سوء تغذیه گسترده میان بخش های بزرگی از آحاد مردم در حاکمیت آخوندی به یقین یکی
از نتایج منطقی فقر در جامعه می باشد.
بحران فقر و فلاکت که اکنون خود را درمعیشت مردم به نمایش گذاشته است، بحدی است
که به باور بسیاری از کارشناسان میلیون ها کودک ایرانی اکنون در معرض عوارض جانبی آن
مانند «کم وزنی، کوتاه قدی، اختلالات رشد مغزی و جسمانی، کاهش ضریب هوش، افت شدید در
فراگیری، پوکی استخوان و بالارفتن ضریب ابتلا به بیماری های مختلف » قرار گرفته اند.»
یک کارگزار حکومتی (سایت حکومتی 15 مهر 1394) در بخش مواد غذایی در این رابطه می
گوید: « ۸۰۰ هزار کودک ایرانی معادل یک چهارم تمام کودکان ایرانی دچار سوء مصرف پروتئین
هستند که این موضوع سبب میشود تکامل مغزی برای این افراد شکل نگیرد.»
در رابطه با سوء تغذیه در میان کودکان ایرانی پیشتر نیز سایت حکومتی سلامت نیوز
(30 خرداد 1394) با اعتراف به دلائل آن از جمله نوشته بود: « بهطور کلی ٤ عامل اصلی
در بروز سوء تغذیه کودکان نقش دارند که عبارتند از فقر، نبود موادغذایی در محل، ناآگاهیهای
تغذیهای و ابتلا به بیماریها. همچنین برای بهبود تغذیه کودکان باید ٤ عامل اساسی
شامل درآمد، دسترسی به غذا، فرهنگ و سواد تغذیهای و دسترسی به خدمات بهداشتی و کنترل
بیماریها به مورد اجرا گذاشته شود.»
بنابراین گزارش: « مغز ٨٠٠هزار کودک ایرانی (حدود یکچهارم کل کودکان ایرانی در
این سن هستند) رشد نمیکند! و عامل این اتفاق هم سوءتغذیه این کودکان است. آنها این
پرسش را مطرح کردند که آیا تا ٢٠سال آینده، یک چهارم جمعیت جوان ایران عقبماندگیهای
ذهنی خواهند داشت؟ حتی فکرکردن به این موضوع هم دلهرهآور است چه رسد به اینکه بدانیم
این یک خطر واقعی است. ٩٠درصد رشد مغزی انسانها تا شش سالگی آنها شکل میگیرد؛ بنابراین
اگر رشد مغزی کودکی در این سنین تکامل نیابد، او تا آخر عمر، با ذهنی تکامل نیافته
زندگی خواهد کرد.»
چهره کریه فقر بویژه در میان کودکان و اقشار ضربه پذیر در حاکمیت چپاولگر آخوندی
بحدی در جای جای میهنمان گسترش یافته است که متولیان حکومت نه تنها آن را آشکارا تبیین
کرده، بلکه فراتر از آن « با افتخار» از پدیده ی فقر « سخن به میان » می آورند.
همچنین این گزارش در ادامه می افزاید: « نیمی از موارد سوءتغذیه در ایران به جهت
فقر فرهنگی خانوادههاست و نه فقر اقتصادی. نیمی از این کودکان به دلیل ناآگاهی خانوادهها،
درگیر سوءتغذیه هستند...فقر، فرهنگ خاص خود را پديد ميآورد و طرح معين را براي زندگي
ايجاد ميكند كه به نسلهاي متوالي منتقل ميشود. فقر متضمن قرضگرفتن از منابع رسمي
و غيررسمي، بهكاربردن پوشاك و وسايل دست دوم منازل، خانههايي با جمعيت بيش از ظرفيت
و نبود آسايش و آرامش است. بهطور نسبي احتمال عضويت فقرا در اتحاديههاي كارگري، احزاب
سياسي و... كمتر است، اين ويژگيها كه از تجربه زندگي فقرا برخاسته است عامل ايجاد
مفهوم «پاره فرهنگ فقر» است كه بهطور عام براي توصيف زندگي فقرا بهكار ميرود.»
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر