همبستگی ملی،4،دسامبر،2015
پیام تسلیت مریم رجوی
فروغ عمر مادر عزیزمان، خانم مهری جنتپور (مادر داعیالاسلام)
به خاموشی گرایید. اما ایمان و استواری او در مبارزه علیه آخوندهای حاکم و عشق و شیفتگی
او به اشرفیها همچنان باقی است و بیشک زنان و دختران ایران آن را تکثیر میکنند.
به روح
پرفتوحش درود که از نیم قرن پیش در صحنه مبارزه و مجاهدت علیه رژیمهای شاه و شیخ بود،
بارها به قیمت دستگیری و آزار و اسارت، به اشرف شتافت و میگفت: «همه افتخارم این است
که یک مادر مجاهد بودهام». اما حقیقت این است که چنین زنان شجاعی که بهرغم محدودیتهای
بسیار در برابر فاشیسم دینی بهپاخاستهاند افتخار تمام مردم ایران بهویژه زنان ایراناند.
به روح پرفتوحش درود میفرستم و فقدان او را به خانوادههای
گرامی جنتپور و داعیالاسلام و به خصوص به فرزندان مجاهدش در لیبرتی تسلیت میگویم.
با کمال تأسف مطع شدیم که مادر مجاهد مهری جنت پور (مادر داعی)
پنجشنبه شب 12آذر94 در تهران درگذشت.
این مادرقهرمان بیش از چهار دهه در مبارزه مجاهدین با دو دیکتاتوری
شاه و شیخ، همواره مشوق و حامی و یار و غمخوار فرزندان مجاهدش بود و به همین خاطر هم
در زمان رژیم شاه و هم در دروان دیکتاتوری سفاک آخوندی بارها دستگیر و زندانی شد و
سه بار به زندان اوین رفته است و درمعرض آزار و شکنجه ها ی دژخیمان قرار گرفت.
اما پیوسته استقامت ورزید و نه تنها داغ و فراق عزیزان را صبورانه
تحمل کرد، بلکه جسور و فعالانه در مراحل مختلف مبارزه یاور و کمک کار مجاهدین بود.
بارها در ترددها و درگیریها برای حفاظت و نجات جان مجاهدین به استقبال خطر و دستگیری
و زندان شتافت. او از ایمان و امید نسبت به پیروزی مجاهدین سرشار بود و هیچگاه در برابر
فشارهای رژیم ددمنش آخوندی سرخم نکرد و روحیه بالا و سرزنده او در سخت ترین شرایط بسیار
برجسته بود. او به همه مجاهدین بعنوان فرزندان خودش عشق می ورزید و با عطوفت و دلسوزی
از هیچ مایه گذاری برای آنان دریغ نمی کرد.
درکوران انقلاب درونی مجاهدین، با اعتقاد وعشقی سرشار به رهبری
برای دیدار با خواهرمریم به قرارگاههای مجاهدین در منطقه مرزی و عراق سفر کرد و بعد
از برگشت با دستگیری و شکنجه مأموران سرکوبگر و اطلاعاتی خمینی مواجه شد .
مادر داعی در دوران پایداری اشرف سه بار برای دیدار وکمک به
فرزندان مجاهدش به اشرف آمد و می گفت:”من همه افتخارم این است که یک مادر مجاهد بوده
ام و عاشق مسعود و مریم هستم، مجاهدین را ستایش می کنم،برای من همین بس که این لیاقت
را داشتم که قدمی برای مجاهدین بردارم و دلم میخواهد روی سنگ قبرم بنویسند: مادر مجاهد
خلق .»
و از خاطرات زندانش میگفت:«موقعی که در سلولهای زندان اوین تحت
شکنجه بودم، میگفتم چه افتخاری برای من بالاتر ازاین که منهم در جایی تحت شکنجه هستم
که مسعود عزیزم بوده و همین باعث میشد که درد شکنجه را فراموش کنم و بتوانم بیشتر مقاومت
کنم .»
او از سال 50 که با سازمان آشنا شد تا آخرین روز حیاتش به مجاهدین
که آنها را ادامه دهندگان راه حسین علیه السلام می دانست عشق می ورزید و با الگو قرار
دادن زینب کبری علیها سلام برای زنده نگه داشتن شعله مقاومت در شب تاریک حکومت آخوندی
تلاش می کرد و سرانجام در اربعین حسینی به درگاه آنان پرکشید.
خوشا او که رستگاری را با پایداری دررنج و شکنجهای زندگی نصیب
خود کرد. بیتردید نام او در کنار شهیدان مسیر پر فراز و نشیب مجاهدین در تاریخ مبارزات
میهنمان ثبت و یادش الهامبخش عزم و پایداری خواهد بود.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر