کشتار سال 1367 ازساعات اولیه بامداد 6 مرداد شروع شد و تا 5 مهر 1367 ادامه داشت. شروع اعدامها با هواداران مجاهدین و پایان آن با غیر مذهبی ها توام بود.البته باید تاکید کنم پروژه قتل عام بطور اخص مختص نیروهای سازمان مجاهدین بود نه سایرین. اواخر مهر ماه بود که در حیاط نشسته بودم یکی از اعضای حزب توده که در زمان شاه زندانی بود و از مسئولین شاخه شهرستان حزب توده بشمار میرفت به کنارم آمد و بر زمین نشست.اسمش احمد بود اما متاسفانه اسم فامیل او را فراموش کرده ام. موهای پرپشت و سفیدی داشت. یکدیگر را از بند تنبیهی 6 قزلحصار می شناختیم. به او احترام میگذشتیم وخیلی رعایت سن و سال او را میکردیم. آدم مهربانی بود و اهل شعر. گاهی اوقات شعرهایی که می سرود در مراسم های ملی مثل جشن نوروز برایمان می خواند. در حالی که اشک در چشمانش جمع شده بود رو به من کرد و گفت میدونی رضا این اعدام ها دسته جمعی برنامه ای بود که برای مجاهدین ترتیب داده بودند و فقط بادش ما غیر مذهبی ها را گرفت؟ از اعدام بچه ها خیلی متاثر شده بود.
در تایید گفته های او، نورالدین کیانوری طی نامه ایی مفلوکانه خطاب به خامنه ایی در تاریخ 16 بهمن 1368 در تایید همین نکته که پروژه قتل عام مختص مجاهدین بود، می نویسد:

 "حضرت آیت‌الله
همانجور که حضرتعالی آ‌گاهی دارید، در تابستان 1367 پس از عملیات «مرصاد» در ماه‌های خرداد تا مهر ماه عده ‌بی‌‌شماری از زندانیان در زندان‌های کشور و بویژه در زندان‌های تهران (اوین و رجائـی شهر) اعدام شدند و در میان آنان تعداد زیادی از زندانیان توده‌ای که نه‌‌‌تنها کوچکترین رابطه‌ای با مجاهدین خلق هر‌گز نداشتند، بلکه برعکس، همیشه آماج دشمنی آنان بوده‌اند و این دشمنی با زندانیان توده‌ای درست به این علت بود که زندانیان توده‌ای، حتی آنان که به اعدام محکوم شده بودند، همواره از جمهوری اسلامی ایران و خط امام پشتیبانی‌کردند. من از تعداد تیرباران شد‌گان آ‌گاهی دقیقی ندارم، تنها در کنار آن 11 نفر مفقود شد‌گان که در زندان بدرود حیات ‌گفته‌اند، من اسامی 50 نفر از اعدام شد‌گان را در اختیار دارم و بدون تردید تعداد واقعی اعدام شد‌گان خیلی بیش‌تر از این شمار است"
 پس از پایان نسبی قتل عام، در روز پنجم مهرماه سال 1367، خمینی مجازات زندانیان سیاسی زنده مانده را به مجمع تشخیص مصلت نظام واگذار می کند.
 رفسنجانی در کتاب خاطرات خود میگوید:
"به جلسه مجمع تشخیص مصلحت رفتم. در مورد مجازات ضد انقلاب مذاکره شد. امام تصمیم را به مجمع محول کرده اند. قرار شد مطابق معمول قبل از حوادث اخیر عمل شود. وزارت اطلاعات چنین نظری داشت و قضات اوین، نظر تندتری داشتند.»
در آن زمان اعضای مجمع به قرار زیر بود: علی خامنه ‏اى، اکبرهاشمى رفسنجانی، موسوی اردبیلى، توسلى، موسوى خوئینى ‏ها،احمد خمینی، میر حسین موسوى و فقهای شورای نگهبان
البته این بدان مفهوم نیست که دیگر اعدامی در کار نبود بلکه منظور قطع پروسه جمعی آن است و همانطوری که رفسنجانی در خاطرات خود میگوید قرار بر این شده بود که اعدام زندایان سیاسی مطابل روال معمول قبل از کشتار جمعی صورت پذیرد.
مجاهدین شهید رضا فیروزی و علی رضا صداقت رشتی جزء کسانی هستند که بعد از اتمام پروسه اعدام های دسته جمعی اعدام شدند یا علی اکبرعلائینی که روز 28خرداد سال68 اعدام شد.

 علی اکبر علائینی در سال58 با مجاهدین آشنا شد و شروع به فعالیت کرد. در مرداد60 دستگیر شد و مدت 8ماه در زندان بود. دوباره در آبان سال61 دستگیر شد و 4سال در زندانهای اوین، قزلحصار و گوهردشت بود. او بلافاصله پس از رهایی از زندان درصدد برقراری ارتباط با سازمان برآمد. بهمن65 به خارج کشور رفت و از آن جا خود را به منطقهٌ مرزی رساند. در عملیات آفتاب، چلچراغ و در نهایت فروغ جاویدان شرکت داشت. در عملیات فروغ جاویدان علی اکبر همراه با یکی از همرزمانش در یک خانه در منطقهٌ عملیاتی درگیر شدند. همرزم او شهید شد و علی اکبر را مجروح و بی هوش دستگیر کردند و به زیر شکنجه های وحشیانه بردند. به رغم تحمل شکنجه های وحشتناک با روحیه یی شاداب و انقلابی برای سایر مجاهدین اسیر از مناسبات ارتش آزادیبخش و آن چه در قرارگاهها دیده بود تعریف می کرد و می گفت گویی همان بهشت موعود را دیده است. روز 28خرداد سال68 او را برای اعدام به یکی از محله های تهران ـ پل سلیمان ـ بردند. می خواستند تحت نام قاچاقچی او را دار بزنند اما هنگام اعدام فریاد زد: من علی اکبر علائینی هستم، بچهٌ افجه هستم، مجاهد خلقم. قاچاقچی نیستم…» و بعد هم شعار داده بود. دژخیمان او را به فجیع ترین شکل حلق آویز کردند.
جدای از زندانیان سیاسی موجود که قتل عام شده بودند، در آن دوران تعداد زیادی سرباز وظیفه دیدم که انها را در بندهای یک و دو ۳۲۵ و اتاقهای بهداری بازجویی میکردند. ظاهرا آنها کسانی بودند که در عملیات علیه نیروهای سازمان از آتش گشودن خودداری کرده بودند. از سرنوشت آنها اطلاع دقیقی ندارم اما شنیدم که خیلی از آنها هم اعدام شدند .
5 مهر 1367 با بازگشت ما از بند 209 فضای بند عوض شده بود. بالاخره در فضایی که بوی مرگ همه جا پیچیده بود چنین اتفاقی کمی شادی آفرین بود. جدای از این موضوع، بازگشت ما 10 نفر(مهرداد کاووسی, دکتر محسن جوان شجاع, سعدالله فلاحتی, محمد راپوتان, سیف الله منیه, محمد حسن مفید موحد, رحیم فروغی, مصطفی خیراندیش) به بند میتوانست نشانگر اتمام کشتار دست جمعی زندانیان باشد. اطمینان چندانی نداشتیم اما با بعضی بچه ها که صحبت میکردم نهایتأ به این نتیجه رسیدیم که چنا نچه ظرف یک هفته سراغ ما نیا یند میتوان نتیجه گرفت که اعدام ها قطع شده است.
 شرایط جدید و فضای موجود
بند جدید ترکیب ناهمگونی داشت. مجموعه ای بود از هواداران مجاهدین،فرقان، ارمان مستضعفین، اکثریت، اقلیت، توده و ....
همه چیز برایم غریبه بود. احساس میکردم دیگر در زندان قبلی نیستم. نبود بچه ها زندان را بی معنا ساخته بود. دیگر آن حال و هوای سابق وجود نداشت. آنچه به زندان های اوین و گوهر دشت روح حیات و جاودانگی میداد وجود یک تشکیلات آهنین و استوار بود که بمثابه موتور حرکت زندانیان عمل میکرد. تشکیلاتی که از درون آن مقاومتی خونین می جوشید و بچه ها را در برابر تمامی ناملایمات و سختی های جانکاه مصون مینمود. هر چی بود شور و نشاط بود. حیات و جاودانگی بود و طبعا نبود آن مرگ و میرایی و به قول خودمان انفعال و بریدگی بهمراه داشت. آثار وجود تشکیلات در تمامی عرصه های زندگی درون زندان به روشنی و وضوح خود را نشان میداد.
 ساعات بیدار باش و خواب، ورزش های دسته جمعی، فعالیت های صنفی و کارگری، ملی کاری، نظافت رورانه و ماهیانه و سالیانه، رونامه خوانی و تحلیل های سیاسی، برگزاری جشن ها و مراسمهای ملی و سنتی و سیاسی و خیلی چیزهای دیگر نمود بیرونی این تشکیلات سازماندهی شده بود. نباید فراموش کرد حضور در این مناسبات کار ساده ای نبود و برای آن باید بهای سنگینی پرداخت میشد. در سخت ترین و سیاه ترین دوران زندان در زمان حاج داوود رحمانی برای حفظ این مناسبات پولادین چه بهایی که پرداخت نشد. مجاهد شیهد علی حق وردی بیش از یک هفته تا سیاه شدن هر دو پا، در زیر 8 بند چهار سر پا ایستاده نگه داشته شد و تنها گناه او این بود که یک پرتقال با هم اتاقی اش با اشتراک خورده است. علی رضا و حمید رضا مهاجر در اتاق 18 بند چهار واحد یک باید اسامی خودشان را روی سیب و پرتقال می نوشتند تا تواب بتواند آنها را کنترل کند مبادا این دو برادر میوه ای با هم مشترکا بخورند.
 درک این گفته ها برای کسانیکه زندان های خمینی دجال را تجربه نکرده اند شاید کمی مشکل باشد. اما ما میدانیم چه کشیدیم تا نگذاریم سفره مان تکه تکه و جدا شود. به آنچه میکردیم ایمان داشتیم و بخوبی میدانستیم پروسه کسب هویت سیاسی مجاهد خلق از این راه است که تحقق میابد.

و اما آنهایی که کشش این سختی ها را نداشتند، بریدند و وا دادند. در اتاق هایی که تواب ها زندگی میکردند به ازای هر نفر یک سفره وجود داشت و همیشه برای انتخاب جای خواب وبرخورداری از امکانات بهتر و بیشتر، دعوا و کتک کاری بین انها وجود داشت. بماند که از چه مناسبات اخلاقی زشت و فجیعی برخوردار بودند. انها خود را به رژیم فروختند و در ازای ان هر چه زشتی و پلیدی که در دنیا می توانست وجود داشته باشد نصیب خود کردند. درماندگی و کثافت از آنها میبارید. آدم فروشی و جنایت قبح خود را از دست داده بود و برای آزادی از زندان دست به چه کار هایی که نزدند. به عمله ظلمه ایی در دست لاجوردی و حاج داوود تبدیل شده و بلای جان ما بودند.
 اواخر زمستان 1365 و چند روز قبل از عید نوروز 1366، آخوند مرتضوی بعنوان رئیس زندان به همرا چند تن از این توابان مزدور وارد بند ما، سالن 5 آموزشگاه شد. من معاون بند بودم و برخورد با بیرون بند بعهده من بود. بچه ها آمدند و صدایم کردند. رفتم ببینم او چه میخواند. متوجه شدم با ما کاری ندارد و فقط چند تا از تواب ها را آورده که تمیزی و کیفیت زندگی ما را به رخ آنها بکشد. شنیدم به توابها می گفت:
 خاک بر سرتان، صبح تا شب میخوابید، از این منافقین یاد بگیرید که چگونه زندگی میکنند. خاک بر سرتان ببینید با این محدودیت امکاناتی که دارند چه پرده های رنگ و وارنگی برای خودشان درست کرده اند. آدم وقتی وارد بند شما میشه بوی کثافت ازش میاد. آوردمتون اینجا را ببینید تا کمی خجالت بکشید. برید گم شید.
 هدفم از بیان این موارد به این منظور است که بعد از اتمام قتل عام آن تشکیلات عریض و طویلی که داشتیم به شدت ضربه خورده بود و بدلیل شرایط امنیتی جدید و ساختار نفرات باقیمانده، دیگر به این راحتی تجدید آن کار ساده ای نبود و بالطبع میتوانستم عوارض نبود آن را پیش بینی کنم. از همین رو همه چیز برایم بیگانه شده بود. درک و تحلیلی از خودم و جایگاه جدیدم در زندان و مناسبات جدید آن نداشتم. بشدت احساس غربت و غریبی میکردم. همه چیز و همه کس برایم بیگانه بود. یک عالم حرف و درد برای گفتن داشتم اما نمیدانستم به چه کسی بگویم. همان احساسی را داشتم که سال 1360 بعد از دستگیری و جدایی از تشکیلات سازمان را داشتم.


از زمان ورود به این بند تا اواخر شهریور ماه درب اتاقها بسته بود. 3 بار برای دستشویی و روزی یک ساعت برای هواخوری میتوانستیم از سلول خارج شویم. اواخر شهریور آخوند مرتضوی با لباس پاسداری به بند وارد شد و درب اتاقها را باز کرد و بند به حالت بند عمومی درامد. از ان پس دیگر مرتضوی ر ندیدم تا اینکه شنیدم زندان اوین را ترک کرده ومسئول زندان عوض شده است.