چه به جا و پر احساس و پر معنا مسعود عزیز از حافظ شیراز می
خواند و من همان را تکرار می کنم:
زلف آشفته و خوی کرده و خندان لب و مست
پیرهن چاک و غزل خوان و صراحی در دست
درود بر شما رزمندگان راه آزادی. درود بر شما مجاهدان زندان
لیبرتی.
به آتش و خون کشیدن رزمندگان لیبرتی و موشک باران آن ها نمی
تواند مانع سقوط شما، خونریزان جمهوری جهل و جنایت اسلامی و عوامل و مزدوران ریز و
درشت تان شود حتا، اگر به جای هشتاد موشک، هشتاد هزار موشک شلیک کنید. چرا که رزمندگان
مقاوم راه آزادی تا سرنگونی تمام و کمال شما، تمام قد بر پای خواهند ایستاد و لحظه
ای راحت تان نخواهند گذاشت و خواب خوش تان را خواهند آشفت، همچنان که تا کنون آشقته
اند حتا اگر تنها یک قلب باقی بماند و برای آزادی بتپد.
آسمان پر از ستاره های درخشان آزادی است که تا آن سوی کهکشان
ها را روشن کرده است و این موشک باران ها تنها شعله ی عشق به آزادی را شعله ورتر خواهد
کرد.
قهرمانان آزادی تبدیل به خاطره نمی شوند. بدل به شعله های فروزانی
می شوند که قلب هر آزاده ای را تا رسیدن به آزادی آن سرزمین اسیر، به آتش خواهند کشید
و در پیشانی تاریخ برای همیشه خواهند درخشید و توفانی از نفرت و کینه بر پا خواهند
کرد که ریشه ی ارتجاع و فاشیسم مذهبی ملا ساخته را به تمامی خواهد سوزاند.
مسئول موشک باران کمپ لیبرتی رژیم تروریستی ایران آن هم به پشتبانی
مماشات گران، سیاستمداران و دلالان غربی است. آمریکا و سازمان ملل باید به این جنابت
پاسخ روشن دهند.
عزیزان، قلب ما با شماست.
30 اکتبر 2015
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر