دوستی
که کمی دستش در کار است و اخیراً "اخبار را با دقت بیشتری دنبال میکند از بهتزدگی
و حیرتی که با دنبال کردن انبوه تبلیغات علیه مجاهدین به آن دچار شده میگوید. از سایتهای
رنگارنگ رسمی وزارت اطلاعات تا سایتهای ظاهراً "غیررسمی در رنگهای مختلف از
چپ بگیر تا راست و میانه که چراگاه مقاله نویسهای وزارتی درپوش اپوزیسیون هستند و حتی
رسانه های فارسی زبان متعلق به کشورهای غربی که ظاهراً" باید بی طرف باشند و در
کل مجاهدین و شورای ملی مقاومت را تحریم خبری کرده اند و زمانی هم که اخبار مربوط به
آنها را پوشش می دهند بیشتربه جوسازی منفی تبلیغاتی شبیه است تا خبر رسانی و دهها مقاله
نویس مجهول و معلوم از عضو سابق مجاهدین و شورا بگیر تا شاعربریده و تواب اپوزیسیون
نما ووووو.
به
قول او این تازه در دنیای مجازی و در خارج کشور است و شامل رسانه های داخل و ارتش سایبری
و رسانه های خارجی زبان رژیم ووو... نمی شود و ادامه می دهد، حتما جنگ با مجاهدین باید
برای رژیم خیلی حیاتی باشد که این همه نیرو می گذارد. سپس میگوید؛ آنچه او را گیج
کرده این است که مجاهدین که فعلا در لیبرتی محصور هستند و نمی توانند با رژیم و پاسدارها
درگیر شوند تازه چند هزار آدم کجا و این همه پاسدار و بسیجی و اطلاعاتی ووووووو کجا؟
می
گویم دوست گرامی به شما حق می دهم که حیرت زده شوی ولی شما گویا اصل موضوع را نگرفته
ای. اصل موضوع اصلا ربطی به تعداد نفرات و کمیت مجاهدین و ارتش آزادیبخش در لیبرتی
ندارد. کمیت مهم است ولی اصل نیست همچنانکه گفتی از آنجا که مجاهدین فعلا در جنگ نظامی
و در جبهه جنگ درگیر نیستند اینکه هزار نفر، دو هزار نفر یا پنج هزارباشند اهمیت ثانویه
دارد. اصل دعوا بر سر یک کیفیت است و آنهم تشکیلات می باشد. تشکیلاتی با یک پیشینه
تاریخی مشخص و نمادهای شناخته شده در ایران و جهان. تشکیلاتی که هدف اعلان شده اش سرنگونی
رژیم می باشد و برای موجودیت رژیم یک تهدید جدی محسوب می شود. رژیم و متحدانش می خواهند
اصل تشکیلات و هر گونه مقاومت سازمان یافته را از بین ببرند. اهمیت استراتژیک چنین
تشکیلاتی، آنهم در برابر یک رژیم ورشکسته و ضد تمدن معاصر بشری که بر روی انبار باروتی
مثل ایران لمیده، در این است که یک ظرف و کیفیتی است که در هر لحظه و در کوچکترین فضای
تنفسی میتواند به لحاظ کمی جهش کند و در شرایط مناسب چند ده برابر ضریب کمی بخورد و
سرنوشت یک جامعه را تغییر دهد. اصل دعوا اینجاست آنها می خواهند چنین چیزی وجود نداشته
باشد.
رژیم
در داخل کشور تیغ سرکوب مستقیم را بالای سر مردم، به خصوص مجاهدین نگه داشته و هرجا
با سرکوب نرم (تبلیغات و شیطان سازی) کارش پیش نرود تیغ سرکوب را بر سر آنها فرود می
آورد و زندان است و شلاق است و چوبه دار و حذف فیزیکی. در عراق هم که می کشد ولی در
خارج به خصوص اروپا و امریکا پس از محکومیت دردادگاه میکونوس فقط به جنگ نرم متکی است
به هم دلیل باید اینجا مایه بیشتری در جنگ تبلیغاتی و نرم بگذارد. ماهیت جنگ تبلیغاتی
رژیم هم در خارج کمی با داخل متفاوت است. همانگونه که نمی تواند مثلا نیروی پاسدار
و انتظامی را به اور سورواز ببرد و به مجاهدین حمله کند، نمی تواند از مقاله نویسی
مثل حسین شریعتمداری استفاده کند. حتی آنهایی که تحت عنوان اصلاح طلب روانه خارج کشور
کرده هم زیاد کارایی ندارند. جنگ نرم باید همان کاری را بکند که اعدام و حذف فیزیکی
انجام می دهد و آن نیزاز صحنه خارج کردن نیرو و فرد مبارز و جنگنده می باشد. یک جا
(داخل کشور) با حذف فیزیکی و اعدام این کار پیش می رود و جایی دیگر (خارج کشور) که
دستش بسته است سعی میکند با جنگ نرم و روانی فرد را از جبهه و صحنه نبرد خارج کند؛
یعنی جنگ نرم معطوف به همان اهدافی است که با ابزاری مثل اعدام به آن دست می یابد.
هدف جنگ نرم به لحاظ تاکتیکی مهار مجاهدین
و ارتش آزادیبخش می باشد و بر چند محور استوار است.
اول- مسئله دار کردن و در نهایت براندن
هواداران و اعضاء مجاهدین و شورای ملی مقاومت.
دوم-
نا مساعد کردن ملاء اجتماعی خارج کشور برای جلو گیری از جذب شدن افراد و نیروها به
مجاهدین با استفاده از تبلیغات منفی و دامن زدن به فضای ضدیت با آنها.
در
رابطه با هدف استراتژیکی وغایی این جنگ میتوان به دو محور اشاره کرد.
اول-
زدن سر و جدا کردن آن از بدنه تشکیلات با تاکید بر شیطان سازی از مسعود رجوی. کسی که
بسا فراتر از یک رهبر سیاسی نماد و رهبر معنوی و چسب کل تشکیلات مجاهدین میباشد.
دوم-
در صورت موفقیت در بند اول، فروپاشی نرم شورای ملی مقاومت و تشکیلات مجاهدین با دامن
زدن به تضادهای داخلی و براه انداختن انشعابات.
میتوان
کسانیکه در این جنگ نرم شرکت می کنند را به دو دسته تقسیم کرد.
دسته
اول- کسانیکه که به نحوی بتوانند بطور خاص هواداران و اعضاء مجاهدین و شورا را مسئله
دار کرده و پراکنده کنند. چنین افرادی لاجرم باید کسانی باشند که در ملاء هواداری شناخته
شده باشند و میتوان آنها را به دوگروه تقسیم کرد.
گروه
یک- کسانیکه در گذشته به نحوی در رابطه یا عضو مجاهدین و شورا بوده اند و بعد به دلایلی
جدا شده و به خاطر ضدیت کور با مجاهدین و شورا علنا به صف دشمن پیوسته و در تشکلاتی
مثل انجمن نجات، سحر، آوا و... توسط رژیم سازماندهی شده اند. آنها وظیفه دارند با تولید
انبوهی کتاب و مقاله و خاطرات دروغین به زبانهای مختلف با مجاهدین به مبارزه برخیزند.
گروه
دو- کسانیکه جدا شده وادعای اپوزیسیون بودن دارند ولی درعمل تحت عنوان منتقد، تنها
اپوزیسیون مجاهدین می باشند نه رژیم. اینها مدعی اند که مزد بگیر نیستند بلکه داوطلبانه!!
وظیقه خود می دانند که با مجاهدین مبارزه کنند و آنها را با مسئله دار کردن اعضا و
هوادارانشان و دامن زدن به جو پاسیوسیم و بیهوده پنداری مقاومت از عرش به فرش کشانده
و تشکیلات آنها را از هم پاشانده و نابود کنند. اینها هر چند از موضعی دلسوزانه، خیرخواهانه
و حتی اخلاق مدارانه برخورد می کنند ولی به سان گروه اول در استفاده از شیوه های غیراخلاقی
و کینه توزانه از قبیل جعل و دروغ هیچ ابایی ندارند؛ یعنی هم در شکل وهم در محتوا همان
کار گروه مزدبگیران را انجام می دهند. اینها جاده صافکنی و بطور همزمان سفید سازی عناصر
گروه اول را نیز به عهده دارند.
دسته
دوم- کسانیکه با انگیزه های مختلف و دلایل متفاوت از قبیل وابستگی به رژیم، منافع مادی،
رقابت سیاسی و... دشمن وضد مجاهدین هستند و کار اصلیشان پخش و نشر تولیدات دسته اول
در ملاء اجتماعی میباشد و سعی می کنند برای دسته اول بلندگو و مخاطب تهیه کنند. اینها
را میتوان در سه گروه دسته بندی کرد.
یک-
رسانه های فارسی زبان متعلق به کشورهای غربی که هم به دلیل سیاست مماشات و هم به دلیل
رسوخ عوامل رژیم تحت عنوان خبرنگار در آنها، برای دادن مشوق به رژیم در این کارزار
علیه مجاهدین شرکت می کنند. هم چنین برخی افراد فعال یا صاحبان رسانه های خصوصی، اینترنتی
و سایت را میتوان در این چارچوب نام برد. گاه چنین رسانه هایی را میتوان با چند صد
دلار خریداری کرد.
دو-
افراد، گروهها و محافلی تحت عنوان اپوزیسیون، با ادعای چپ، ملی، سکولار، ضد مذهبی و...
که خود را رقیب مجاهدین و متحدینشان می دانند و بدشان نمی اید که آنها از هم بپاشند،
به دلیل ماهیت فرصت طلبانه و بی پرنسیپی سیاسی تولیدات دسته اول را نشر و بدین طریق
تبیغات منفی رژیم را تحت عنوان اپوزیسیون پخش می کنند.
سه-
عناصری از محافل سلطنت طلب که به دلیل ماهیت منفعت طلبانه، اپورتونیستی و ضد آزادی
خودشان را به رژیم نزدیکتر می دانند تا مجاهدین. این طیف که ازامکانات رسانه ای بالایی
نیز برخودارند چه داوطلبانه و چه با مزد و مواجب رسانه هایشان را با کمترین نرخ به
چراگاه دسته اول تبدیل می کنند.
کار
این شبکه بزرگ و جبهه ای که رژیم برای جنگ نرم علیه مجاهدین ومتحدینشان در خارج کشور
سازماندهی کرده، تولید و عرضه موادی است که هم از مجاهدین نیرو بکند، هم اعضا و هوادارانشان
را مسئله دار کند و هم فضای اجتمایی را برای حضورشان منفی کند؛ یعنی نیروی رزمنده پیرامون
مجاهدین را از صحنه خارج کند. طبیعی است که هر چه بیشتر این تولیدات در پوشش اپوزیسیون
و با ظاهری غیر رژیمی عرضه شود میزان تاثیر گذاری و امکان یافتن تقاضا برای آن بیشتر
خواهد بود؛ یعنی میزان تاثیر گذاری این جنگ نرم بستگی به میزان ظاهرغیر رژیمی داشتن
عرضه کنندگان آن دارد. بی خود نیست که فعالترین عناصر این کارزار بیشتر از خود اپوزیسیون
خود را مخالف رژیم نشان می دهند تا بدین وسیله بازار کسادشان را داغ کنند.
در
عصر اینترنت و آگاهی اما کل این شبکه به جای اینکه مجاهدین را از بین ببرد تبدیل به
وسیله ای شده تا سره را از ناسره و جبهه دوست را از دشمن روشن و جدا سازد وعناصر آگاه
و مبارز که عمدتا پیرامون مجاهدین جمع شده اند را هر چه بیشتر آبدیده و در نتیجه برای
رژیم خطرناکتر کند.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر