مسئول کمیسیون خارجه شورای ملی مقاومت آقای محمد محدثین مجری: شما اشاره
کردید به مقطع ۱۷ژوئن و آزادی خودتان از زندان. من همیشه آن صحنه و آن شب ۲ ژوئیه را
بهخاطر دارم که شما خبر آزادی رئیسجمهور برگزیده مقاومت را اعلام کردید. آن هم یکی
از فرازهای بسیار بسیار تاریخی همین ۱۰، ۱۲، ۱۳سال اخیر بود.
در همین صحبتی که تا الآن داشتید، شما به دستاوردهای مختلفی
که این مقاومت داشته اشاره کردید. به میزانی که رسیدیم بپردازیم. هیچکس نافی این موضوع
نیست که بالاخره چه دستاوردهای این مقاومت داشته است. حتا کسانی که مغرض هم باشند،
نمیآیند دستاوردهایی که این مقاومت داشته، پیشرفتهایی که داشته یا اینکه بهعنوان
بزرگترین اپوزیسیون علیه این رژیم شناخته میشود را زیر سؤال ببرند. میخواهم ببینم
که این دستاوردها و تأثیراتی که مجاهدین بر جامعه ایران دارند را چطور میشود دید؟
بالاخره بر جامعهای که تحت حکومت دیکتاتوری مطلقه ولایتفقیه هست، چه تأثیراتی دارند؟
این تاثیرات را چهطور ارزیابی میکنید و چهطوری میشود دید؟
محمد محدثین: حضورتان عرض کنم که تا وقتی در یک مملکت آزادی
نباشد، نشود رأیگیری کرد، نشود نظرسنجی کرد، هیچ وقت نمیشود حرف علمی زد که چند درصد
مردم از کی حمایت میکنند و چند درصد از کی. شرایط ایران تحت حاکمیت یک فاشیسم دینی
را نمیشود با شرایط اروپای امروز مقایسه کرد. شرایط ایران امروز، از نظر سیاسی مثل
قرون وسطای اروپاست. ولی یک چیز مشخص است و آن هم پیام مجاهدین که عبارت است از «روح
ایستادگی و مقاومت»، در جامعه ایران وجود دارد. هر چند که گاهی وقتها ممکن است این
دیده نشود. ولی در هر فرصتی و در هر شرایطی که کمترین امکانی پیدا بشود، این روح ایستادگی
و مقاومت خودش را نشان میدهد.
در مملکتی که قانون صریحش این است که همکاری با مجاهدین، حمایت
از مجاهدین ولو که جنبه نظامی نداشته باشد، ولو که جنبه تبلیغاتی داشته باشد، تا وقتی
رهبری این جنبش هست، حکمش فساد فیالارض است ــ قبلاً میگفتند محارب، الآن میگویند
فساد فیالارض ــ و حکم مفسد فیالارض اعدام است، طبیعی است که نمیشود انتظار داشت
این ایستادگی را ملت علنی بیان کنند. ولی هرجا که شکافی وجود داشته باشد، هرجا که امکانی
بهوجود بیاید، توده و اکثریت مردم همان حرفی را میزنند که مجاهدین میزدند و میزنند.
همان پیام و همان خواستهای را دارند که مجاهدین دارند. مجاهدین چه میگویند؟ مجاهدین
حرفشان یک چیز بیشتر نیست: این رژیم و نظام ولایتفقیه باید با تمام اجزاء و دارودستهاش
سقوط کند و جایش را بدهد به یک حکومت مردمی. این حرف ما است که دیگر ولایتفقیه، بیولایت
فقیه! ولایتفقیه، مدره و غیرمدره ندارد. ولایتفقیه، اصلاحپذیر و رفرم بردار نیست.
این حرف ما است.
در قیام سال ۱۳۸۸، روز اول میگفتند «رای من کو؟» همینکه شرایطی
ایجاد شد، روز دوم نه، روز سوم شعار مردم شد «مرگ براصل ولایتفقیه». نه فقط مرگ بر
خامنهای که خامنهای برود و ولیفقیه دیگری بیاید، نه؛ تمامیت این نظام، این نظام
ولایتفقیه باید برود؛ همانطور که بیشکاف میگفتیم مرگ بر شاه، رژیم سلطنتی و رژیم
شاه باید سقوط کند، رژیم ولایتفقیه هم از نظر سیاسی و استراتژیک باید سقوط کند.
میبینیم مردم ایران، توده مردم، روشنفکرها، دانشجوها، کارگرها،
همینکه فضایی ایجاد میشود، حرفشان این است. کما اینکه همین الآن هم وقتی پای صحبت
خیلیها بنشینید، همین حرفها را میزنند. کما اینکه خیلی از آدمها که از داخل کشور
میآیند، میگویند که حرف مردم این است. مردم میگویند سرنگونی رژیم. آنها که بتوانند
مقداری اعتماد کسب کنند، اعتماد مخاطبینشان را جلب کنند، میگویند مجاهدین؛ پیام مردم،
پیام سازمان مجاهدین است. پیام این مقاومت برای مردم ایران، روح مقاومت، روح ایستادگی
و تسلیم نشدن در مقابل فاشیسم دینی بوده است. این همان چیزی است که اتفاق افتاده است.
این همان چیزی است که الآن در این جامعه وجود دارد.
برخلاف آنکه رژیم و بعضی از طرفهای خارجی بهخاطر تجارتشان
میخواهند تبلیغ کنند، جامعه ایران نمرده، جامعه ایران تسلیم نشده، جامعه ایران ولایتفقیه
را نپذیرفته، این نظام را نپذیرفته و در هر چرخشی، در هر تنشی این معنا و پیام بیرون
میزند. برای چه رژیم خامنهای در جام زهر اتمی اینقدر وحشت دارد؟ از این نگرانند.
اگر عنصر مجاهدین، عنصر مقاومت و عنصر نارضایتی عمیق را از جامعه بگیری که ترس و وحشتی
ندارد. خوب، اصلاً برای چه اتم میخواهد؟ چون میداند وقتی اینها را زمین بگذارد، چون
جامعه ناراضی است، با تضادهای داخلی خودش، هژمونی خودش تضعیف میشود. وقتی هژمونی خامنهای
تضعیف بشود، چه اتفاقی میافتد؟ آخوند دیگری مثل رفسنجانی و روحانی هستند. اینها مگر
چه تحفهای هستند؟ اینها هم جنایتکارهایی مثل خامنهایاند. سر وته یک کرباساند. خامنهای
از این میترسد که وقتی هژمونی خودش ضعیف بشود، تنش در داخل رژیم بالا برود و مردم
فرصت پیدا کنند و جامعه به غلیان بیاید. آن موقع کی برنده این وضعیت است؟ چه خطی، چه
سیاستی و کدام استراتژی پیش میرود؟ همین خط و سیاست و استراتژی مجاهدین. من اصلاً
مقصودم اسم و سازمان نیست؛ مقصودم استراتژی و خط سرنگونی فاشیسم دینی است. یعنی سرنگونی
نظام ولایتفقیه. اگر مثل سال ۸۸ ایجاد بشود، ملت چه خطی را دنبال میکنند؟ مردم، جوانان،
غیرجوانان، و تودههای مردم خط سرنگونی رژیم ولایتفقیه را دنبال میکنند.
شما مجاهدین را از تاریخ این ۳۷سال گذشته یا از همین امروز حذف
کنید. معلوم است که سازش با این رژیم مشروع میشود، معامله با این رژیم مشروع میشود
و اینکه باید واقعیت این رژیم را پذیرفت. در صورتیکه جامعه ایران نپذیرفته، جامعه
ایران این رژیم را قبول نکرده است. مرحوم کلود شسون وزیر خارجه پیشین فرانسه از خواهر
مریم سؤال میکرد که:
«مردم چهجوری این رژیم قرونوسطایی
را پذیرفتهاند؟ مردم متمدنی هستند. مردم با فرهنگی هستند. مردمی که سوابق خیلی درخشانی
در تاریخ دارند. چه شد که این رژیم وحشی قرونوسطایی را پذیرفتند؟»
خواهر مریم گفت: «نپذیرفتند. کی میگوید پذیرفتند؟ مردم ایران
هرگز نپذیرفتند. آن چیزی که به مردم ایران تحمیل کرده، سرکوب مطلق است. با سرکوب مطلق
به مردم تحمیل کردند. شما کمی شکاف را بردارید، کمی قدرتهای خارجی از پشت رژیم بیایند
کنار، یک مقداری رژیم را بهخاطر جنایتهایش، بهخاطر قانونشکنیهایش، بهخاطر نقض
قوانین بینالمللی، بهخاطر جنایتهایش در داخل ایران و در منطقه مورد مواخذه و محاسبه
قرار بدهید، آن موقع ببینید صحنه چقدر متفاوت است و ملت چقدر برای یک قیام آمادهاند.
در زمان شاه پرزیدنت کارتر رئیسجمهور آمریکا آمد تهران. ما
زندان بودیم. ما از تلویزیون میدیدیم. پرزیدنت کارتر تازه به شاه گفته بود که شکنجه
و اعدام را پایین بیاورد. کارتر در شب ژانویه سال ۱۹۷۸ در سخنران اش در ضیافت شامی
که شاه و اشرف ترتیب داده بودند، گفت: «ایران جزیره ثبات است!» سی.آی.ای، در آن زمان
گزارش داده بود که ایران نه تنها الآن در مرحله انقلاب نیست، بلکه در مرحله قبل از
انقلاب هم نیست. شاه ۱۶ژانویه ۱۹۷۹ یعنی یکسال و ۱۶روز بعد، از همان جزیره ثباتی که
پرزیدنت کارتر میگفت، در رفت. تازه آن موقع اعضای مجاهدین در زندان بودند و سازمان
مجاهدین ابعاد امروزی را نداشت. در حالیکه امروز سازمان مجاهدین سرمایههای بزرگی
را به جامعه ایران داده است. اعضای سازمان مجاهدین، زنان و مردان عضو سازمان مجاهدین،
زنانی مثل خواهر مژگان، زنانی مثل خواهر زهرا مریخی، زنانی مثل خواهر زهره اخیانی،
اینها سرمایههای ملت و جامعه ایراناند. اینها کسانی هستند که میتوانند جامعه و مردم
ایران را به سمت رفاه، به سمت خوشبختی، به سمت پیشرفت به سمت جامعهای دموکراتیک پیش
ببرند. سرمایههای بسیار بزرگ انسانی، تجربی، سیاسی و تاریخی در این جنبش نهفته است
که تأثیر خودش را در جامعه ایران داشته و هر روز هم که بگذرد، اینها بیشتر و بیشتر
میشود.
مجری: اشاره کردید به سرمایههای این مقاومت، از جمله زنان ذیصلاح
مجاهد خلق. سؤال بعدیام هم در همین رابطه است. ما از سال گذشته با یک تحول و یک واقعه
مهم مواجه بودیم. آن هم اعلام تشکیل شورای مرکزی مجاهدین متشکل از ۱۰۰۰ زن ذیصلاح مجاهد
خلق. در سالگرد پنجاهمین سال تأسیس سازمان و ۵۰ساله شدن آن، میخواهم شما به ما و بینندگان
گرامیمان توضیح بدهید که اهمیت و جایگاه شورای مرکزی در درون مجاهدین چیست؟ و بعد
تأثیری که در این کارزار بزرگ و در مبارزه مجاهدین و مقاومت ایران دارد، چیست؟
محمد محدثین: اگراین سؤال را اول پرسیده بودید، همه وقت این
مصاحبه به پاسخ این سؤال اختصاص مییافت. الآن داشتم از سرمایههای ملی میگفتم. واقعیت
این است که سازمان مجاهدین، کادرها، اعضا، مسئولان، تجارب و تاریخچهاش، چیزی نیست
که مـلک خصوصی مجاهدین یا ملک خصوصی فرد یا افرادی باشد. این سازمانی است که از دل
تاریخ ایران بیرون آمده است. از دل تجارب بزرگ ملت ایران از جنبش مشروطه به این طرف
بیرون آمده است. بالطبع همه موجودیت خوب و بدش، هر چه که هست، اینها متعلق به تاریخ
و ملت و میهن ماست. تکامل این سازمان مثل تکامل ایدئولوژیک، سیاسی و تشکیلاتیاش از
هر نظر، در نوک پیکان تکامل جامعه ایران است. این تصور غلط میباشد و ممکن است بعضیها
حتا کسانی که دوست سازمان مجاهدین هم هستند
اینطوری فکر کنند که سازمان مجاهدین پیشرفت کرده ولی جامعه ایران نه. اصلاً اینطوری
نیست. ممکن است ما نبینیم، امروز نشود دید، ولی جامعهای که سازمان مجاهدین را بیرون
میدهد، جامعهای که این سازمان مجاهدین را در درون خودش پرورش میدهد، سازمان مجاهدین
را تأمین میکند، به آن اعضای جدید میدهد، پول میدهد، ادارهاش میکند، امکانات میدهد،
در آغوش خودش از آن حمایت میکند، این جامعه، جامعه پیشرفته و مدرنی است. اینکه مجاهدین
یک چیزیاند و جامعه ایران یک چیز دیگر، اینها حرفهایی هم غیرمنطقی و هم غیرعلمی میباشند.
در پس این حرفها یک تفکر آگاهانه یا ناآگاهانه یک خباثتی وجود دارد که میخواهد بگوید
این حرفها به جامعه ایران نیامده و جامعه ایران باید همین آخوندها را یا یک چیزی شبیه
اینها را قبول کند.
در این ۵۰سال، سازمان مجاهدین با پشتوانه این ملت قدم به قدم
از هر نظر تکامل پیدا کرده است. انقلاب ایدئولوژیک مجاهدین که یک جنبش به تمام معنا
مستقل و روی پای خودش را درست کرد، مستقل از مظهر و نماد استقلال ملت ایران، مظهر و
نماد استقلال حاکمیت آینده ایران، امروز به جایی رسیده که شورای مرکزیاش را ۱۰۰۰ زن
قهرمان تشکیل میدهد. این قبل از هر چیز، نشان میدهد که این مقاومت چه ظرفیت بیانتهایی
دارد. چه ظرفیتی برای گسترش و فراگیرشدن دارد. چون این عناوین و این شورای مرکزی، عناوین
فرمایشی و فرمالیستی که نمیتواند باشد. باید یک واقعیتی در آن باشد. چون همین که فرمالیسم
و عنصر فرمایشی و فرمالیستی در آن باشد، کل سازمان ما را از درون خودش متلاشی میکند.
اگر به من میگویند عضو سازمان مجاهدین و من صلاحیتش را نداشته باشم، یا باید تسویه
شوم یا سازمان را خراب میکنم. این قانون مثل یه عضو فاسد بدن است که اگر جراحی نکنی،
کل دستگاه خراب میشود.
بنابراین این عناوین، نمیتوانند عناوین فرمایشی و فرمالیستی
باشند. قبل از هر چیز، حضور هزار زن قهرمان عضو شورای مرکزی سازمان مجاهدین، نشان میدهد
که سازمان مجاهدین قدرت، توان، ظرفیت و صلاحیت گسترش به همان مفهوم هزار اشرف که کم
و بیش شناخته شده است را دارد. یعنی هزار کانون شورشی، هزار قرارگاه رزم برای آزادی،
هزار کانون نبرد. پس این جنبش «هزار اشرف» شعار نیست. «هزار اشرف» یک واقعیتی است که
مشابهاش را هزار عضو شورای مرکزی در سنین و لایههای مختلف دارد. این یک پیام قوی
و قدرتمند برای ۴۰ میلیون زن ایرانی دارد. علاوه بر اینکه برای عموم ۸۰ میلیون ایرانی
تحت سرکوب پیام دارد، بهطور خاص برای زنان ایران که تحت سرکوب مضاعفاند و نیروی واقعی
و اصلیترین نیروی تغییر در ایران هستند، پیام دارد. این ۴۰ میلیون زن تحت سرکوب از
دختری که تازه به دنیا میآید تا پیرزن ۸۰ساله، تحت سرکوب و وحشیگری مضاعف آخوندها
قرار دارند.
اخیراً گزارشی منتشر شده که میگوید سالی ۴۰هزار دختر در سن
زیر ۱۳سالگی ازدواج داده شدهاند. این قانون ازدواج در این رژیم است که دادگاه حکم
میدهد برای ازدواجهای زیر ۱۳سال. تازه این ۴۰هزار است که ثبت شده، وای بهحال ثبت
نشدهاش! چون انبوهی از اینها ثبت نمیشود. این میشود ازدواج اجباری. هیچ اسمی جز
ازدواج اجباری ندارد.
ما با چنین جامعهای، با چنین رژیمی طرفیم. بنابراین هزار شورای
مرکزی و هزار زن قهرمان، یک پیام بزرگ به زنان جامعه ایران است. زنانی که نیروی اصلی
تغییر هستند. واقعیت این است که با انقلاب ایدئولوژیک، سازمان مجاهدین روی یک عنصر
بسیار حساس و بسیار تاریخی دست گذاشته است. رفع ستم استثمار جنسی، استثمار مضاعف جنسی
از زنان. انقلاب ایدئولوژیک از جمله آمده که این زنجیر استثماری را بشکند. این در سازمان
مجاهدین شکسته است. ما این افتخار را داشتیم، سازمان مجاهدین این افتخار را داشته است
که مردان و برادران مجاهد مثل من، رهبری و هژمونی زنان را با افتخار بپذیرند. بهعنوان
یک عنصر رهایی دهنده، بهعنوان یک عنصر رو به جلو، بهعنوان چیزی که قرآن میگوید:
«ویضع عنهم إصرهم والأغلال الّتی کانت علیهم
غل و زنجیرها و قید و بندهایی که بر شما گذاشته شده بوده باز
میشود
حالا ببینید این پیامش برای جامعه ایران چیست؟ حالا سازمان مجاهدین
روی پای خود، متکی به خود و با انرژیهای درون جوش، برای جامعه ایران این پیام را دارد.
علاوه بر این من در خیلی جاهای دیگر هم بهمناسبت شورای مرکزی، گفتهام این شورای مرکزی
و طیفی از خواهران در سنین مختلف ــ از خواهران بزرگوار، خواهران ارزشمند و کادرهای
لایق و شایستهای مثل خواهرمان نرگس عضدانلو، مثل خواهرمان ربیعه مفیدی که در برنامه
سیمای آزادی من هم دیدم ــ واقعاً به یک مجاهد خلق مثل من با شصت سال عمر، انبساط خاطر
میدهند. انبساط خاطر ایدئولوژیک، برای مجاهد خلق فرح و گشایش ایجاد میکند. آینده
را در آن میبیند. شکوفایی را در آن میبیند. همانطور که قرآن خطاب به پیغمبر میگوید:
«انا اعطیناک الکوثر»، همان بیانی که خدا در مورد حضرت زهرا به پیغمبر خودش میگوید،
امروز این بیانی هست متناسب با این شرایط.
این را هم باید بگویم که این باعث افتخار سازمان مجاهدین است
و باعث امیدواری و شکوفایی پیشتازان یک خلق که در این جنبش، چیزی بهمعنی حذف وجود
ندارد. همه شکوفا میشوند، همه بالا میآیند، همه مسئولیت بیشتری میپذیرند. هر کس
که بخواهد، هرکس که انتخاب کند، هرکس که اراده کند، چه زن، چه مرد، چه بردار، چه خواهر،
میتواند.
در دنیا وقتی یک جوانی، زن یا مرد سی سالهای میآید یک پستی
را میگیرد، یک جایی را میگیرد، یکعدهیی از آن طرف خارج میشوند. اما این مقاومت،
جنبشی است که در عین اینکه جوان میشود هر روز، در حالی که بهلحاظ محتوایی جوان هست،
در عینحال هم افتخار و هم قدرت این سازمان است که از افرادی در سن و سال من و بزرگتر
از من و تا خواهران و برادرانی در سنین خیلی پایینتر، در کنار هم و دوش به دوش هم
میجنگیم. من بهعنوان یک مرد مجاهد افتخار میکنم که تحت رهبری یک چنین زنانی، تحت
هدایت چنین زنانی، تحت هژمونی چنین زنانی در انقلاب بزرگی که جامعه و ملت ایران علیه
این رژیم در پیش دارد انقلاب برای دموکراسی، انقلاب برای برابری و رهایی سهیم هستم
و میتوانم این صحنهها را ببینم. صحنههایی هستند که نمونهاش را در تاریخ کمتر میتوان
دید.
مجری: همه اینها همراه و مصادف شده با ۵۰ساله شدن سازمان. آقای
محدثین! البته سؤال و بحث خیلی زیاد است. دلم میخواست از خاطرات شما و از تجارب شما
بیشتر بشنوم. ولی چون دیگر فرصتمان رو به اتمام است، در پایان میخواهم از شما بپرسم
که رو به جوانان ایران، چه توصیهای دارید؟ برای اینکه آنها که دنبال آزادی و دموکراسی
هستند، بتوانند در راستای خط و خطوط مجاهدین، همسو و فعال بشوند، چه توصیهای دارید؟
در این رابطه چه رهنمودی برای جوانان میهنمان دارید؟
محمد محدثین: عرض کنم که یاد جوانیهای خودمان میافتیم. البته
خودمان هم هنوز جوانیم، سوءتفاهم نشود! من فکر میکنم شرایط امروز جامعه ایران از بابتی
بسیار پیچیده، ولی از یک بابت بسیار روشن است. من یادم میآید وقتی که دانشجو بودیم
و ۱۸، ۱۹سالمان بود، قبل از اینکه دستگیر بشویم و برویم زندان، ما جوانهای ایران و
دانشجویان ایران و کسانی که در آن موقع میخواستند سیاسی باشند، با یک مشکل بزرگ و
با یک ابهام بزرگ مواجه بودیم. شرایط سختی بود. رژیم شاه بود تا آنجایی که به سازمان
مجاهدین برمیگشت با ضربهای اپورتونیستی مواجه بود. واقعاً فهم راه درست و راه غلط
بسیار بسیار مشکل بود. ضربه خائنانه جریانی که دستاوردهای جنبش مسلحانه که دستاوردهای
بسیار عظیمی هم بود، همه را مخدوش کرده بود. شرایط بسیار سخت و تیره و تاری بود.
شاید باور نکنید، وقتی در چنین شرایطی آدم دستگیر میشد و میرفت
زندان، از شکنجه و اینجور چیزها که عبور میکرد، واقعاً خوشحال بود. لااقل اینجا
میفهمد کهچی بهچی هست، خط درست و خط غلط چیست. اما شرایط سالهای ۵۳، ۵۴ و ۵۵ بسیار
بسیار تیره و تار بود. الآن شرایط خیلی فرق میکند.۴۰سال بعد از آن زمان، خیلی چیزها
پیش رفته است. خوشبختانه سازمان مجاهدینی وجود دارد، خطوط روشنی دارد، برنامههای روشنی
دارد، سیمای آزادی وجود دارد و یا بقیه امکانات. حالا از سیمای آزادی هم که بگذریم،
عصر ارتباطات است و هر کسی میتواند حقیقت را بهسادگی پیدا کند. آن موقع باید سال
تا سال، ماه تا ماه میگشتی یک نفر را پیدا کنی تا یک خبری از او بپرسی؛ یک اطلاعیه
پیدا کنی و از لابهلای آن اطلاعیه بفهمی که الآن چه میگذرد. از نانوشته شدههای آن
اطلاعیه یک چیزهایی را بفهمی. چون خیلی وقت ها از نوشته شدههای آن اطلاعیه آدم هیچچیزی
نمیفهمید. خلاصه، داستانهای عجیب و غریبی بود. تازه بهخاطر آن اطلاعیه هم آدم را
دستگیر میکردند.
امروز ما در مقابلمان جوانان میهنمان را داریم، دانشجویان میهنمان،
کارگران و تمام کسانی که این رژیم را نپذیرفتند و خواهان آزادی هستند. امروز روزی است
که باید صدایشان را علیه این رژیم بلند کنند. امروز روزی است که راه درست و راه غلط
روشن است. هیچچیزی جز سرنگونی این رژیم، جواب دردهای ملت ایران نیست. هیچچیزی جز
سرنگونی تام و تمام ولایتفقیه، دوای درد ملت ایران نیست. از مشکلات معلمان گرفته تا
پرستاران تا کارگران تا دانشجویان که هر کدام بهنحوی از انحاء دچار مشکل و مصیبت و
بحران هستند. همه اینها در این کلام خلاصه میشود: سقوط و سرنگونی رژیم ولایتفقیه.
این آن چیزی است که سازمان مجاهدین خلق ایران، ارتش آزادیبخش ملی ایران، رزم آوران
آزادی در لیبرتی و مجاهدین در هر کجایی که هستند، در داخل یا خارج ایران، در لیبرتی
یا در جایجای میهن اسیر، دنبال آن هستند و برای آن و بهخاطر آن نفس میکشند. بهخاطر
آن زندگی میکنند و بهخاطر آن میمیرند. این آن چیزی است که کلید رهایی ملت ایران
میباشد. هیچچیزی در این مملکت، از فساد و از بحرانهای اقتصادی و تورم، بدون سرنگونی
این رژیم درست نمیشود. جز اینکه هر روز آخوند شیاد، روحانی بیاید یک مشت آمار و ارقام
دروغ به ملت تحویل بدهد. مردم همان بدبختیها و همان مشکلات را دارند. همان سرکوب و
همان اعدام. همین امروز یک زندانی سیاسی را اعدام کردند. ۵نفر دیگر را امروز اعدام
کردند. بیش از ۲هزار نفر در دوران روحانی ــ رئیسجمهور معتدل! رژیم ــ اعدام شدهاند.
این بحران پایان نمیپذیرد. سختتر و سختتر میشود. رژیم بیشتر و بیشتر جنایت میکند؛
مگر اینکه این نظام سرنگون بشود.
اما خبر خوب این است که امروز شرایط این سرنگونی بیش از هر زمان
دیگر مهیا شده است. من به خواهران و برادرانم، به همه کسانی که صدای ما را در داخل
ایران میشنوند، به جوانهای میهنمان، به دانشجویان، به دانشآموزان، به همه مردم این
را میگویم که امروز خبر خوب این است که رژیم در ضعیفترین و بحرانیترین نقطهاش قرار
دارد. ما یعنی ملت ایران، یعنی سازمان مجاهدین و هوادرانش، ما یعنی آزادیخواهان مردم
ایران، آزادیخواهان و جوانان مبارز و مجاهد این میهن، قادر به تغییر این رژیم و قادر
به سرنگونیاش هستیم. رژیم در گـل سوریه گیر کرده است. نمیخواهم بگویم که عین آن حیوان
نجیب، چون این یک گرگ وحشی است که در گـل سوریه گیر کرده، در یمن گیر کرده، در عراق
گیر کرده، جام زهر اتمی را مجبور شده سر بکشد و کمکها و حمایتهای خارجی هم هیچ تضادی
از او حل نمیکند. پولهایی را هم که میگیرد، هیچ دردی از مردم ایران را دوا نمیکند.
اما همه این ضربات، همه این حلقه محاصرهای که دورش را تنگ کرده، اینها همه نتیجه کار
خود مردم ایران و مجاهدین و مقاومت ایران است. اینها او را تضعیف کرده و مسیر سرنگونی
را هموار و تسریع کرده است.
به همین خاطر به هموطنانم، به جوانان، به همه کسانی که میشنوند
میگویم که امروز روز بهپا خاستن است. روز حمایت از مقاومت و روز اعتراض علیه این
رژیم فرا رسیده است. شاید یک تصادف میمون هست، تصادف مبارک هست که این وقایع، همه دارند
در پنجاهمین سالگرد تولد سازمان مجاهدین اتفاق میافتند.۵۰سال رزم و شکنج و رنج و نبرد
به نتیجه خودش میرسد. به همین خاطر فکر میکنم و مطمئنم که جوانان میهن ما حتماًبهپاخواهند
خاست و حتماً این مسیر را دنبال خواهند کرد.
مجری: خیلی خیلی متشکرم از همه توضیحات و از تجاربتان که میزانی
در این گفتگو توانستیم از آن بهره ببریم. باز هم یکبار در پایان صحبتمان، بهخاطر
فرا رسیدن ۵۰ساله شدن سازمان مجاهدین خلق ایران، به شما تبریک میگویم. خیلی ممنونم
که با ما همراه بودید.
محمد محدثین: با تشکر از شما و با امید به اینکه هر چه زودتر
این بزرگداشت را، پیشرفت این مقاومت و سازمان مجاهدین را در میهن اسیرمان جشن بگیریم.
پایان.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر