محمد محدثین مسئول كميسيون خارجي شوراي ملي مقاومت ايران
گفتگو با برادر مجاهد محمد محدثین مسئول
كميسيون خارجي شوراي ملي مقاومت ايران
مجری: آقاي محدثين در صحبت هاي قبلي به دستاوردهای مختلفی که
این مقاومت داشته اشاره کردید. هیچکس نافی این موضوع نیست که بالاخره چه دستاوردهای
این مقاومت داشته است. حتا کسانی که مغرض هم باشند، نمیآیند دستاوردهایی که این مقاومت
داشته، پیشرفتهایی که داشته یا اینکه بهعنوان بزرگترین اپوزیسیون علیه این رژیم شناخته
میشود را زیر سؤال ببرند. میخواهم ببینم که این دستاوردها و تأثیراتی که مجاهدین
بر جامعه ایران دارند را چطور میشود دید؟ بالاخره بر جامعهای که تحت حکومت دیکتاتوری
مطلقه ولایتفقیه هست، چه تأثیراتی دارند؟ این تاثیرات را چهطور ارزیابی میکنید و
چهطوری میشود دید؟
ایستادگی و تسلیم نشدن در برابر فاشیسم دینی
محمد محدثین: تا وقتی در یک مملکت آزادی نباشد، نه رأیگیری
ميشود كرد و نظرسنجی، بنابراين هیچ وقت نمیشود حرف علمی زد که چند درصد مردم از کی
حمایت میکنند و چند درصد از کی. شرایط ایران تحت حاکمیت یک فاشیسم دینی را نمیشود
با شرایط اروپای امروز مقایسه کرد. شرایط ایران امروز، از نظر سیاسی مثل قرون وسطای
اروپاست. ولی یک چیز مشخص است و آن هم پیام مجاهدین که عبارت است از «روح ایستادگی
و مقاومت»، در جامعه ایران وجود دارد. هر چند که گاهی وقتها ممکن است این دیده نشود.
ولی در هر فرصتی و در هر شرایطی که کمترین امکانی پیدا بشود، این روح ایستادگی و مقاومت
خودش را نشان میدهد.
در مملکتی که قانون صریحش این است که همکاری با مجاهدین، حمایت
از مجاهدین ولو که جنبه نظامی نداشته باشد، ولو که جنبه تبلیغاتی داشته باشد، تا وقتی
رهبری این جنبش هست، حکمش فساد فیالارض است، قبلاً میگفتند محارب، الآن میگویند
فساد فیالارض ــ و حکم مفسد فیالارض اعدام است، طبیعی است که نمیشود انتظار داشت
این ایستادگی را ملت علنی بیان کنند. ولی هرجا که شکافی وجود داشته باشد، هرجا که امکانی
بهوجود بیاید، توده و اکثریت مردم همان حرفی را میزنند که مجاهدین میزدند و میزنند.
همان پیام و همان خواستهای را دارند که مجاهدین دارند. مجاهدین چه میگویند؟ مجاهدین
حرفشان یک چیز بیشتر نیست: این رژیم و نظام ولایتفقیه باید با تمام اجزاء و دارودستهاش
سقوط کند و جایش را بدهد به یک حکومت مردمی. این حرف ما است که دیگر ولایتفقیه، بیولایت
فقیه! ولایتفقیه، مدره و غیرمدره ندارد. ولایتفقیه، اصلاحپذیر و رفرم بردار نیست.
این حرف ما است.
در قیام سال ۱۳۸۸، روز اول میگفتند «رای من کو؟» همینکه شرایطی
ایجاد شد، روز دوم نه، روز سوم شعار مردم شد «مرگ براصل ولایتفقیه». نه فقط مرگ بر
خامنهای که خامنهای برود و ولیفقیه دیگری بیاید، نه؛ تمامیت این نظام، این نظام
ولایتفقیه باید برود؛ همانطور که بیشکاف میگفتیم مرگ بر شاه، رژیم سلطنتی و رژیم
شاه باید سقوط کند، رژیم ولایتفقیه هم از نظر سیاسی و استراتژیک باید سقوط کند.
میبینیم مردم ایران، توده مردم، روشنفکرها، دانشجوها، کارگرها،
همینکه فضایی ایجاد میشود، حرفشان این است. کما اینکه همین الآن هم وقتی پای صحبت
خیلیها بنشینید، همین حرفها را میزنند. کما اینکه خیلی از آدمها که از داخل کشور
میآیند، میگویند که حرف مردم این است. مردم میگویند سرنگونی رژیم. آنها که بتوانند
مقداری اعتماد کسب کنند، اعتماد مخاطبینشان را جلب کنند، میگویند مجاهدین؛ پیام مردم،
پیام سازمان مجاهدین است. پیام این مقاومت برای مردم ایران، روح مقاومت، روح ایستادگی
و تسلیم نشدن در مقابل فاشیسم دینی بوده است. این همان چیزی است که اتفاق افتاده است.
این همان چیزی است که الآن در این جامعه وجود دارد.
برخلاف آنکه رژیم و بعضی از طرفهای خارجی بهخاطر تجارتشان
میخواهند تبلیغ کنند، جامعه ایران نمرده، جامعه ایران تسلیم نشده، جامعه ایران ولایتفقیه
را نپذیرفته، این نظام را نپذیرفته و در هر چرخشی، در هر تنشی این معنا و پیام بیرون
میزند. برای چه رژیم خامنهای در جام زهر اتمی اینقدر وحشت دارد؟ از این نگرانند.
اگر عنصر مجاهدین، عنصر مقاومت و عنصر نارضایتی عمیق را از جامعه بگیری که ترس و وحشتی
ندارد. خوب، اصلاً برای چه اتم میخواهد؟ چون میداند وقتی اینها را زمین بگذارد، چون
جامعه ناراضی است، با تضادهای داخلی خودش، هژمونی خودش تضعیف میشود. وقتی هژمونی خامنهای
تضعیف بشود، چه اتفاقی میافتد؟ آخوند دیگری مثل رفسنجانی و روحانی هستند. اینها مگر
چه تحفهای هستند؟ اینها هم جنایتکارهایی مثل خامنهایاند. سر وته یک کرباساند. خامنهای
از این میترسد که وقتی هژمونی خودش ضعیف بشود، تنش در داخل رژیم بالا برود و مردم
فرصت پیدا کنند و جامعه به غلیان بیاید. آن موقع کی برنده این وضعیت است؟ چه خطی، چه
سیاستی و کدام استراتژی پیش میرود؟ همین خط و سیاست و استراتژی مجاهدین. من اصلاً
مقصودم اسم و سازمان نیست؛ مقصودم استراتژی و خط سرنگونی فاشیسم دینی است. یعنی سرنگونی
نظام ولایتفقیه. اگر مثل سال ۸۸ ایجاد بشود، ملت چه خطی را دنبال میکنند؟ مردم، جوانان،
غیرجوانان، و تودههای مردم خط سرنگونی رژیم ولایتفقیه را دنبال میکنند.
شما مجاهدین را از تاریخ این ۳۷سال گذشته یا از همین امروز حذف
کنید. معلوم است که سازش با این رژیم مشروع میشود، معامله با این رژیم مشروع میشود
و اینکه باید واقعیت این رژیم را پذیرفت. در صورتیکه جامعه ایران نپذیرفته، جامعه
ایران این رژیم را قبول نکرده است. مرحوم کلود شسون وزیر خارجه پیشین فرانسه از خواهر
مریم سؤال میکرد که: «مردم چهجوری این رژیم قرونوسطایی را پذیرفتهاند؟ مردم متمدنی
هستند. مردم با فرهنگی هستند. مردمی که سوابق خیلی درخشانی در تاریخ دارند. چه شد که
این رژیم وحشی قرونوسطایی را پذیرفتند؟»
خواهر مریم گفت: «نپذیرفتند. کی میگوید پذیرفتند؟ مردم ایران
هرگز نپذیرفتند. آن چیزی که به مردم ایران تحمیل کرده، سرکوب مطلق است. با سرکوب مطلق
به مردم تحمیل کردند. شما کمی شکاف را بردارید، کمی قدرتهای خارجی از پشت رژیم بیایند
کنار، یک مقداری رژیم را بهخاطر جنایتهایش، بهخاطر قانونشکنیهایش، بهخاطر نقض
قوانین بینالمللی، بهخاطر جنایتهایش در داخل ایران و در منطقه مورد مواخذه و محاسبه
قرار بدهید، آن موقع ببینید صحنه چقدر متفاوت است و ملت چقدر برای یک قیام آمادهاند.
در زمان شاه پرزیدنت کارتر رئیسجمهور آمریکا آمد تهران. ما
زندان بودیم. ما از تلویزیون میدیدیم. پرزیدنت کارتر تازه به شاه گفته بود که شکنجه
و اعدام را پایین بیاورد. کارتر در شب ژانویه سال ۱۹۷۸ در سخنران اش در ضیافت شامی
که شاه و اشرف ترتیب داده بودند، گفت: «ایران جزیره ثبات است!» سی.آی.ای، در آن زمان
گزارش داده بود که ایران نه تنها الآن در مرحله انقلاب نیست، بلکه در مرحله قبل از
انقلاب هم نیست. شاه ۱۶ژانویه ۱۹۷۹ یعنی یکسال و ۱۶روز بعد، از همان جزیره ثباتی که
پرزیدنت کارتر میگفت، در رفت. تازه آن موقع اعضای مجاهدین در زندان بودند و سازمان
مجاهدین ابعاد امروزی را نداشت. در حالیکه امروز سازمان مجاهدین سرمایههای بزرگی
را به جامعه ایران داده است. اعضای سازمان مجاهدین، زنان و مردان عضو سازمان مجاهدین،
زنانی مثل خواهر مژگان، زنانی مثل خواهر زهرا مریخی، زنانی مثل خواهر زهره اخیانی،
اینها سرمایههای ملت و جامعه ایراناند. اینها کسانی هستند که میتوانند جامعه و مردم
ایران را به سمت رفاه، به سمت خوشبختی، به سمت پیشرفت به سمت جامعهای دموکراتیک پیش
ببرند. سرمایههای بسیار بزرگ انسانی، تجربی، سیاسی و تاریخی در این جنبش نهفته است
که تأثیر خودش را در جامعه ایران داشته و هر روز هم که بگذرد، اینها بیشتر و بیشتر
میشود.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر