پیش زمینه ها:
سال 2003 بود و خطر قریب الوقوع حمله به عراق به بهانه
خلع سلاح دولت عراق از سلاح های کشتار جمعی ! وحمایت های صدام از تروریزم! و در یک
کلمه ؛ تبلیغ این شعار به اشکال مختلف که " بدون صدام جهان امن تری خواهیم داشت
" .در انگلستان و سایر کشور های جهان هفته ای نبود که افکار عمومی به طریقی انزجار
خود از برنامه ریزی برای این حمله استعماری نشان ندهند .هاید پارک لندن هر هفته شاهد
تظاهرات عظیمی بود ؛ و نیز جمعیتی کثیر در برابر ساختمان پارلمان جهت اعتراض به احتمال
مشارکت دولت بلر با صلح ستیزان گرد می آمد.دولت های آمرکا و انگلیس با اختراع اطلاعات
دروغین و شعبده بازی های اطلاعاتی، از امکان دسترسی و امادگی قریب الوقوع عراق برای
استفاده از این سلاح های کشتار و آنهم از قول منابع امنیتی خبر می دادند تا هر چه زودتر
استارت این چپاول بین المللی که خیلی دست یافتنی و سهل و اسان به نظر میرسید زده شود.
دولت انگلیس با هول و ولعی و اشتهایی پایان ناپذیر وارد این کارزار شد تا بلکه تمام
دست آورد پیروزی محتوم ! نصیب آمریکا نگردد.
در این میان .بی بی سی علیرغم شیطنت های خود و اعتراضات
بی شمار افکار عمومی ، برای اظهار بی طرفی ، در یک گزارش از منبع موثق خبری (1 ) ،
نقل نمود که گزارش منابع اطلاعاتی در مورد اطمینان حاصل نمودن از دست یابی عراق به
سلاح های کشتار جمعی را به چالش می طلبید و اظهار آنکه دولت سعی در دست کاری در اطلاعات
و فریب افکار عمومی دارد. پس از افزایش فشار بر بی بی سی ، مدیریت آن مجبور به افشای
منبع موثق خود شد
.
در پارلمان ، آشوبی میان جنگ طلبان و طرفداران صلح
در گرفت تا آنجا که یکی از معروفترین چهره های حزب کارگر؛ رابین کوک ، به نشانه اعتراض
به ورود انگلیس بدون اخذ مجوز سازمان ملل ، به جنگی غیر ضروری استعفا داد.
گنه کرد در بلخ آهنگری( جورج بوش و بلر ) ز شوشتر زدند
گردن مسگری ( دکتر کلی )
دیری نپایید که خبر خودکشی مشکوک دکتر کلی صفحه اول
جراید را به خود اختصاص داد.ولی تمام این مخالفت ها در سراسر انگلستان و جهان نتوانست
که مانع تجاوز جنگ طلبان گردد.
به هر حال عراق وحشیانه مورد هجوم نیروهای متحد قرار
گرفت ، عراق و دولت آن سقوط کرد و نیروهای متحد به خیال خود ظفرمندانه وارد عراق شدند.ایالات
متحده از تجربه اش در جنگ ویتنام درس نیاموخت و با پای خود وارد باتلاق عراق شد.
به عنوان یکی از تبعات این تغییر و تحولات در عراق
، مجاهدین پس از بمباران پایگاه هایشان توسط نیروهای ائتلاف و دادن شهیدانی چند ، در
مذاکراتی نفسگیر با نیروهای جنگ طلب فاتح ، در نهایت قرارداد صلح بستند و پذیرفتند
که سلاح های خود را در برابر حفظ امنیت ساکنان تا حصول به توافقی چند جانبه برای خروج
از عراق تحویل دهند و چنین شد.
با قوت گرفتن و جدی شدن حمله نیروهای ائتلاف به یکی
از سه محور شرارت ( عراق) در زمان جورج بوش ، عضو دیگر آن محور ( ایران ) توانست با
همکاری با نیروهای موتلف ( علیرغم شعار های ضد امپریالیستی گوش کر کن)خود را به غرب
نزدیک تر نماید ، تا یک بار و برای همیشه از دست یگانه تهدید جدی حاکمیتش ، مجاهدین
و مقاومت ایران ، راحت شود. خواست رژیم برای همکاری همه جانبه با کشورهای غربی ، اقدام
در جهت نابودی کامل مجاهدین بود که پیش قسط آن را نیروهای ائتلاف با حمله به پایگاه
های مجاهدین به رژیم پرداخت کردند.
از آنجایی که این حملات هوایی نتوانست مجاهدین را طبق
خواست رژیم نابود و زمینگیر نماید و مجاهدین با هوشیاری و درایت انقلابی توانستند با
مذاکره و تحویل سلاح های خود ، خط رژیم را بسوزانند ،رژیم چاره ای دیگر اندیشید . نقشه
ارتجاع برای نابودی بدنه نظامی مجاهدین در عراق نقش بر آب شده بود ،بنابراین به رویکردی
دیگر وضربه زدن به رهبری سیاسی مجاهدین که مقر آن در پاریس بود روی آورد. با شناخت
از دولت وقت فرانسه و بی پرنسیپی آن ، پس ازبستن قرارداد سخاوتمندانه 8 میلیارد دلاری
با پاریس ، در یکی از کمدی ترین حملات قرن ، گارد های امنیتی ( فرانسه ) به رهبریت
سیاسی مجاهدین مستقر در پاریس حمله نمودند .
پیروزی مقاومت در برابر سیاست نفت و توطئه
متعاقب این قرار داد ، روز ۲۷خرداد ۱۳۸۲ مصادف با ۱۷ ژوئن ۲۰۰۳،نیروهای امنیتی فرانسه با۱۳۰۰کوماندو ! وحشیانه به
مقر شورای ملی مقاومت ایران در شهر اورسورواز فرانسه و نیز خانههای اعضای مقاومت در
اطراف پاریس یورش بردند وخانم رجوی رئیسجمهور برگزیده مقاومت و ده ها تن از کادرها،
اعضا و مسئولان مقاومت ایران را بازداشت کردند. به محض با خبر شدن از این توطئه شنیع
، هواداران مقاومت در سراسر جهان اکسیون های اعتراضی بپا کردند .در این اعتراضات گسترده
، ۱۶تن از هواداران مجاهدین در شهرهای پاریس، برن، رم،
لندن، اتاوا، آتن و نیکوزیا دست به خودسوزی زدند و دو تن از آنان، مجاهدان قهرمان،
صدیقه مجاوری 44ساله در پاریس و ندا حسنی 25ساله در لندن ـ بهشهادت رسیدند .دولت فرانسه
که مجاهدان را دست بسته تصور می کرد و انتظار چنین مقاومت هایی جانانه از طرف اعضا
و هواداران مقاومت ایران در مخیله اش نمی گنجید، سرانجام در یک عقب نشینی خفت بار مجبور
شد که در تاریخ ۳ ژوئیه ۲۰۰۳ (۱۲تیر)1382 ، شکست توطئه
مشترک را بپذیرد و علیرغم میل خود رئیس جمعهور برگزیده مقاومت خانم مریم رجوی را آزاد
کندو بدینگونه باری دیگر مقاومت و عدالت بر سیاست استمالت و زد و بند چیره گشت .
چرا شرکت در ویلپنت یک وظیفه ملی است ؟
مجاهدین و مقاومت مشروع ایران ، مسئولیت تاریخی حذف
ارتجاع از صحنه تاریخ ایران رابه شفافیت هر چه تمام پذیرفته است ( بر خلاف سایر گروه
های سیاسی که منتظر معجزه ای از آسمان و زمین هستند ) .از روز اول بن بست کامل با ارتجاع
این مقاومت گفته است " سرنگونی " و تا حصول به این نتیجه لحظه ای از پای
نخواهد نشست و اهمیتی نخواهد داشت که این پروسه چقدر زمان ببرد و چقدر بها بطلبد.
گردهمایی ایرانیان ازاده در ویلپنت پاریس ، جشنی است
از جنسی دیگر ، جشن بزرگ پیروزی بر ارتجاع و استمالت جویان و غارتگران بین المللی که
شعار های گوش کر کن حقوق بشری و اشک تمساح آنان ، که جز به نفت و دلار نمی اندیشند.
.جشن پیروزی مشعل های انسانی که تار و پود خود را به مشعلی برای آزادی و رهایی تبدیل
نمودند تا ظلمت را به شکست بکشانند و خورشید را فریاد کنند؛ مشعل هایی که عدالت را
فریاد کردند و به کمتر از آن رضا ندادند. یگانه نیرویی که در این بیش از سه دهه هزاران
شهید ، زندانی ، گروگان و ناپدید شده شده تقدیم خلقش نموده است .به نظر آنچه که مجاهدین
را از دشمن ارتجاعیش متمایز می سازد انست که مجاهدین این توان را دارند که با حد اقل
امکانات و با عشق سرشار به آزادی ، کارهایی بزرگ و سترگ انجام دهند که از دست هیچ نیرویی
دیگر در جهان ساخته نیست .مقاومتی که به واسطه مواضع روشن ، بی پرده و صریحش ، از طرف
رسانه های بین المللی مطرح ، بایکوت خبری گردیده است.
حال در این گیر و دار جنگ فرسایشی ارتجاع حاکم بر ایران
و کفتار های بین المللی ؛ با مقاومتی با حداقل امکانات مالی و خبری ، ولی مصمم ، که
پس از عبور از تند باد ها و طوفان ها ، همچنان پر خروش به پیش می تازد و یگانه خواستش
کوتاه کردن دست ملایان ضد مذهب ، ضد انسانیت و ضد ایران و فراهم آوردن صلح و آرامش
و کار و نان برای هموطنانش است ؛ جای یکایک ما در کجاست ؟
در بیش از سه دهه جنگ و زورمایی مجاهدین خلق با رژیم
و غارتگران بین المللی ، مجاهدین و مقاومت ایران خود را به عنوان یگانه نیروی جدی مخالف
با بنیادگرایی و ارتجاع در منطقه ،و به عنوان یگانه نیروی سیاسی سرنگونی طلب ، تثبیت
نموده است به گونه ای که در فضای سیاسی ایران و در صفحه مختصات سیاسی آن تنها دو مولفه
جدّی وجود دارد که به عنوان اصلی خدشه ناپذیر در تعیین وضعیت هر فرد و جریانی مدعی
مبارزه با رژیم عمل کرده است و می کند . این قانون بسیار ساده است :
نزدیکی به مجاهدین به معنی دوری از رژیم و دوری از
مجاهدین به معنای نزدیک تر شدن و هم جنس تر شدن با رژیم.در این چند سال اخیر رژیم با
به کار گیری تمام امکانات برون و درون مرز هر آنچه که توانسته است در تضعیف مجاهدین
و حذف آن کوشیده است.از اعدام های فله ای دهه شصت ؛ قتل عام 67 در زندان های کشور ؛
چوب حراج زدن به منابع ملی کشور و بستن قرار داد های سیاسی -اقتصادی با هدف تطمیع مماشاتگران
و ضربه زدن به مقاومت و مجاهدین از طرق راه های چون در لیست تروریستی بردن این سازمان
، حملات موشکی و بمباران های کشورهای غربی در مقطع حمله به عراق ، گسیل نمودن فوج فوج
مزدوران خود با فوکل و کراوات وانجمن های به اصطلاح حقوق بشری به غرب با هدف ترسیم
چهره ای مخوف از مقاومت ، استخدام لابی های خود فروخته با هزینه هایی گزاف از جیب ملت
فقیر شده ایران ، حملات سبعانه در چند مرحله به اشرف و لیبرتی ، خرید خودفروختگانی
در لباس مقدس سازمان ملل (مارتین کوبلر )؛ تاسیس سازمان های فرمایشی به ظاهر طاهر و
مستقل !بمباران فضای مجازی با سایتهایی چون انجمن نجات ، پژواک ایران و ... در جهت
فشار آوردن هر چه بیشتر بر خانواده های مجاهدین اشرفی و اشرفیان ، نصب صد ها بلندگو
ایضایی ، تهدیدات مستمر اشرفیان و قهرمانان دژ لیبرتی ،قطع اب و برق و امکانات اولیه
پزشکی و زندگی ؛ چنانچه به گفته ناظران بی طرف ، لیبرتی ؛ نه یک کمپ ، بلکه زندانی
است به مراتب بدتر از زندان ها و بازداشتگاه های معمول معمول .
و در این چند سال اخیر رژیم ابزار دیگری نیز برای تضعیف
رزمندگان لیبرتی و مقاومت بکار گرفته است و این همان استفاده از مزدوران و زندانیان
سیاسی خود فروخته به منظور تلاش برای نفوذ به حیطه زندانیان سیاسی و باز کردن جبهه
دیگری به نام جنگ سیاسی ، فقط به عنوان بخش هایی کوچک از این توطئه فرامرزی. یکی از
نتایج کار این مزدوران که مقر هماهنگی و لانه عنکبوتی آنان در وب سایت برون مرزی وزارت
اطلاعات به نام " پژواک ایران" است ، زمینه سازی برای حمله و قتل عام اشرفیان
بود ، که این اقدام مورد نفرت و انزجار همه انسان های شریف حتی مبارزینر داخل کشور
وا نتشار اطلاعیه های آنان علیرغم خطرات جدی بود. خوشبختانه در برابر ان اقدام شیطانی
، جبهه ای با هوشیاری و اتحاد زندانیان آگاه و متعهد به آرمان های شهدای خلق تشکیل
گردید که با افشاگریهای پیاپی مزدوران وضد حمله های به موقع ، این درب شیطانی برای
همیشه گل گرفته شد تا این پیام صریح زندانیان سیاسی را به گوش زندانی کُشان برسانند
که ارتجاع و مزدوران :
هر بیشه گمان مبر که خالی است... باشد که پلنگ خفته
باشد
و اینچنین جبهه مشترک ارتجاع ، نادمین و مزدوران و
تحرکات آنها مسدود گردید و آنان را مجبور به عقب نشینی و سنگر گرفتن در پناه ولایت
فقیه بد نام نمود.
و اما ویلپنت:
ویلپنت مکانی است برای آنانی که فریاد در گلو خفته
ملتی را ، از عمق جان ، چنان فریاد میکنند که عمود خیمه ولی فقیه در تهران را به لرزش
وا دارد. جایگاه انسانهای شریفی که نه فقط در حرف و شعار بلکه در عمل یار ویاور هموطنانشان
و تاریخ و گذشته پر افتخار پیشینیان هستند.حضور در ویلپنت ، نه به حاکمیت ارتجاع ،
نه به دار و درفش و اعدام ؛ نه به زندان ، نه به کودکان کار ، نه به تن فروشی و کارتن
خوابی ، نه به فروش کلیه و مرگ در پشت در بیمارستان ها ، نه به تبعیض از هر نوع ، جنسیتی
، دینی قومی ، و در دگر سو ، آری به آزادی و آبادانی میهن اسیر ، حمایت از زندانیان
، کارگران ، زنان و معلمینی که بیش از سه دهه به فراموشی سپرده شده اند تا در عوض ،
فقط رانت خواران و زالوهای سیاسی - اقتصادی آخرین رمق ملتی را با غارت و چپاول حد اکثری
و افسانه ای بمکند ، تا نه از ایران نشان ماند و نه از ایرانی ودر یک کلمه ویرانی کامل
ایران.
مرد را دردی اگر باشد خوش است ... درد بی دردی علاجش
آتش است
در یک کلام؛ ویلپنت میعادگاه عاشقانیست که درد فراغ
وطن و درد انسانیت دارند. حضور هموطنان آن هم در شرایطی که یاران پیشین خمینی از فرط
درماندگی و ترس از سقوط تمام عیار ، با گذر و عبور از روی جسد نیمه جان خامنه ای متوسل
به جنازه خمینی شده اند و این جسد امام دیروز است که در این میان در حال جر خوردن و
تکه تکه شدن است ،رویدادی بسیار با اهمیت خواهد بود.باور کنیم که مجاهدین و مقاومت
ایران تنها گزینه پیش رو برای آزادی ایران و خاتمه بیش از سه دهه جنایت و ویرانی ایران
است.آنانی که تا به حال در این میدان نبرد و میعادگاه عاشقان حضور یافته اند ، می دانند
که گرد آوری چنین جمعیت عظیمی و رتق و فتق امور آنان از نقطه صفر تا پایان از عهده
هیچ سازمان و گروه و نهادی در جهان ساخته نیست ، آنهم برای سازمان و مقاومتی که ؛در
غربت و بی پناه با هزاران تضاد دست و پنجه نرم می کند و این نشان از قدرت مدیریت این
سازمان و توانمندی های آن دارد.چنین سازمان و مقاومتی بدون شک در فردای ایران آزاد
چه کار های غیر ممکن را ، ممکن نمی نماید.
رژیم در برابر پتانسیل و توان مقاومت عاجز مانده است
و ادعا دارد که مقاومت ایران به بالاترین رجال معتبر سیاسی و فرهنگی جهان پول های هنگفت
می دهد که در ویلپنت و جز آن از وی حمایت کنند.اگر چنین باشد ، این مجاهدین و مقاومت
ایران است که برای اولین بار در تاریخ معاصر ایران ، به جای آنکه خود مزدوری کند غربی
ها را به مزدوری می گیرد و اگر چنین باشد ،آیا این نقطه چرخشی در تاریخ ایران و افتخاری
برای هر ایرانی نیست؟
در این لحظات تاریخی که بنیادگرایی ( چه بنیادگرایی
از نوع شیعی – ایرانی و یا از نوع سنی ، داعشی – طالبانی ) در حال بلعیدن منطقه است
وآتش و دود و خون سراسر منطقه را فرا گرفته است ، وظیفه تک تک ماست که از این آخرین
شانس نجات و رهایی ایران و منطقه برای پایان دادن به جنگ و قتل و برادر کشی ، حمایت
نماییم.
وعده ما ویلپنت ، 13 ژوئن
رضا فاحی
عضو اتحاد زندانیان سیاسی متعهد به سرنگونی
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر